۱۳۹۳-۱۱-۱۴

کدام صنعت دارای اولویت سرمایه گذاری است ؟

به قدری مشکلاتی که صنعتهای مختلف با آن مواجه هستند زیاد است که بررسی همه جانبه همه آنها و سپس مقایسه همه آنها با یکدیگر کاری زمان بر است و طبیعی است که در طی زمان شرایط اولیه تغییر میکند .

تکنولوژی و دانش بومی در ان صنعت تغییر میکند و غیره

پس دولتها چه باید بکنند ؟ روی چه زمینه ای سرمایه گذاری کنند ؟

بهترین روش صاف کردن همه جاده ها است . از جلوی خانه نیز باید شروع کرد . بدین ترتیب هر صنعتی در جاده اقتصاد پیش خواهد رفت . همه این صنعتها بر اساس ظرفیت بالقوه خود رشد خواهند کرد .

این کار برای دولتها سخت است ، زیرا تنها هزینه کردن را میشناسند . آنها با اختصاص بودجه ( و معمولا در بروکراسی فاسد ، تخصیص درصدی به صنعت و صرف بقیه در بدنه بروکراسی ) به حمایت میپردازند . از تسهیلات بانکی گرفته تا ردیف بودجه های دولتی و چون این منابع محدود است ، باید تصمیم بگیرند . آنها به کارکرد بازار اعتقاد ندارند . در بازار آن صنعت که بهره وری بالاتر دارد ، تسهیلات را به سوی خود جلب میکند .نتیجه تخصیص بهینه خواهد بود . اگر نرخ بهره بازار پنجاه درصد باشد ، بسیاری از صنعتها گله کرده که با این نرخ نمیتوانند کار کنند ( و البته حق دارند ) اما تا زمانی که صنعتهایی با این نرخ بهره میتوانند کار کنند ، عقلانی نیست امکانات به سایر بخشهای اقتصاد هدایت گردد .

مشکلات نرخ ارز و رفاه مردم و نگرانی از افزایش قیمتها نیز در این بین مطرح است . اقتصاد دانان برای همه این مشکلات راه حل بهینه دارند . بهینه ترین کار فاصله گرفتن دولت از تصمیم گیری راجع به این متغییرها است . باید اجازه دهد این پارامترها توسط بازار تامین گردد .

تخصیص غیر بهینه مشکلات بعدی ایجاد مینماید که بر پیچیدگی امور اضافه میکند . باز کردن گره های تو در تو که با تصمیمات غلط اقتصادی متوالی انجام شده ، ممکن نیست مگر شروع از پایه اقتصاد .

 " خشت اول چو بنهاد معمار کج ،،،، تا ثریا میرود دیوار کج "

۱۳۹۳-۱۱-۱۳

اقتصاد تیمهای ورزشی

مردم فی نفسه علاقه مند به ورزش هستند . این فعالیتهای ورزشی تا حدود توان مالی اعضاء قابلیت رشد دارد . اگر راه کار کسب درآمد از ورزش وجود نداشته باشد ، رشد نهایی تیمها در حد آماتوری خواهد بود . یعنی اعضاء کاری باید داشته باشند تا گذران زندگی کنند و بخشی را نیز به ورزش اختصاص دهند ( بلاخره ورزش نیز هزینه دارد ) در نتیجه پاره وقت برای مدت محدودی ورزش خواهند نمود . در واقع تیمها مدت زمان طولانی وجود نخواهند داشت و برای مدت کوتاهی بوجود آمده و با بازیکنان پیر شده و از صفحه روزگار حذف میشوند .

اما درآمد ورزش از کجاست ؟

از فروش بلیط برای تماشاچیان است

از فروش آرم و عکس و علائم تیم و بازیکنان و اعضاء قدیم است .

از فروش فیلم بازی ( حق پخش مستقم – بازیهای گذشته ) است .

