۱۳۹۳-۱۲-۰۵

چگونه میتوان توان مدیریتی جامعه را بالا برد ؟

غربی ها با مطالعه و تحقیق سعی میکنند روشهایی را پیدا کنند که عوامل موفقیت سازمانها است و این روشها را بصورت دستورالعمل دراختیار مدیران ( و دانشگاه ها برای آموزش مدیران ) قرار میدهند تا انها آن را به کار بندند و سطح مدیریتی جامعه بالا رود .

البته جامعه مدیران که معمولا نمیتوانند همه این موارد را مطابق ابداء کنندگان روشها انجام دهند ، با نمره متوسط کار را انجام میدهند و کار پیشرفت میکند .

هر کدام از این روشها ، بصورت خلاقانه توسط افرادی که در شرایط مسئله قرار داشتند ارائه گردیده است . باید به مدیران اجازه داد که توان خلاقانه خود را افزایش دهند .

در واقع اقتصاد و جامعه مدیران باید به کسانی که توان ساختن راه های جدید را دارند جایزه دهند ، نه به افراد موفق قبلی . علت این رفتار سازمانها این است که برای حفظ سازمان هر کاری میکنند ، حتی اگر آن کار غیر بهینه باشد . سازمانها باید اجازه از بین رفتن داشته باشند . سازمانهای با عمر طولانی مشکلات زیادی برای خود و جامعه ایجاد میکنند که مهمترین آنها جلوگیری از تغییرات و حفظ وضع موجود است .

این یعنی زمان فعالیت هیچ سازمانی ( شرکتی ) نباید نامحدود تعریف گردد . باید عمر سازمان مشخص ( و حتی المقدور کوتاه ) باشد تا سازمانهای جایگزین بتوانند در زمان مناسب شکل گرفته و رشد کنند .

طبیعی است که صاحبان آن صنایع خود شرکتهای جدید را بخواهند بسازند . این کار غلط است و مکانیزمی برای جلوگیری از این کار باید به وجود آید مانند : شناسایی و دادن مسئولیت سازمانی جدید به افراد سازمان در شرف اتمام دوره عمر .

اقتصاد – دارایی و قدرت میتواند برای گروه ها اضافه شود ( در غیر این صورت این گروه ها جلوی رشد اجتماع را میگیرند و البته توان آنرا نیز دارند که حجم بزرگی از اجتماع را با خود همراه کنند )

تنها زمانی که رشد و توسعه و کالاهای جدید و راه های نو زیاد شود ، ثروت کل جامعه اضافه خواهد شد . 

۱۳۹۳-۱۲-۰۴

فرودگاه روی اقیانوس

روی آبهای آرام ، نوع خاصی از هواپیما هست که میتواند از روی آب نشست و برخواست داشته باشد .

برای نشستن هواپیماهای معمولی ( آنها که نیاز به فرودگاه بزرگ زمینی دارند ) به روی آب اقیانوس در حال تلاطم نیاز به اصلاح دو پارامتر داریم .

اول حل نمودن  مشکل تلاطم اقیانوس (یعنی هموار و مسطح نمودن محل فرود هواپیما ) و دوم ، محکم نمودن سطح فرود به طوری که چرخهای هواپیما بتواند روی سطحی محکم و مستقیم قرار گرفته و در طول باند با اطمینان و در حال کاهش سرعت ( یا هنگام برخواستن ، افزایش سرعت ) قرار بگیرد .

طبیعی است که فرودگاه را در کنار یک خشکی میسازند . پس میتوان بخشی از آب اقیانوس را با دیوارهای پیش ساخته محصور نمود به طوری که آب درون آن بدون تلاطم باشد ( البته با کمترین میزان تلاطم، دیواره ها هر چقدر بدون درز باشند تلاطم کاهش خواهد یافت و برعکس )

مورد مهم دوم ، محل فرود باید مستحکم باشد . این میتواند سطح بزرگی ( مانند بارجهای حمل بار ) باشد که به موتورهای روی خشکی متصل است و با سرعت مناسب ( برابر با سرعتی که هواپیما بتواند روی آن بنشیند ) روی سطح آب حرکت نماید .

درواقع هواپیما روی این قایق بزرگ درحال حرکت نشسته و با کاهش سرعت آن ، سرعت هواپیما نیز کم میشود و وزن هوپیما روی قایق بزرگ خواهد افتاد . این قایق در کنار ساحل متوقف شده و هواپیما از روی آن خارج شده و به آشیانه روی زمین منتقل میگردد و یا همانجا بار و مسافر را تخلیه و بارگیری نموده و با دور زدن روی آن مسیر عکس را پیموده و وقتی به سرعت مناسب رسید از روی قایق جدا شده و پرواز خواهد نمود .

