۱۳۹۲-۰۵-۲۸

عمر جهان هستی را حدود 14 ملیارد سال برآورد کرده اند، آیا این صحیح است


اگر به زیر پایمان و زمین خودمان نظر بیندازیم و عمر آن را چهارو نیم ملیارد سال بدانیم و بپذیریم ( زمین شناسان آن را اثبات نموده اند) مشاهده میکنیم که تمام عناصر پایدار ممکن ( جدول تناوبی ) در زمین موجود است.
این یعنی که طبیعت ( ستارگان ) فرصت داشته است تا تمام عناصر را بسازد. برای اورانیوم 238 نزدیکترین عدد بزرگ که با فروپاشی ، امکان بوجود آمدن اورانیوم را محقق کند 256 است .
تبدیل ئیدروژن به هلیوم را مد نظر بگیریم ، در خورشد با فرض سن همین چهار و نیم ملیارد سال ، طی این زمان واقعا به میزان کافی هلیوم تولید نشده و از شروع عمر خورشید حدود ده ملیارد سال زمان نیاز است تا این هلیوم تولید شده قابل استفاده توسط سایر ستارگان باشد.
اگر ده ملیارد سال ( و آین آن چیزی است که به آن مطمئن هستیم ) و نسبت تبدیل تصادعدی  برای عناصر را در نظر بگیریم ، خواهیم داشت
1-2-4-8-16-32-64-128-256
1-2-3-4-5-6-7-8 مرحله زمان نیاز است ،
به این زمان باید عمر سفر عنصر برای شروع مرحله بعدی را نیز در نظر بگیریم، که در اینجا از آن صرفنظر میکنیم.
خواهیم داشت ، دو به توان هشت (8 )برابر عمر تبدیل ئیدروژن به هلیوم(10 ملیارد سال) ، زمان نیاز داریم تا این اتفاق بیفتد.
یعنی  10*8= 80 ملیارد سال زمان مورد نیاز است تا یک هسته اتم با تعداد 256 عدد نوترون و پروتون بتواند بوجود بیاید.
یعنی بیش از هشتاد ملیارد سال زمان برای این ساخت و ساز مورد نیاز است.
در این محاسبه  عمر واقعی خورشید را به عنوان میانگین کل سیستم عمر ستارگان در نظر گرفته ایم که با توجه به نمودار هرتسپرونگ-راسل و محاسبه عمر ستارگان ، صحیح به نظر میرسد.
راه دیگر ، تشکیل ستارگان بزرگتر با دمای بیشتر و عمر کمتر میباشد.در واقع این ستارگان بعد از طی عمر خود ، منبسط شده و با یک اتفجار تبدیل به نو اختر یا ابر نو اختر خواهند شد.
این انفجار است که مقداری از سطح این ستارگان را به جهان اطراف میفرستد. آنچه در جهان هستی توسط تلسکوپها مشاهده میگردد آن است که ابر نو اختران منفجر شده ، یک شعاع مواد و گازهای متصاعده را تشکیل داده اند.
یعنی آنچه از انفجار بوجود آمده ، در مقیاس کیهانی مسافت های ناچیزی را طی نموده است.
بنا براین این مواد امکان رسیدن به ستاره های اطراف را نیز نداشته اند. ( گر چه با دور شدن از مرکز چگالی آنها کاهش یافته و امکان تشکیل یک ستاره دیگر را برای تولید یک ستاره دیگر کم مینماید)
به خاطر داشته باشیم که امروز ما یک تصویر حال حاضر از کل سیکل های متفاوت پروسه های جهانی را مشاهده میکنیم و بر اساس آن حدس میزنیم که این فرآیندها چه میتواند باشد.
راه کار دیگر برای تشکیل انواع عناصر در جهان هستی سیاه چاله ها هستند.
چنانچه یک جرم ( ستاره ) به نزدیکی سیاه چاله برسد ، به سرعت به داخل آن کشیده میشود. این سرعت زیاد و فروپاشی ستاره ، باعث میشود که از دو سوی (شمال و جنوب) سیاهچاله دو ستون مواد داغ به بیرون فوران میکند.
این مواد خارج شده ، میتوانند از عناصر مختلف تشکیل یافته باشند.
یعنی سیاه چاله ها امکان تبدیل انواع مواد را از هر مواد اولیه ای دارند که تا کنون فرآیند آن شناسائی نگردیده است.
به هر تقدیر با توجه به همه پارامترهای بیان شده ، عمر جهان هستی باید بسیار بیشتر از 14 ملیارد سال باشد.
به نظر میرسد هنوز یک دهم آسمان را در افق دید و ذهنیت داشته ایم .
http://hyperphysics.phy-astr.gsu.edu/hbase/astro/herrus.html