از فروش موسیقی سرود تیم است . ( در ایران نداریم ) اصولا برای هیچ تیمی ، موسیقی ، سرود – آواز و غیره نداریم .

از تبلیغات سایرشرکتهای تجاری .

حال اگر تیمها بتوانند از راه مناسب نسبت به کسب درآمد اقدام کنند ، میتوانند پرداخت خوبی نیز به مربی و بازیکنان نمایند . و راه رشد آنها باز میگردد و اشتغال و چرخش اقتصادی و افزایش تولید ملی خواهند داشت .

اگر راه کار مناسب اقتصادی برای تیمها وجود نداشته باشد ، تیمها به اعانات دیگران روی می آورند . و بر حسب بخشش دیگران سفره خود را خواهند چید . در این صورت این تیمها از تولید کننده ( خدمات ) به مصرف کننده تبدیل میشوند .

۱۳۹۳-۱۱-۱۲

رابطه دربار با سلطان

دربار به معنی دیوانسالاری است که امور کشور را اداره میکنند. رهبر این گروه نیز سلطان نام دارد ، امروز به دربار ممکن است دولت ، سیستم بروکراسی و غیره گفته شود و نام سلطان به رئیس جمهور، دیکتاتور یا غیره تغییر یافته باشد . اما مهم معنی وجودی این مفهومها است که برای اداره کشور لازم هستند .
حال سوال این است که این دیوان سالاری اداره کشور و آن فرمانده کل چه رابطه ای با یکدیگر باید داشته باشند ؟ ( در مدینه فاضله )
مجموعه سلطان و دربار ، با هم و هر یک جداگانه ، مانند یک سیستم فعالیت میکنند . این سیستمها ( سلطان – دربار – دربار و سلطان ) اول به فکر بقای خود است . دوم منابع تغذیه ای ( جهت زنده ماندن ) که این بسته به شرایط ممکن است از حقوق ساده اداری تا ارتباط ناسالم و دادن رشوه و حق آزار مردم ( به شرورهای جامعه – داخلی و خارجی ) و غیره را دربر داشته باشد .
همان گونه که وظیفه دربار کنترل روش جاری مملکت است ، وظیفه سلطان نظارت و اصلاح مشکلات پیش آمده است . این اصلاحات باید به گونه ای باشد که سیستم دربار نتواند روی آن اعمال نظر کند . گرچه دربار در انجام امور صاحب تجربه و صاحب نظر است ( و احتمالا اصلاحات کوچک بهتری را مد نظر دارد ). اما سلطان ساختار بزرگتر را میبیند و اگر برای تغییرات از خدمات مشاوران استفاده میکند باید دید کلان را ببیند . به خاطر داشته باشیم که دربار چهارچوب مملکت است و نظام مملکت را برپا میدارد . دربار واسطه اجرای قانون و حتی اصلاحات سلطانی در مملکت است و افراد آن باید ارج داشته باشند .
تجربه شرکت تویوتا که با مشکلات پیش آمده در روشهای جاری چگونه برخورد نمودند ، جالب است . هر مشکل را بررسی کرده و کاری میکنند که آن مشکل دیگر بوجود نیاید . 
همه چیز نیز قابل بازنگری است .
سلطان باید اختیار کامل داشته باشد و بتواند روی دربار اعمال نظر نماید . گرچه باید از نظرات مشاوران استفاده نماید ، اما تصمیم آخر را باید یک نفر بگیرد . هر سیستمی باید انتقاد پذیر باشد . حتی انتقاد غلط . ( گر چه به هر انتقادی نباید پاسخ دهد ) هیچ کس فرا قانونی نیست . گر چه اختیار سلطان با درباریان و مردم عادی متفاوت است . 
وصیت داریوش شاه به کمبوجیه پسرش جالب است . داریوش گفت : کارهای مملکت را به نوعی قرار ده که مردم با دولتیان کمترین برخورد را داشته باشند . چون این برخوردها باعث فساد خواهد شد .