این سیستم ، میتواند تا حدود زیادی هزینه ساخت انواع فرودگاه ها را کاهش دهد . دو مزایای غیرقابل رقابت این روش ، استفاده از عمق دریا برای طول باند پرواز میباشد . که در مقایسه با همین مقدار زمین در نزدیکی شهرها صرفه جویی بزرگی از لحاظ تامین زمین خواهد بود .

مورد دوم هزینه کمتر ساخت فرودگاه میباشد . میزان کمتر بتن مسلح  و سرعت احداث باعث صرفه جویی میزان زیادی از هزینه پروژه خواهد بود .

از طول رودخانه ها نیز برای این نوع فرودگاه ها میتوان استفاده نمود .

شهرهایی مانند بمبئی – لس آنجلس – نیویورک - لندن – پاریس و خیلی شهرهای دیگر با این روش میتوانند یک فرودگاه جدید در مرکز شهر داشته باشند .

همینطور جزایری که به صورت معمول نمیتوانستند فرودگاه داشته باشند با این روش میتوانند فرودگاه های به قدر کافی بزرگ داشته باشند .

خدا چرا مرا را آفرید ؟

میفرماید : " وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ" پس برای عبادت – عبد بودن – بندگی ما را آفریده است . اما این عبادت ، نماز خواندن – روزه گرفتن و این چیزها است ؟

میفرماید : "   يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ " هر چه در زمین و آسمان است خدا را تسبیح می‌کنند .پس صرف تسبیح حسنی نیست .( دلیل نمیشود تسبیح خدا نکرد ، اما فقط تسبیح کافی نیست )

خوب ما را برای عبادت آفریده ، اما عبادت ذکر و تسبیح نیست . آیا میتوان گامی به پیش رفت ؟

میفرماید " يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿۲۹﴾ وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿۳۰﴾--  اى نفس مطمئنه (۲۷) خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد (۲۸)و در ميان بندگان من درآى (۲۹) و در بهشت من داخل شو (۳۰) "

فدخلی فی عبادی ، یعنی قبلا نبودی ، حالا که به نفس مطمئنه رسیدی در میان بندگان من درآی .

ما عادت کردیم که بگوئیم ما بنده خدا هستیم ( که البته هستیم  ) اما بندگی مقامی است که برای رسیدن به آن مقام ، نفس باید مراحلی را بگذراند . از نفس اماره به نفس لوامه تا نفس مطمئنه . سیر این نفس بحث دیگری است .

 اما خدا مرا آفرید تا عبادت بکنم که این عبادت به ( فقط ) تسبیح نیست . و این عبادت تربیت نفس است تا مرحله نفس مطمئنه .

خدا مرا آفرید تا نفس خود را تربیت کنم .

فاروق تفاوت انسان و حیوان

در اندیشه تفاوت انسان و حیوان به نکات جالبی می‌رسیم , شاید لذت بردن از هنر را جزو برتری انسان نسبت به حیوان بدانیم . اما حیوانات نیز از هنر لذت میبرند ( گر چه سلیقه آنها با ما ممکن است متفاوت باشد , مثل تفاوت سلیقه انسانها )
انواع حیوانات از موسیقی ها لذت میبرند , حیوانات خانگی در مقابل تابلوها توقف کرده و ساعتها به آنها توجه می‌کنند .
انواع پرندگان و ماهی ها در مقوله خانه سازی برای جذب جفت هنر به کار میبرند . انواع رقص و آواز و غیره نیز چه در هنگام جفت یابی و چه در زمان بعد و قبل از آن داریم .
شاید رجحان ما ( انسانها ) در تشخیص خیر و شر باشد . اما حیوانات نیز آنچه که برایشان مفید است تشخیص داده و همینطور از چیزهای مضر احتراز می‌کنند . ( و اغلب خیلی بهتر از ما انسانها )
یکی دیگر از خصلتهای انسانی تشخیص حالت بهتر است , هم در میان دو چیز خوب و هم در میان دو چیز بد .
این خصلت را فاروق می‌نامند . پس یکی از خصائل انسانی که جزو تمایز انسان و حیوان است همین فاروق بودن انسانها است که حیوانات فاقد آن هستند .

۱۳۹۳-۱۲-۰۳

مسکن اجتماعی به عهده چه ارگانی باید باشد ؟

شاید بتوان این سوال را به این ترتیب مطرح نمود که چه کسی باید از این مسکن ها استفاده نماید ؟ طبیعی است که نیازمندان .

