غربی ها با مطالعه و تحقیق سعی میکنند روشهایی را پیدا کنند که عوامل موفقیت سازمانها است و این روشها را بصورت دستورالعمل دراختیار مدیران ( و دانشگاه ها برای آموزش مدیران ) قرار میدهند تا انها آن را به کار بندند و سطح مدیریتی جامعه بالا رود .
البته جامعه مدیران که معمولا نمیتوانند همه این موارد را مطابق ابداء کنندگان روشها انجام دهند ، با نمره متوسط کار را انجام میدهند و کار پیشرفت میکند .
هر کدام از این روشها ، بصورت خلاقانه توسط افرادی که در شرایط مسئله قرار داشتند ارائه گردیده است . باید به مدیران اجازه داد که توان خلاقانه خود را افزایش دهند .
در واقع اقتصاد و جامعه مدیران باید به کسانی که توان ساختن راه های جدید را دارند جایزه دهند ، نه به افراد موفق قبلی . علت این رفتار سازمانها این است که برای حفظ سازمان هر کاری میکنند ، حتی اگر آن کار غیر بهینه باشد . سازمانها باید اجازه از بین رفتن داشته باشند . سازمانهای با عمر طولانی مشکلات زیادی برای خود و جامعه ایجاد میکنند که مهمترین آنها جلوگیری از تغییرات و حفظ وضع موجود است .
این یعنی زمان فعالیت هیچ سازمانی ( شرکتی ) نباید نامحدود تعریف گردد . باید عمر سازمان مشخص ( و حتی المقدور کوتاه ) باشد تا سازمانهای جایگزین بتوانند در زمان مناسب شکل گرفته و رشد کنند .
طبیعی است که صاحبان آن صنایع خود شرکتهای جدید را بخواهند بسازند . این کار غلط است و مکانیزمی برای جلوگیری از این کار باید به وجود آید مانند : شناسایی و دادن مسئولیت سازمانی جدید به افراد سازمان در شرف اتمام دوره عمر .
اقتصاد – دارایی و قدرت میتواند برای گروه ها اضافه شود ( در غیر این صورت این گروه ها جلوی رشد اجتماع را میگیرند و البته توان آنرا نیز دارند که حجم بزرگی از اجتماع را با خود همراه کنند )
تنها زمانی که رشد و توسعه و کالاهای جدید و راه های نو زیاد شود ، ثروت کل جامعه اضافه خواهد شد .