واردات نمیتواند اثر نقدینگی را خنثی کند

فرض میکنیم که 1000 تومان پول به کسی بدهیم و همین مقدار کالا وارد کشور کنیم .
خوب این فرد و همه افراد میروند و کالا میخرند. چون پول موجود در بازار و کالا به یک میزان زیاد شده ، پس برای هر واحد پولی یک واحد کالائی داریم . یعنی در نهایت هیچ توریم ینداریم.
اما این گونه نیست. کشش تقاضا روی کالاهای مختلف متفاوت است. بنا براین بیشتر این پول اضافه به سوی کالاهائی که کشش تقاضای بیشتری دارد کشیده میشود و میزان کمتر آن به سوی کالاهائی با کشش کمتر انتقال پیدا میکند.
درست است که تعادل تغییر پیدا کرده است ، اما کشش تقاضا در مسکن ( و به تبع آن تورم بخش مسکن ) اضافه شده و تقاضای بعضی کالاها ( عمدتا کالا و خدمات تولید داخل ، کم و یا قطع میگردد) این یعنی کاهش کالا و خدمات برای نقدینگی موجود ، چرا که به ازاء یک واحد افزایش پول ، یک واحد کالا وارد کردیم ، حالا که یک واحد خدمات – کالا از بازار کسر شده یعنی پول بیشتر از جمع کالا- خدمات  و به عبارت دیگر یعنی تورم .
این مهم میرساند که به ازاء یک واحد تزریق پول به جامعه ، نمیتوان آنرابا یک واحد کالای وارداتی ، سر به سر و خنثی نمود. با این کار تولید داخل لطمه دیده و تورم ایجاد میگردد. اگر آن کالا و خدمات وارد نمیشد ضرر آن واحد پولی کمتر بود ، چرا که شدت کاهش تقاضا برای کالا- خدمات داخلی کمتر میشد و تورم کمتری به جامعه تحمیل میگردید.
هر سیستمی ( یا میزان تولید ناخالص داخلی و رشد  اقتصادی در جامعه  ) توان پایداری خاصی دارد.سیستم اقتصادی جامعه مانندهمه سیستمها در مقابل تغییرات مقاومت میکند و ثبات و تعادل خود را حفظ میکند.
با گذشتن تغییرات ( در اینجا اضافه شدن نقدینگی ) از میزان مشخصی یک تورم خاصی اتفاق خواهد افتاد. این نسبت تورم و نقدینگی تا یک مرحله ای ثابت است . با افزایش بیشتر نقدینگی این نسبت از حالت خطی خارج شده و به منحنی نمائی تبدیل میگردد.
متاسفانه با ادامه دار بودن این روش ماهیت سالم اقتصادی تغییر یافته و یک ساختار نا سالم اقتصادی جایگزین آن خواهد شد.
در این سیستم نا سالم ، کشش تقاضا به سمت مسکن ( و کالاهای مشابه ) حرکت میکند و هر میزان نقدینگی اضافی به شدت تورم مسکنی را اضافه مینماید و سود کوتاه مدت این معاملات را افزایش میدهد وبر عکس به شدت از تقاضای کالا و خدمات داخلی میکاهد.
این تصور که با عرضه اجناس خارجی میتوان جلوی اثرات افزایش نقدینگی را گرفت اشتباه است. و این آن چیزی است که مشاهده میگردد
متاسفانه این آن وضعیتی است که شاهد آن هستیم .
28 مرداد 1392
سهیل شریف