اما چه کسی باید این نیازمندان را شناسایی کند ؟ دولت ؟ سازمانها و ارگانها ؟ هر چه در بروکراسی به سمت بالا برویم مشکل تعیین اولویت استفاده از خدمات عمومی پیش خواهد آمد . بهترین روش این است که کوچکترین واحد نزدیک نیازمندان این تصمیم را بگیرد . به همین ترتیب بهتر این است که خود آن واحدها نسبت به نیاز خود مسکن اجتماعی ایجاد نماید .

کوچکترین واحد حکومتی شهرداریهای محلات میباشد . تصمیم گیران این محلات  توسط مردم همان محله انتخاب میشوند . این افراد در جریان نیاز منطقه خود میباشند ( یا لااقل باید اینطور باشد ) بنابراین محل مالکیت و تخصیص منابع در هر شهری محلات شهرداری است و در روستاها شورای روستا.

مورد دوم که باید بررسی گردد ، هزینه احداث این واحدها است . ( نیاز به این واحدها دائمی نیست ، مقطعی است . توسعه فقر در یک منطقه باعث نیاز بیشتر به این گونه مسکن ها میگردد و افزایش ثروت باعث کاهش نیاز به این مسکن خواهد بود – مسئله مهاجرت را فعلا در نظر نمیگیریم )

تامین منابع مالی باید در خود محلات و از کمک خیرین تامین گردد . این میتواند بصورت داوطلبانه یا قرض الحسنه و هر هر نوع دیگری که شورای محلات صلاح بدانند تامین گردد . ( مانند ایجاد بازارچه خیریه – جمعه بازار و غیره )

شهرداری و دولت میتوانند ( نه لزوما ) درصد مشخصی از منابع مالی هر مسکن را تامین کنند . این میزان تامین میتواند تا 80 درصد هزینه کل باشد . در هر ده سال محلات یکبار میتوانند بازنگری نموده و آمار این مساکن را به شهرداری مرکز اعلام نمایند . ظابطه استفاده از این تسهیلات توسط شورای شهرداریها تدوین خواهد گردید . بدین ترتیب نباید در هیچ کجایی نیازمندی باقی بماند . در صورت خالی شدن این مساکن و عدم نیاز در منطقه ( با توجه به ظوابط هر شهر ) محلات همسایه میتوانند از این واحدها استفاده نمایند .

توجه : هدف جامعه کاهش شهر نشینی و هدایت جامعه به سمت روستاها باید باشد تا ضمن در نظر گرفتن توان اقلیمی شهرها ، رفاه عمومی مردم حداکثر گردد . هدایت افراد جامعه که امکان زیستن در شهرها را ندارند به روستاها ، ضمن این که مشکلات اجتماعی شهرها و این افراد را کاهش میدهد ، باعث توسعه روستاها نیز خواهد شد .

 

استخوان گردشگری !

در اصل این که ظرفیت گردشگری ایران  یکی از موارد مغفول مانده سرزمین ما میباشد و راه اندازی آن سود سرشاری نصیب کشور مینماید شکی نیست ،

اصل درآمد نفتی است و بعد توسعه یافتگی اقتصادی ، یا اول توسعه یافتگی اقتصادی است و بعد نفت ؟ البته همه میگویند ابتدا توسعه یافتگی است ، اما از درامد در دسترس نفت مگر میشود چشم پوشید ؟

هم سهل الوصول است و هم هزینه کردن ان محبوبیت زا است ،گروه های رانت طلب نیز درمسیر رودخانه هزینه های دولتی مشوق پر آب شدن این رودخانه هستند .

در واقع سیستم مدیر عامل تام الاختیار با نظر بلند مدت ندارد . اعضاء هیئت مدیره نیز در پی منافع گروه های موکل خود هستند ( چه مردمی و چه جناحی ) در این دیگ جوشان ، اگر کسی بتواند سهمی برای جایی بگیرد که برنده است و در هیئت مدیره میماند ، در غیر این صورت به زودی از هیئت مدیره حذف میگردد !

این مشکل باعث میشود که اصل درآمد نفتی باشد . یا درآمد ارزی دولتی ( نفتی – گازی – پتروشیمی و ...)

حال اقتصاد دادنان راه کارهای مختلف ارائه میکنند . خوب همه میدانند درست چیست ، باید از پایه همه چیز را به هم ریخت – بانک مرکزی مستقل – نرخ ارز با توجه به عرضه و تقاضای بازار – آزاد سازی اقتصادی و غیره

اما چون درمان نهایی راامکان پذیر نمیبینند ( مجریان انگیزه و یا امکانات و یا هر دو را ندارند ) به مسکن دادن به این مریض دارای تومور مغزی میپردازند .