رابطه دربار با سلطان

درار به معنی دیوانسالاری است که امور کشور را اداره میکنند. رهبر این گروه نیز سلطان نام دارد ، امروز به دربار ممکن است دولت ، سیستم بروکراسی و غیره گفته شود و نام سلطان به رئیس جمهور، دیکتاتور یا غیره تغییر یافته باشد . اما مهم معنی وجودی این مفهومها است که برای اداره کشور لازم هستند .

حال سوال این است که این دیوان سالاری اداره کشور و آن فرمانده کل چه رابطه ای با یکدیگر باید داشته باشند ؟ ( در مدینه فاضله )

مجموعه سلطان و دربار ، با هم و هر یک جداگانه ، مانند یک سیستم فعالیت میکنند . این سیستمها ( سلطان – دربار – دربار و سلطان ) اول به فکر بقای خود است . دوم منابع تغذیه ای ( جهت زنده ماندن ) که این بسته به شرایط ممکن است از حقوق ساده اداری تا ارتباط ناسالم و دادن رشوه و حق آزار مردم ( به شرورهای جامعه – داخلی و خارجی ) و غیره را دربر داشته باشد .

همان گونه که وظیفه دربار کنترل روش جاری مملکت است ، وظیفه سلطان نظارت و اصلاح مشکلات پیش آمده است . این اصلاحات باید به گونه ای باشد که سیستم دربار نتواند روی آن اعمال نظر کند . گرچه دربار در انجام امور صاحب تجربه و صاحب نظر است ( و احتمالا اصلاحات کوچک بهتری را مد نظر دارد ). اما سلطان ساختار بزرگتر را میبیند و اگر برای تغییرات از خدمات مشاوران استفاده میکند باید دید کلان را ببیند . به خاطر داشته باشیم که دربار چهارچوب مملکت است و نظام مملکت را برپا میدارد . دربار واسطه اجرای قانون و حتی اصلاحات سلطانی در مملکت است و افراد آن باید ارج داشته باشند .

تجربه شرکت تویوتا که با مشکلات پیش آمده در روشهای جاری چگونه برخورد نمودند ، جالب است . هر مشکل را بررسی کرده و کاری میکنند که آن مشکل دیگر بوجود نیاید .

همه چیز نیز قابل بازنگری است .

سلطان باید اختیار کامل داشته باشد و بتواند روی دربار اعمال نظر نماید . گرچه باید از نظرات مشاوران استفاده نماید ، اما تصمیم آخر را باید یک نفر بگیرد . هر سیستمی باید انتقاد پذیر باشد . حتی انتقاد غلط . ( گر چه به هر انتقادی نباید پاسخ دهد ) هیچ کس فرا قانونی نیست . گر چه اختیار سلطان با درباریان و مردم عادی متفاوت است .

وصیت داریوش شاه به کمبوجیه پسرش جالب است . داریوش گفت : کارهای مملکت را به نوعی قرار ده که مردم با دولتیان کمترین برخورد را داشته باشند . چون این برخوردها باعث فساد خواهد شد .

 

هزینه آموزش و پرورش در اسلام

آموزش سواد و مراتب بالاتر در اسلام تاکید شدید شده است . اولین آیات الهی فرمان حق است به خواندن و این حاصل نمیشود مگر نوشتن بوده باشد .

در مالیات اسلامی مبحثی است به نام زکات – زکات به معنی مالیات اسلامی است و در خصوص هزینه کردن آن کتابهای زیادی نگاشته شده است .

یکی از موارد هزینه کردن زکات ، آموزش مردم ( خصوصا برای باسواد کردن ) است .

به طور طبیعی به نسبت ثروت ( زکات نیز بخ نسبت ثروت پرداخت میشود ) ، اهالی یک محل نسبت به تامین هزینه برای باسواد کردن فرزندان خود اقدام باید نمایند .