۱۳۹۲-۰۵-۲۷

جهان بینی و اطلاعات ما از کجا می آید؟

برای سفر به یک کشور آسیائی ، مثلا کامبوج در اینترنت
جستجو میکنیم، نتایج جالبی از مکان ها و هتل و ها و غیره مشاهده میکنیم.
اما همه این اطلاعت توسط شرکتها و موسسات غیر کامبوجی ارائه میگردد!!!
همچنین است سایر اطلاعات مسافرتی و غیر مسافرتی در سطح جهان و حتی شرکتها – موسسات – دانشگاه ها و..... ملاحظه میگردد که یک گروه کوچکی از مردم ، در حال ارائه یک تصویری از جهان میباشند!!!
آیا همه مردم جهان باید از دید آن گروه کوچک به جهان نگاه کنند؟
........
لا اقل برای کشور کوچک خودمان ، مناسب است که از دیدگاه خودمان ، آنچه داریم  یا میخواهیم که توسط دیگران دیده شود رابه جهانیان نشان دهیم .
تورهای مسافرتی در ایران باید توسط شرکتهای ایرانی ، نمایش داده شود و بازاریابی گردد و کارهای آن انجام شود.پارامترهای تجاری ، جمعیتی ، بهداشتی و غیره نیز چنین است.

رئیس جمهور استراتژیست ، استراتژیست ها را سر کار می آورد

 
رئیس جمهور مدیر پروژه با وزرای مدیر پروژه (یا کمتر) کار میکند
اگر یک نفر ایده پرداز رئیس جمهور بود معقول بود که ایده پرداز ها را سر کار آورد. بنا براین معاونین وزیر میشدند استراتژیست ها و کارآئی دولت افزایش میافت.
این بسیار به مراحل هدایت کشور بستگی دارد .
ایده پرداز در مرحله اول است ، اگر رئیس جمهور مرحله دوم باشد ، معمولا استراتژیست است. اگر مرحله سوم باشد ، باید دستورات استراتژیست را انجام دهد واین می شود مدیر پروژه .
اگر این مرحله یک مرحله کاهش یابد، رئیس جمهور کارشناس میشود.خدا رحمت کند آقای رجائی را ( ایشان معلم یکی از مدارس شهرستان قزوین بودند، در آن زمان قزوین استان نبود) ایشان میگفتند :  واقعا آیا از من فرد موجه تری برای ریاست جمهوری ایران نیست؟

بیگ بنگ بر اساس اعتقادات یک کشیش شکل گرفت،بر اساس اعتقادات یک مسلمان چگونه میشود؟

دیدگاه مسیحیان از پیدایش جهان جالب است. آنها میگویند که عیسی مسیح خداوند است و یکبار به زمین آمده است و .....
پس خداوند یکبار خلق کرده و یکبار به زمین آمده است و یکبار نیز در آخر کار به زمین خواهد آمد .
پس دنیا با یک جرقه شروع شده و منبسط میگردد و سپس دوباره بازگشته و به نقطه مبداء خواهد رفت ( معاد )
این آن چیزی است که پایه بوجود آمدن نظریه بیگ بنگ بود و ادامه پیدا نمود تا آنچه امروز در مورد این نظریه به هم تنیده شده است بوجود بیاید.
اما حداقل با مشکل حجم کم کل مواد جهانی مواجه شده ایم و بیش از 96 درصد مواد و متریال را به اسم مواد و انرژی تاریک مینامیم و به دنبال توجیه عدم همخوانی اطلاعات و نظریه میگردیم.
این روش درستی نیست و باید به نظریه شک کنیم و آن را اصلاح نمائیم .
درست است که در ابتدا این نظریه بعضی سئوالات را پاسخ گفت ، اما به نظر کامل نمی آید.
در دید اسلامی ، خدا خلاق است. و این خلاقیت را بصورت مستمر دارد، اینطور نیست که یک زمان به قدر کافی خلق کرده باشد و دیگر خلق نکند.
خداوند سیستم های متعدد را خلق نموده و میکند. این سیستم ها با یکدیگر برخورد- نقاط مشترک دارند و یا ندارند. از یکدیگر استفاده می کنند و یا برای ما استفاده از یکدیگرشان مشهود نیست. و....
حداقل این دانش و تعمیم آن به نظریه بیگ بنگ این است که :
هسته مرکزی جهان یک جرم بزرگ و عظیم است که یا بصورت پیوسته در حال خروج مواد و انرژی است (مانند اتشفشان ها در زمان فوران ) و یا در زمانهای متناوب به خروج مواد وانرژی میپردازد.
در هر حال بیگ بنگ منحصر به فرد نیست و کسری جرم جهان در مرکز جهان متراکم میباشد