یکی از این مسکنها ، جایگزینی درآمدهای خارجی است که هر از چندی یکی از مزایای کشور را هدف گرفته و راه کار ارائه میکنند . البته امروز نوبت گردشگری است .

حداکثر درآمد گردشگری میتواند حدود سی میلیارد دلار باشد ( تقریبا حدود درآمد گردشگری ترکیه ) و این درحالی است که اگر اجازه داده شود نرخ ارز به جایگاه مناسب خود برسد ، تولید در کشور مقرون به صرفه خواهد شد .

امروزاقتصادی است که پلاستیک تولید پتروشیمی ایران به چین رفته و بصورت لیوان ساخته شده به کشور بازگردد ! یعنی اقتصادی نیست ما اینجا خودمان همین پلاستیک را در دستگاه های تزریق پلاستیک استفاده کنیم و لیوان تولید کنیم .

هزینه های گمرکی ، حمل و نقل ، هزینه های بانکی ( و جابجایی پول ) و سود همه دست اندرکاران میانی + هزینه تولید (تزریق پلاستیک ) در چین کوچکتر از هزینه تولید ( تزریق پلاستیک ) در ایران است !!!

این یعنی نرخ ارز جایگاه صحیحی ندارد . هر ضرب دستگاه تزریق پلاستیک در ایران و چین باید برابر باشد ( ما هزینه سوبسید انرژی میپردازیم که چینی ها ندارند )

اگر با اصلاح ( و آزاد سازی نرخ ارز ) اجازه تولید به بخش خصوصی ایران داده شود ، طبیعی است که بخش تولید به صورت انفجاری توان تولید چند صد میلیارد دلار کالاخواهد داشت .

در مقابل این حجم عظیم تولید دادن امتیاز درامد گردشگری مانند انداختن استخوان در مقابل یوزپلنگ ایرانی است ، ممکن است رفع گرسنگیش را بنماید ، اما این یوز پلنگ باید با سرعت صد کیلومتر ( سریعتر از همه انواع شکارچیان ) در پی شکار بدود .

 

درسی از زندگی ابراهیم خلیل الله

زندگی بزرگان همیشه حاوی درسهایی برای اهل تفکر بوده است . در سرگذشت ایشان ، از ابتدا با امتحانهای زیادی مواجه میشویم .

شاید مهمترین آنها انداخته شدن در آتش باشد که به جبرئیل نیز اعتنائی ننمودند .

زندگی همه کس دارای راحتی ها و سختی های متناوب است . فرزند دار شدن ایشان ( اسماعیل ) و بعد بردن زن و بچه به وسط بیابان بی آب و علف نیز امتحان بزرگی بود که اوج ایمان و باور این پیغمبر بزرگ به خداوند را میرساند .

تا در نهایت در پیری ، گذشتن از عشق فرزندی ( قربانی فرزند ) برای کسی که تمام عمر را به خدمت حق تعالی پرداخته پیش می آید .

میدانیم که هر امتحانی برای ممتحن سخت ترین است . گذشتن از بالاترین مرتبه علائق ، ابراهیم را به مقام خلیل اللهی رساند .

پس طبیعی است که همه مردم نیز در سرتاسر عمر مورد آزمایش واقع شوند . ترتیب این آزمایشات به گونه ای است که شخص هر بار یک گام به پیش برود . همچنین طبیعی است که همه مردم مانند ابراهیم خلیل الله در همه آزمایشات پیروز نگردند . این که در مسیری میرویم و خداوند این سختیها را پیش می آورد و همچنین در هر لحظه بر ما ناظر است و مواظب ما است ، خود امر مهمی است که توجه به آن برای گذشتن از سختی ها ، ما را کمک مینماید .

۱۳۹۳-۱۲-۰۲

درس از دیوار ماژینو و نقش هلند در جنگ دوم جهانی

خطر حمله نیروهای آلمانی همیشه فرانسه را تحدید میکرد لذا نسبت به ساخت یکی از نفوذ ناپذیر ترین سدها در مقابل ارتش آلمان اقدام نمود و آنرا خط ماژینو نامید .
اما نیروهای آلمانی اصلا نیازی به درگیری در این سد را نداشتند . آنها از حیاط همسایه عبور کردند و وارد فرانسه شده و به سمت پاریس پیش رفتند . در واقع نیروهای خط ماژینو برای فرار از محاصره شدن خود فرار کرده و به سرعت عقب نشستند .
این همسایه ضعیف , آن روز هلند بود .
این درس مناسبی است که خطوط دفاعی را باید جوری رسم نمود که همسایه ضعیف نداشته باشد .
خط دفاعی فلات ایران در مقابل هند و چین نیز باید قرقیزستان و اهالی سند و پنجاب را در نظر بگیرد و شامل شود .

