درار به معنی دیوانسالاری است که امور کشور را اداره میکنند. رهبر این گروه نیز سلطان نام دارد ، امروز به دربار ممکن است دولت ، سیستم بروکراسی و غیره گفته شود و نام سلطان به رئیس جمهور، دیکتاتور یا غیره تغییر یافته باشد . اما مهم معنی وجودی این مفهومها است که برای اداره کشور لازم هستند .
حال سوال این است که این دیوان سالاری اداره کشور و آن فرمانده کل چه رابطه ای با یکدیگر باید داشته باشند ؟ ( در مدینه فاضله )
مجموعه سلطان و دربار ، با هم و هر یک جداگانه ، مانند یک سیستم فعالیت میکنند . این سیستمها ( سلطان – دربار – دربار و سلطان ) اول به فکر بقای خود است . دوم منابع تغذیه ای ( جهت زنده ماندن ) که این بسته به شرایط ممکن است از حقوق ساده اداری تا ارتباط ناسالم و دادن رشوه و حق آزار مردم ( به شرورهای جامعه – داخلی و خارجی ) و غیره را دربر داشته باشد .
همان گونه که وظیفه دربار کنترل روش جاری مملکت است ، وظیفه سلطان نظارت و اصلاح مشکلات پیش آمده است . این اصلاحات باید به گونه ای باشد که سیستم دربار نتواند روی آن اعمال نظر کند . گرچه دربار در انجام امور صاحب تجربه و صاحب نظر است ( و احتمالا اصلاحات کوچک بهتری را مد نظر دارد ). اما سلطان ساختار بزرگتر را میبیند و اگر برای تغییرات از خدمات مشاوران استفاده میکند باید دید کلان را ببیند . به خاطر داشته باشیم که دربار چهارچوب مملکت است و نظام مملکت را برپا میدارد . دربار واسطه اجرای قانون و حتی اصلاحات سلطانی در مملکت است و افراد آن باید ارج داشته باشند .
تجربه شرکت تویوتا که با مشکلات پیش آمده در روشهای جاری چگونه برخورد نمودند ، جالب است . هر مشکل را بررسی کرده و کاری میکنند که آن مشکل دیگر بوجود نیاید .
همه چیز نیز قابل بازنگری است .
سلطان باید اختیار کامل داشته باشد و بتواند روی دربار اعمال نظر نماید . گرچه باید از نظرات مشاوران استفاده نماید ، اما تصمیم آخر را باید یک نفر بگیرد . هر سیستمی باید انتقاد پذیر باشد . حتی انتقاد غلط . ( گر چه به هر انتقادی نباید پاسخ دهد ) هیچ کس فرا قانونی نیست . گر چه اختیار سلطان با درباریان و مردم عادی متفاوت است .
وصیت داریوش شاه به کمبوجیه پسرش جالب است . داریوش گفت : کارهای مملکت را به نوعی قرار ده که مردم با دولتیان کمترین برخورد را داشته باشند . چون این برخوردها باعث فساد خواهد شد .