افزایش رفاه از طریق حفظ دارائی ها

جلوگیری از از بین رفتن تولید ناخالص ملی  از طیق جلوگیری از اصراف و از بین رفتن دارائی های مردم باعث خواهد شد که درآمد سرانه و تولید ناخالص ملی بالاتر رفته و مردم رفاه بیشتری را عملا تجربه کنند.و با هزینه کردن این صرفه جوئی ناشی از اصراف و تبذیرباعث رفاه بیشتر میشود.
أ‌-        خراب نکردن ساختمانها و باز سازی آنها در صورت نیاز ( ساخت و ساز جدید بدون خرابی ساختمانهای قدیمی باشد)
ب‌-    دوم : اصلاح روکش آسفالت و خراب نشدن خودروها و بالارفتن راندمان استفاده از این ها
ت‌-    کاهش مصرف سوخت در خودروها
ث‌-    و از این قبیل موارد
اینها باعث میشود که به ازاء یک واحد خدمات یا کالا پول کمتری پرداخت شود و این در نهایت در کل کشور باعث بالا رفتن راندمان وبهره وری کل کشور و رفاه عمومی و غیره خواهد شد.

۱۳۹۲-۰۵-۲۲

مقایسه و مقابله هفت خوان رستم و هفت شهر عشق

خوان اوّل: بيشه شير و کشتن شیر توسط رخش در زمانی که رستم خواب بوده است
خوان دوم: بيابان بي آب و رسیدن به واحه آب
خوان سوم: جنگ با اژدها و کشتن اژدها
خوان چهارم: زن جادو و کشتن زن جادوگر
خوان پنجم: جنگ با اولاد و دربند کردن او و اطاعت اولاد از رستم و کمک اولاد
خوان ششم: جنگ با ارژنگ ديو و کشتن ارژنگ دیو و نجات کاووس شاه
خوان هفتم: جنگ با ديو سفيد و کشتن دیو سپید و روسنی بخشیدن به چشم کیکاووس شاه با خون جگر دیو سپید 
در پایان حکومت مازندران را به اولاد میسپارد و با کیکاووس شاه باز میگردد و به سیستان میرود.
هفت وادی منطق الطیر
اول طلب است
دوم عشق است
سوم معرفت است
چهارم استغنا است
پنجم توحید است
ششم حیرت است
هفتم فقر است و فنا
 
بر اصحاب بصیرت پنهان نیست که
***کل نفس ذائقت الموت – الا وجهه ذو الجلال و الاکرام***
بنا بر این کل چیزهائی که نفس دارند – مانند نوشته ها و آثار – اسامی انسانها ( هم به وجهه اسمی و هم به وجهه مسمائی) به میزان وجه الهی باقی خواهند ماند .
نوشته های قدما در این خصوص ملاک خوبی است. میدانیم که آثار زیادی از قدما نوشته شده است. اما کدام یک باقی مانده اند؟ آز میان آنها آن چیزی که وجه خدائی داشته اند مدت زمان بیشتری باقی مانده اند . آثاری که از یک هزار سال پیش داریم کدامها است؟
همینطور که به جلو می آئیم مشاهده میکنیم که آثار  ماندگار آنها هستند که وجه او را داشته اند.
همچنین است شاهنامه و داستان رستم که از شاهنامه های گذشته استفاده کرده است ( منابع معتبر ندیدم ولی از اساتید محقق شاهنامه شنیدم ) 
 