مقایسه میزان بارندگی سالانه کافی نیست

در نشریات میخوانیم که میزان متوسط باران کشور کاهش داشته و مشکلات دیگر ، به این دلیل باید چنین و چنان کرد . اما عمق فاجعه بیشتر از این است .

واقعیت این است که میزان بارش ، اطلاعات کافی از دریافت آبهای سطح کشور را نشان نمیدهد .

اگر یک بارش یک سانتی متری در زمستان در دشتی ببارد ، این یک سانت آب بصورت برف نشسته و تقریبا همه آن به تدریج آب شده و به یک میزان در کل دشت به اعماق خاک خواهد رفت . در حالی که این میزان بارش ، حداکثر چند سانت از خاک را مرطوب کرده و به سرعت تبخیر خواهد شد .

نظر به این که میزان بارندگی فعلی کشور به سمت فصلهای گرم تمایل پیدا کرده و از بارندگی فصلهای سرد کاسته شده است ، باید بارندگی موثر ( تامین کننده آبهای زیرزمینی ) را بررسی نمود .

با توجه به تغییر فصل بارندگی ، به نظر می آید که عمق فاجعه بیشتر از آن چیزی است که بیان میشود و در واقع نه تنها جلوی برداشت آبهای زیر سطحی را باید گرفت ، بلکه باید با تدابیری ، آبهای جاری سطحی را به زیر زمین انتقال داد . و این کار در زمانی که با مشکل کم آبی مواجه هستیم بسیار مشکل است .

این یعنی تغییر ساختار کشاورزی فعلی ( روستایی و حتی صنعتی ) باید روش کشاورزی " شرکتی – روستایی " گردد . یعنی اقتصاد روستا را مد نظر گرفت و فقط به کشاورزی خالص نپرداخت . بدین ترتیب ، امکان کسب درآمد ساکنان روستا به همراه بهره وری بیشتر استفاده از امکانات ( در اینجا آب ) فراهم خواهد آمد .

میزان جذب سالانه نیروهای نظامی

هر سال باید میزان مشخصی نیروی نظامی جذب گردد . این میزان نیروی جذب شده باید برنامه ریزی شده باشد تا جایگزین نیروهای خارج شده از مجموعه باشد .

جریان مداوم ورود و خروج به نیروهای مسلح امر حیاتی است که باعث به روز بودن و آماده به خدمت بودن دائم نیروهای نظامی خواهد بود .

به طور طبیعی هر واحد اداری علاقه مند است که توسعه پیدا کند ، رشد کرده و بخش بزرگتری از بودجه را جذب نماید . اما کنترل میزان درخواست واحدهای نظامی به همراه حفظ کارایی و توسعه دائمی مورد نیاز تجهیزات و تخصص های نظامی امر مهمی است که باید مدیریت گردد .

خیلی مهم است که روحیه افراد نظامی که باید با روحیه مردم عادی فرق داشته باشد ، از جامعه فاصله گرفته شود . در غیر این صورت جامعه روحیه نظامی  خواهد داشت و رفتار مناسبی از خود بروز نخواهد داد .

نمونه این عدم هماهنگی ، قهرمان بودن آدمکشهای آمریکایی است در افواه عمومی ( با تبلیغات گسترده شبکه های غربی – که در واقع ادامه و گسترش نیروهای نظامی هستند ) گسترش دامنه نفوذ نیروهای نظامی میتواند به حدی پیشرفت کند که همه وجوه فعالیت داخلی و خارجی یک کشور را به خود معطوف کند . کره شمالی و تصورسازی دشمن خارجی در مدیریت داخل کشور آنها خیلی تاثیرگزار است . از طرفی تفکرات نظامیان در سیاست خارجی و داخلی آمریکا و روسیه نیز چشمگیر است .

تفکر نظامی لزوما توسط نظامیان اتخاذ نمیشود . غیر نظامیانی که از ابزار نظامی  در سطوح کلان تصمیم گیری و تصمیم سازی فعالیت میکنند نیز در این زمینه مقصر هستند .

واقعه یازده سپتامبر ، عملیات تروریستی شارلی در فرانسه ، قتل سرباز انگلیسی در لندن بصورت سلاخی با چاقو و خیلی اتفاقات دیگر نشانه تفکر نظامی توسط افراد غیر نظامی ( یا ظاهرا غیر نظامی ) است .