این که امروز چگونه این منابع از همه مردم دریافت و به راه آن اختصاص یابد خود مسئله ای دیگر است . اما اسلام در قوانین خود قبلا این پیش بینی را داشته و راه عملی آن را نیز ( لااقل برای مدت زمانی ) اجرا نموده است .

امروز قانونگذاران باید راه کار مناسب را برای هدایت این مالیات را جهت این امر بیابند و مشکل هزینه سنگین آموزش را از دوش دولتها بردارند . دولها روی کنترل استانداردها و بازرسی  و غیره باید سرمایه گذاری نمایند . امری که از عهده سایر نهادها نمیتواند برآید .

نکته اصلی این است که :

مالیات اخذ شده در هر سرزمین ( روستا – شهر و ...) ابتدا در محل هزینه میشود ، سپس اگر زیاد آمد به سرزمینهای اطراف ارسال میگردد تا کسری هزینه آن مناطق را پوشش دهد .

گفته شده اگر در جایی زیاد هم می آمد ، سفره انداخته و خلق را غذا میدادند ( حبس مال نمیکردند ) البته بعدها ، برای کارهایی مانند لشگر داری و کارهای دیوانی ، نوع دیگری از مالیات به عنوان خراج مطرح گردید که بحثی است جدا .

۱۳۹۳-۱۱-۰۹

آیا دریاچه قم هم راه دریاچه ارومیه را میرود ؟

از دریاچه ارومیه درس گرفتیم آبی که به دریاچه میریزد ، هرز آب نیست . خاصیتی دارد و اگر این اتفاق نیفتد ، ضرر شور شدن ثلث کشور را خواهیم داشت . تغییر اقلیم آذربایجانها ، از بین رفتن کشاورزی و غیره . هنوز همه دست اندرکاران در پی این هستند که با این شوره زار چه میتوان کرد ؟ گر چه در فصل بارندگی گاهی عمق فاجعه را فراموش میکنیم . اما به علت وجودی فاجعه آشنا هستیم .

ظاهرا همین کار را هم برای دریاچه قم سالهاست که انجام داده ایم . روی همه رودهایی که به دریاچه میریختند سد زدیم . ظاهرا بدلیل بزرگ بودن و استفاده از هرز آبهای زیرزمینی تهران ( حاصل از رودهایی که قبلا به دریاچه میریختند ) سرعت کاهش سطح و رسیدن به مرز فاجعه کم شده است .

اگر دریاچه قم خشک شود ، و اثر آن مشابه خشکی دریاچه ارومیه باشد ، طوفان نمک آن روی شوری خاکهای خراسان و حتی افغانستان تاثیر مخرب خواهد گذاشت . آیا از درسهایی که آموختیم نباید پند بگیریم ؟

نمونه سوء استفاده از هرزآبهای رودخانه کن ، دریاچه مصنوعی شمال تهران است .

این دریاچه تا چه زمانی تحمل خواهد کرد ؟

۱۳۹۳-۱۱-۰۸

یک درس از ترافیک

دنباله روی نفع شخصی باعث کاهش نفع کل میشود .
دیده ایم که نفع شخصی بعضی خودروها در این است که هر جا خواستند بایستند , دور بزنند , با سرعت کم برانند و ....
اما اکثرا این اعمال باعث مشکل برای سایر خودروها شده و در خیابان باعث ایجاد ترافیک می‌گردد .
این ترافیک اکثرا ماندگار است !
در اقتصاد و اجتماع نیز چنین است . جامعه ای که مبنای آن بر فزون طلبی شخصی افراد قرار گیرد , با ناکارآمدی مواجه شده و مشکلات لاینحل خواهد داشت .
در اجتماع باید نفع اجتماع را ماکزیمم کرد . امروز که اقتصاد , علم و تقریبا همه چیزمان جهانی شده , اجتماع ما جهان است .
باید نفع اجتماع جهانی را مد نظر گرفته و منطقه ای برنامه‌ریزی و عمل کرد .
در اقتصاد خرد نیز ترتیب کار به نحوی دیده شود که اجتماعات نسبت به افراد ارجح باشند .
تا کوچکترین اجتماع که خانواده است .
در واقع افراد تنها نیز خانواده یک نفره هستند .

