عشق زن و مرد
یکی از دوستان در جائی چنین گفت و از قالبی زنانه، که حق هم داشت . لطفا بخوانید
آدمها عاشق ما نمیشوند ، آدمها جذب ما میشوند.
در لحظهای حساس حرفهایی را میزنیم که شخصی نیاز به شنیدنش داشته.
در یک لحظه ی حساس طوری رفتار میکنیم که شخص احساس میکند تمام عمر در انتظار کسی مثل ما بوده
در یک لحظه ی حساس حضور ما ، وجودِ شخص را طوری کامل میکند که فکر میکند حسی که دارد نامی جز عشق ندارد.
آدمها فکر میکنند که عاشق شده اند. آدمها فکر میکنند بدون وجود ما حتی یک روز دوام نمیآورند. آدمها فکر میکنند مکمل خود را یافته اند. ... آدمها زیاد فکر میکنند
آدمها در واقع مجذوب ما میشوند و پس از مدتی که جذابیت ما برایشان عادی شد ، متوجه میشوند که چقدر جایِ عشق در زندگیشان خالیست ... میفهمند در جستجوی عشقهای واقعی باید ما را ترک کنند
تمامِ حرفِ من اینست که کاش آدمها یاد بگیرند که " عشق پدیدهای حس کردنی است نه فکر کردنی " و کاش بفهمند که بعد از رفتنشان ، عشقی را که فکر میکرده اند دارند چه میکند با کسانی که حس میکرده اند این عشق واقعی ست.
اما دید مردانه اش چی؟...............
دید علمی را مینویسم.
آن چه که ما به عنوان عشق بین زن و مرد مینامیم ، یک نیاز فطری است بین دو جنس. این نیاز فطری بر اساس زمینه ای که در زن و مرد دارد تفاوت هائی را در دو طرف سبب میشود.
یکی نیاز به داشتن است و دیگری نیاز به متعلق بودن به .
این حس فطری بر اساس شرایط فرد ، نسبت به نوع خاصی از جنس مخالف عکس العمل نشان میدهد. مثلا خانمها ، همگی مرد بلند قد را بهتر میپسندند؟ چرا ؟ چون در سبک فطرت ، مردی که بندتر باشد ، غذا و خطر را بهتر میبیند( شکارو یا شکارچی ها را)
افراد ثروتمند بطور فطری میتوانند شرایط بهتری برای تولید نسل و تامین غذا ( مایحتاج ) فراهم کنند.
برای مردان هم به همین گونه ، زنانی که خصلت های شیر دهی و پرورش نوزادان سالمتر داشته باشند، در اولویت اولیه قرار میگیرند.
عشق زن اول به فرزند است و بعد به خود. و برای خود و فرزند ، حامی میخواهد .و این حامی مرد است.
مرد ، اول خود را می خواهد و نیاز به زن دارد. پس او را همایت میکند و بعد طفل او را .
این لازمه تولید و تکثیر نسل انسان ( وجهه حیوانی ) است.
و الی آخر
تا اینجا حس حیوانی بود. برای این حس ، انسان هم چون سایر حیوانات از رقص های خاص خود ، زبان ریزی و غیره استفاده می کند.
این امر در اکثر خلق ، تا همین حد حیوانی است. و البته اشکال ندارد. لازمه تولید نسل است. اما این به بعد چیز دیگری است.
حس مصاحبت با کسی . نزدیکی ذهن ، علاوه بر جسم . درک و رعایت یکدیگر . این ها شاید تمیز بین انسان و حیوان باشد.
در اسلام کفو داریم. زن و مرد هر چه بیشتر با هم شبیه باشند. این شباهت را در تنهائی مرد توضیح داده ام .
هر چه بیشتر شبیه باشند. خوب مشکلات کمتر است.
در این دوران که تک همسری و تک عشقی مطلوب عالم و آدم است. جدا شدن ها بیشتر شده ، چرا؟
چون به واسطه برابری این دو جنس، همایت های لازم از دو طرف به عمل نمی آید. هر دو خود را بازنده میبینند. لذا فرار میکنند، چه این فرار باعث بعد ظاهری بشود و یا نشود.
و این میشود که شاهدیم. مردان و زنانی جدا از هم ، بعضی جسمی مکانی و بعضی روحی و.....