کیکاووس دل برای رستم نفس درخواست کمک میفرستد و زال عقل فرزند خود رستم نفس را به نجات کیکاووس راهی میکند ، در اینجا کیکاووس دل به علت جادوی دیو سپید کور شده است ، چشم کیکاووس و همه لشگریانش ( نیروهای تابع دل)  کور شده و از حرکت باز میمانند .
حال بقیه داستان حرکت رستم نفس
اول وادی طلب : در ابتدا سالک اسیر قوای جسمانی و شهوات است ، لذا به راحتی به خواب رفته و از راه باز میماند. در این مرحله دشمنان بسیارند و همت ( رخش ) قاتل سستی و تنبلی و عدم حرکت و سکون است.(ادامه مقابله دو داستان به اصحاب تفکر و تعقل)ه
وادی دوم عشق : در بیابان عشق رفتن ساده نیست و عشق را طلب و نیاز و کشش بسیار گفته اند  . طبیعی است که در این مرحله باید ضعفهای مرحله قبل ( سستی و تنبلی ) به مبارزه کشیده شود و در بیابان بی کران( کران یا ساحل دریا) طی طریق کرد. حد هر کس به میزان توان اوست ولی برای همه کس در نهایت حد توانش امید وصال است . اصل بر نا امید نشدن است و حرکت و تلاش
وادی سوم معرفت : با معرفت اژدهای دشمن را توان دیدن و با کمک یزدان پاک انسان میتواند اژدهای جهل را از پا درآورد و به معرفت و دانائی برسد که * علم آدم الی آخر * و چون دانست که ... ه
وادی چهارم استغنا : و چون دانست به دانش غنی گردید از غیر بی نیاز شد و کید جادوگران بر او اثر نداردو تشخیص داده و جادوگران را به کمند در آورده و کیدشان باطل نماید
وادی پنجم توحید : چون به عقل و علم مسلح گشت و غنی گردیدبه جنگ  اولاد قوه عاقله  بپردازد و با تحت اطاعت در آوردن  عقل  این عقل راهنمای او خواهد گشت در ادامه سفر و این عقل غیر آن عقل است که تا کنون داشت و به کار میبست و پنهان تر از عقل مراتب قبل میباشد.
وادی ششم حیرت : چون  به راهنمائی اولاد عقل به سرزمینهای جدید وارد گشت که تا کنون نمیدانست و متصور نبود دچار حیرت گردد و باشند بندگانی که در این وادی بمانند یا مدت زمان زیادی بسر برند. اما به جنگ ارژنگ دیو  ، دیو سیاهی که حجاب تعلقات دنیوی است تواند از این مرحله بگذرد . در اینجا هر آنچه که باید و نباید را زمین گذاشته و پاک و روشن به مسیر ادامه خواهد داد . در اینجا کیکاووس دل را نجات داده است ولی این دل دیدن محبوب نتواند و لازم است که خون جگر دیو سپید بر چشم دل کشیده گردد.
وادی هفتم فقر و فنا : چون قدم در این وادی نهد از همه حجابهای ظلمانی گذشته است ، لذا انواع حجابهای نورانی بر راه او وجود دارد. در اینجا به راهنما ئی اولاد عقل میتواند به سراپرده دیو سپید ( حجاب نورانی بزرگ یا خودیت و خود بینی نورانی خود) برسد. لازم است که به تنهائی به جنگ خود بینی رود . البته پیروز با جگر دیو سپید نور چشم دل را به او باز گردانده و در صورت اجازت کیکاووس به منزل و جهان خارج ( سیستان ) بازگشته و مامور خدمت به خلق میگردد . اینبار با هیبت رستمی که هفت خوان را گذرانده است و کلاه خود جدیدش سر دیو سپید است . یعنی سر خود را با حجاب نورانی از ضربه اغیار محفوظ میدارد .
الی آخر شاهنامه که برای اصحاب معرفت
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
پنجم مهر ماه 1391