۱۳۹۳-۱۱-۰۶

علت تفاوت گروه های خونی

در اندیشه این بودم که این تفاوت گروه خونی به چه حکمت و علت است ؟ اگر اینطور نمیبود ، عده زیادی را میشد از مرگ نجات داد و ...

دیدم که انسانها در همه چیز با یکدیگر تفاوت دارند . اتفاقا گروه خونی مشترک مردم ، وجوه مشترکی است که امکان جابجایی خون را بین افراد میدهد . نه این که همه چیز یکسان باشد ، بلکه یک حداقلهایی یکسان است .

این کار مشابه تقسیم بندی اثر انگشت است که علمای این فن ، آنرا به چند گروه تقسیم میکنند .

سایر مشخصات وجود انسانی ( درونی – بیرونی ،،، روحی – جسمی ) نیز متفاوت است . از این اصل هویت شناسان میتوانند به جز اثر انگشت ( و تصویر عنبیه چشم ) از پارامترهای دیگری نیز استفاده کنند . شکل قرار گیری انگشتان دست روی کف دست نیز چنین است . ( شاید راحتتر باشد تقسیم بندی و شناسایی آن ) هر یک حسن و مشکلاتی دارند .

دیگر اساتید انسانها هستند که این تفاوت را باید درک کنند ، پس زمانی که مردم را ( در طفولیت و بعدتر) در یک کلاس نشاندند ، صحیح نیست که یک موضوع را یکنواخت به همه آموزش داده و امتحان بگیرند ( گروهی زود فهمیده و خسته شده اند ، گروه دیگر اصلا متوجه نشده اند ) این امتحانات نه تنها سطح دانش ، بلکه مشخصات فرد را نیز در نظر نمیگیرد .

طبیبان الهی نیز این تفاوتها را میدانند و بر اساس آن خلق را راهنمایی میکنند . از این نظر هر حدیث ( در حکم دارو ) برای شخصی ( بیمار الهی ) درمان است و ممکن است برای دیگری ( بر اساس مشخصات خاص زمانی و فردی آن شخص ) سم باشد . لذا در ملاحظه احادیث باید شان شنونده و حتی افرادی که حضور دارند را نیز در نظر گرفت .

فرض کنید علت پرواز هواپیما را برای چند نفر بخواهید توضیح دهید ، برای دانشجوی رشته طراحی هواپیما با لغتها و کلامی خواهید گفت که برای افراد عادی آنرا نمیگوئید . ظرایفی را بیان میکنید که ممکن است باعث کج فهمی دیگران شود . برای مردم عادی نیز به گونه دیگری توضیح خواهید داد . برای انسانهای بدوی ( مثلا جنگلهای آمازون ) نیز  ممکن است جور دیگر بگویید .

گاهی شنوندگان متفاوت با هم حضور دارند ، آن زمان جوری سخن گفته که هر یک چیزی را از سخن شما متوجه شوند تا بر آگاهی آنها اضافه شود . در این صورت لزوما همه مطلب را نگفته اید .

حتی برای یک نفر دانشجوی پرواز ( البته بسته به مرتبه آگاهی او مطالب متفاوت است ) نیز جوری بیان میکنید که از سخن شما پی به مرتبه های بییشتر ببرد . همه چیز را بیان نمیکنید . بعضی چیزها پیش فرض است ( میدانی که میداند گر چه اگر دیگران بشوند ، این پیش فرضها را ندارند ) و بعضی چیزها را بعد از سخن ، دانشجو با اندیشه به گفتار شما پی خواهد برد .

این تفاوت مراتب انسانی در ظاهر و باطن برای پیشرفت ظاهری ( و جسمی ) بشریت لازم و البته طبیعی است . با جمع شدن این تفاوتهاست که در طول سالیان دراز ، صفتهای موجودات زنده تغییر میکند و بر اساس شرایط محیطی ، آن خصلت که مورد نیاز موجود زنده است ، رشد یافته و توسعه میابد .

