در جامعه ای مردم به شهر نشینی روی آورده اند . طبیعی است که هم افزایی شهر نشینی و اشتراک کارها و خدمات در شهرها بیشتر است . بنابراین اقتصادی است که مردم به شهرها آمده و بدین ترتیب شهرها رشد میابد . در این میان همواره تقاضای جدید برای مسکن در شهرها موجود است . بنابراین قیمت مسکن در شهرها نسبت به سایر مکان ها افزایش خواهد یافت ( و هر چه شهر بزرگتر باشد این افزایش بیشتر خواهد بود ) این بالا رفتن قیمت مسکن در شهرها ، سرمایه گذاران را به خود جلب میکند . در واقع سرمایه گذاری مطمئنی است . خرید خانه و زمین در شهرها ( طبیعتا هر چه که شهر بزرگتر ، بهتر ) این تمایل سرمایه گذاری برای مسکن باعث رشد بیشتر قیمتها میشود ! پس باز هم تقاضا بالا میرود و این افزایش قیمت مسکن سیر صعودی پیدا میکند .
کم کم این سود از سایر سودهای بازار بیشتر میشود . یعنی سرمایه را از سایر بخشهای اقتصاد به سمت خود جلب میکند . این یعنی بقیه اقتصاد با کمبود سرمایه مواجه میشوند . و همه اهالی بازار با سود مسکن و مستغلات ، پولدارتر و پولدارتر میشوند .
این نامش حباب مسکن است . تا چه زمانی با افزایش قیمت میشود پولدار شد ؟
تا زمانی که بقیه اقتصاد سهم تولیدات و ارزش افزوده واقعی جامعه را ایجاد کنند . و این ارزش افزوده ( ثروت ) توسط بخش مسکن جذب گردد .
گر چه به نظر میرسید بخش ساختمان باعث رشد سایر بخشها بشود ، اما با رشد تصاعدی این سیکل معیوب کار به جایی خواهد رسید که : مسکنهای نوساز چند سال ساخته بدون استفاده مانده اند و خراب میشوند تا ساختمان جدید با سود آوری بیشتر به جایش ساخته شود . این یعنی از بین رفتن ثروت جامعه . گر چه بصورت جزیی در معادلات معمول اقتصاد کلان ، جهت حرکت مثبت است ، اما این نشانه بیماری اقتصادی است . اصولا هر بخش اقتصادی نباید درصد قالب در اقتصاد داشته باشد . اقتصاد باید تعادل داشته باشد . بخشهای مختلف ( بسته به شرایط محیطی در هر جای جهان متفاوتاست ) باید هر یک بخش کوچکی از کل اقتصاد را داشته و غالب بودن یکی ، یعنی عدم تعادل در اقتصاد و این نشانه بیماری اقتصادی است .
راه کار برای ایجاد تعادل :
ایجاد مالیات مستقیم برای شهر نشینی ، بدین ترتیب برای کسانی که اقتصادی نحواهد بود در شهر زندگی کنند ، به شهرهای کوچکتر و یا سالمتر ، در روستاها زندگی خواهند کرد . این توزیع جمعیت برای اقتصاد روستاها و شهرهای کوچک تر نیز مفید است . ( گردش نقدینگی در آن مکانها بیشتر میشود ) توزیع جمعیت باعث افزایش اشتغال در شهرهای کوچک و روستاها میشود و کارایی خدمات بهداشتی را در این مناطق افزایش میدهد .
کسب درآمد شهرداریها و مدیریت های شهری باید به عهده مردم شهر باشد . با اخذ این هزینه ها( و در صورت نیاز مالیات بیشتر از نیاز شهرداریها ) از متراژ مستغلات ( اعیان و عرصه ) همه فضای شهری باعث میشود که تمایل مردم برای زندگی در شهرها کاهش یابد . یعنی در فضاهایی زندگی و کار کنند که اقتصادی تر است .( شهرهای کوچک و روستاها )
سایر مزایای این رفتاری این سیاست به عهده محققین .