۱۳۹۲-۰۵-۲۱

داستان رستم و اسفندیار

در انتهای روز، رستم زخمی به درگاه خداوند رسید و از خداوند خواست که قدرتی را که از او گرفته بود بدو بازگرداند . و خداوند چنین کرد وبه او گفت که درون جوی آبی رفته و خود را بشوید ، تا تمام زخمهای او بهبود یابد .....
و این مبارزه بعد از هفت خوان بود.
گرچه مراحل هفت خوان را اسفندیار گذرانده بود، اما در جائی که نباید ، جسارت به سلطان نموده بود و درخواست کرد که جای پدر بنشیند. این شد که سلطان چاره را با رستم نمود.
گر همه عمر خدمت کنی ، و مستجاب الدعوه باشی ( چون بلعم باعور و شیطان ) چون غرور بکار بندی و بر هوای نفس یک قدم بگذاری ، رانده درگاه گردی و ترا به دست رستم زمان میسپارند ، گر چه تمام روئین تن باشی.
و در نهایت سلطان ، نامه خوشنودی برای رستم میفرستد.
...........
در جوانی ، رستم که راه میرفت تا زانو در زمین فرو میرفت. از خداوند خواست که این قدرت زیاد را از او بگیرد تا راحت تر روی زمین زندگی کند.
و خداوند چنین کرد و رستم توانست روی زمین راه برود........
قبلا عرض شد که داستان هفت خوان رستم تشابه زیادی با هفت شهر عشق عطار دارد.
اگر چنین باشد ، پس قدرت رستم ، عشق است
و رستم از خداوند خواست که قسمتی از این عشق ( محبت زیاد ) را از او بگیرد تا بتواند در زمین زندگی کند. و چون هفت شهر عشق را گذراند ، فرزند سلطان به جنگ او آمد. در ابتدا رستم نمیخواست به او گزندی رساند، و این بود که بسیار زخمی شد ، تا آن که دید چاره ای نیست . برای پیروزی بر فرزند سلطان روئین تن ، به تمام عشق نیاز بود ، تیر دو شاخه ، از درخت خاص ساخت و بر کمان گذاشت و انداخت تا بر چشم فرزند سلطان نشست!!!
آن تیر اراده عاشق( له کن ، فیکون  از خلیفه الله )  بود که نوک آن را با آب رز( انگور- شراب- عشق الهی ) که با کمان ذکر ، همانطور که سیمرغ گفته بود ،به سوی دشمن سلطان انداخته شد، گر چهاسفندیار،  فرزند سلطان بود ، اما اراده سلطان بر مرگ او بود که به نبرد رستم فرستاده بودش. کاری که بر رستم بسیار سخت بود.و در نهایت شد آنچه باید میشد.
در اینجا فردوسی از رستم به اسم تهمتن نام میبرد
گر چه معنی قوی جثه میدهد
تهمتن
لغت نامه دهخدا
تهمتن . [ ت َ هََ ت َ ] (ص مرکب ) مردم قوی جثه و شجاع و بی نظیر را نیز گویند چه معنی ترکیبی این لغت بی همتاتن است ؛ یعنی تنی که عدیل و نظیر نداشته باش ...
اما قدرت را عشق معنی کردیم ، بنا براین میشود کسی که در عشق بسیار قوی است ،
این مردی که در عشق بسیار قوی است و این قدرت را از حق تعالی گرفته و از تولد در او ودیعه بود و استاد و پدرش ، زال( سفید مو ، به عبارتی استاد ، پیر ، مراد ) است که پرورده سیمرغ است ( سیمرغ منطق الطیر را به یاد بیاوریم )
و در زندگی ، مراحل هفت شهر عشق یکی از سفر های او بوده و بارها در جنگ ها ، یاری گر کشور ( دین و آئین یکتا پرستی ) بوده .....
آیا این شخص در دنیای واقعی ما به ازاء دارد؟
این فرد را امروز سالک راه حق و درویش و یا صوفی مینامند
کسی که شاگردی پیر( زال ) را میکند و فرزند معنوی اوست و هفت شهر عشق را طی میکند و سفرهای دیگر میکند و تا نهایتا به دست برادر خود به شهادت میرسد .
نظر به این که ( کل نفس ذائقه الموت ) کل کتابها و گفتار  نیز نفسی دارند و روزی از بین میروند ،( الا وجهه ذوالجلال و الاکرام ) مگر سخنان و متونی که وجه الله باشند. لذا به شاهنامه به دید وجه اللهی نگاه کردم و این چنین نیز میتوان گفت.
در برنامه ای تلوزیونی بیان شد که شاهنامه دو بخش است،  گوهری قدیمی تر از زمان فردوسی است که برای نگهداری و از بین نرفتن ، فردوسی آنرا در قاب شاهنامه خود پیچید و برای آن مقدمه و موخره نگاشت .
این سئوال که چرا نفس این متن توانسته از قبل از فردوسی تا امروز ، به حیات خود ادامه دهد برایم  جنبه وجه اللهی آنرا نمایش میداد.
میتوان گفت که این گونه هم میشود آنرا دید.گرچه معادل دانستن همه استعاره های سیمرغ و غیره در متون قدیم و جدید ، میتواند کاملا منطبق بر هم نباشد و بر اساس مرتبه گوینده و شنونده متفاوت باشد......