وسط دنیا کجاست ؟

داستان معروفی است که کسی از ملانصرالدین پرسید ، وسط دنیا کجاست ؟

عصای خود را در جلوی پا ، روی زمین گذاشت و گفت : همینجا.

باور نمیکنی ، متر کن !

واقعا برای هر ناظری ، وسط دنیا منزل مسکونی اوست . تمام نقشه های دنیا که در کشورهای مختلف چاپ میشود ، کل دنیا را به مرکزیت همان کشور نمایش میدهد .( بد نیست نقشه جهان را از دید کشورهای دیگر یک نگاهی کرد تا جهان بینی دیگران را درک نمود )

نمونه بارز این تقسیم بندی را در نصف النهار مبداء ( گرینویچ ) دیده ایم .

زمانی که در بریتانیا برای مشخص نمودن مسافتهای حرکت نیروی دریایی ، تصمیم به نقشه برداری دریایی گرفته شد . و در نهایت نقشه امپراتوری بریتانیا ( روی کره زمین ) مشخص گردید . طبیعی بود که مرکز این نقشه  ازشهر لندن بگذرد و همه دنیا را نسبت به لندن اندازه گذاری کرده اند .

اما در دنیای قدیم ( آسیا – اروپا – آفریقا ) مرکز جهان آنروز خاورمیانه بود . شاید برای همین بزرگترین ( و نه همه ) پیغمبران در خاورمیانه ظهور نموده اند .

مسائل ارتباطی ( حمل و نقل – تبادل اطلاعات ) نیز از این مسیر باید عبور میکرد . در دوران جدید نیز کنترل این منطقه ، باعث ایجاد امنیت غربیان بود . از این سبب توجه ویژه به این منطقه داشتند . کشف نفت و گاز نیز عدسی توجه شرق و غرب را به این نقطه فزونی داده  است .

حال که وسط دنیا را شناختیم ، برای وسط دنیا چه توانمندیهای بالقوه ای وجود دارد ؟

مرکز انتقال دیتای جهان ؟ ( ممکن است – مسیر ارزان و کم هزینه و ....)

مرکز حمل و نقل بار و مسافر – توسعه شرکتهای حمل و نقل بار و مسافر – ترانزیت – بنادر و فرودگاه ها – سوخت - ناوبری و ...

و این علاوه بر استفاده از امکانات نفت و گاز ( و سایر مواد معدنی ) موجود است .

۱۳۹۳-۱۱-۰۵

برخورد غرب با چین

وضعیت غرب و روسیه ، سرگرمی کاملا معقولی برای غربیهاست . اگر وضع مشابه
با چین پیش بیاید ، به علت قدرت اقتصادی مشکلات اساسی برای کشورهای
برخورد کننده مطرح خواهد شد . اما نمیتوان چین را بدون طرف برخورد کننده
غربی گذاشت !
باید یکی از کشورهای غربی ، مثل کانادا – سود یا نروژیا حتی هلند ، در
برخورد با چین پرچم مخالفت را برداشته و نقش مقابله کننده داشته باشد .
این کشور غربی مورد حمایت بقیه به طور ضمنی خواهد بود ، اما وجود یک کشور
متخاصم ، باعث اشتغال فکری و تغییر بازیهای چینی را خواهد داشت . از این
تغییر میتوان بازی فرصتهای بیشتری در صحنه بین المللی انتظار داشت .
بهترین دشمن بالقوه ایالات متحده بود که به علت ارتباط اقتصادی پیچیده با
چین ضرر آمریکا زیاد خواهد بود . حمایت آمریکا از کشور مقابل چین مفید
خواهد بود .
سایر کشورهای اروپایی نیز توان جبران ضرر احتمالی آن کشور متخاصم را خواهند داشت .