۱۳۹۲-۰۵-۱۶

عالم ، جاهل را ترد نمی کند اما جاهل ، عالم را ترد میکند

سخنی بدیهی است. عالم ، دوست میدارد که از جاهلان عالم نیز عالم گردند، زیرا یک روز خود او هم جاهل بوده است.
اما جاهلان ، عالم را درک نی کنند و چون جهل خود را علم میدانند ، نیازی به عالم نمی بینند و عالم را دشمن و مانع حیات خود میبینند. این است که عالم را از خود میرانند .
حکم تکفیر می دهند و مرگ عالم را خواستارند.
این مورد را در موارد دینی به وضوح مشاهده میکنیم.
اول بی دینان هستند، این افراد همه دین داران را با یک چوب میرانند و چون به هزار دلیل خود را محق میدانند، مرگ دین داران را در صورت عدم متابعت از خود خواستارند.
از یهودیان ( و کشتار مسیحیان ) وکشتار مسیحیان ( و دادگاه های تفتیش عقاید و نابودی همه مسلمانان اسپانیا و سایر بلاد و جنگهای با مسلمانان ) که بگذریم به مسلمانان میرسیم.
در سالهای اخیر انواع " سلفی " – " طالبان  "- " القاعده  " را در گروه های سنی مذهب شاهد هستیم .
در سایر گروه های اسلامی نیز موارد مشابه اتفاق افتاده است.
همه این موارد یادآوری میکند که " اصل دین بر تعامل و تحمل است " " لا اکراه فی الدین " یک قانون فطری است و میرساند که اگر مردم هم بخواهند نمیتوانند با اکراه " دین = روش زندگی" خود را تغییر دهند. باید خودشان اراده نمایند و این با اکراه عملی نیست.
چه بی دینی باشد .... و چه دین دار نمودن باشد. با زور و اجبار عملی نیست.
بدیهی است که هر گونه حکم اعدام دادن نیز در مباحث دینی جزو زور و اجبار خواهد بود ( بر خود شخص و بر جامعه برای از دست دادن آن شخص ) و این صحیح نیست مگر در موارد خاص ، که با توجه به ندرت نیاز به آن ، بدلیل امکان سوء استفاده از این قانون ، در موارد خاص نیز میتوان فعلا آن را معطل گذاشت .