۱۳۹۴-۰۳-۱۷

قرارداد سه جانبه

سه کشور چین و هند و ایران ، کشورهای بزرگ منطقه خواهند بود . خیلی مناسب است که این سه کشور با یکدیگر قرارداد مشترک ببندند . قراردادی که مانند داشتن بمب اتمی نقش بازدارندگی برای عملیات نظامی داشته باشد .

مضمون این قرارداد سه طرفه این خواهد بود که " اگر یکی از کشورهای این پیمان به کشور دیگر این پیمان حمله نظامی نمود ، کشور سوم به کمک کشور مورد حمله بشتابد " به این ترتیب هر کشوری که تصور حمله به یکی از طرفین را داشته باشد ، خواهد دانست که با دو کشور بزرگ طرف خواهد بود .

این قرارداد تا حدود زیادی نقش و عمل بازدارندگی خواهد داشت .

نظر به این که اروپا و سایر کشورهای اسلامی به صورت پشتوانه ایران عمل خواهند کرد ، ایران نیز مانند آن دو کشور دیگر پشتوانه جمعیت میلیاردی خواهد داشت .

شاید در آینده ( چیزی حدود بیست سال بعد ) این قرارداد را بتوان در قالب کشورهای پیمان شانگهای گنجاند .

 

۱۳۹۴-۰۳-۱۵

خطر توسعه مناقشه اوکراین

مناقشه اوکراین برای مردم روسیه شرایط سختی را ایجاد منوده است . در این میان درصد کمی از اوکراینیهائی که در ایالتهای مختلف زندگی میکنند نیز ضمن شرکت در تحمل این سختیها ،  مردم اوکراین نیز همدردی قلبی دارند . طبیعی است اگر عملیات تروریستی این افراد یا سایر  مردم روسیه که از این اوضاع ناراحت هستند رخ دهد .

چگونه عملیاتی ممکن است توسط این افراد اهده شود ؟ طبیعی است که این اقدامات مشابه عملیات تروریستی مردم چچن نخواهد بود .

چیزی مشابه رفتار گاندی- مردم روسیه در کار کردن راندمان خود را کاهش میدهند . عملیات بمب گذاری نیز اگر صورت گیرد ، در جهت ایجاد فشار به دولتمردان خواه بود نه مردم روسیه . از قتل خبری نیست . مراکز اقتصادی و ارتباطی هدف آنها خواهد بود . خطوط مخابرات – انتقال برق – انتقال گاز  پلها – خطوط راه آهن و موارد مشابه . اینها چیزهائی است که به دولت فشار وارد میکند ، اما به مردم آسیبی نمیزند .

این اقدامات عکس العمل طبیعی ناراضیان روسی و اوکراینی داخل روسیه است . این کار در هر جا و هر مکانی امکان وقوع دارد .

در معنی " لا اکراه فی الدین "


دین را به " روش "  معنا کرده اند . و معنی تحت الفضی این عبارت چنین خواهد شد که " در روش اکراهی نیست " روش اندیشیدن ، روش زندگی و ...

ضرب المثلی است که میگوید " آن مسئله عقلانی که به کسی یاد داده شود ، تا دم در خانه دوام خواهد آورد " یعنی مطلبی عقلانی است که برای شخص عادت شده باشد . دائم آن را اجرا کند . مطالبی که به او آموخته میگردد و برای شخص ملکه نشده باشد ، جزو عقل نیست .

سعدی میفرماید : " علم بیشتر هر چه خوانی *** چون عمل در تو نیست ، نادانی "

این متن دو وجهه دارد ، اجتماعی و شخصی . در بعد اجتماعی ، مجبور کردن گروه است به کاری ، تا زمانی که آن گروه با اکراه به آن کار مجبور شوند ، همه سعی در فرار از آن دارند . در حالی که اگر آن گروه پی ببرند آن کار خوب است ، دیگر بدون اکراه آن کار را انجام میدهند . پس استفاده از روش " اکراه " و اجبار روش غلطی برای مجبور کردن گروه مردم به انجام امری است .

در روشهای اداره سرزمینهای استعماری ، مستعمره چیان نیز به این امر واقف شدند و برای این که مردم با کمال رغبت کارهای مورد نظر آنها را انجام دهند ، روشهای زیادی را پیدا نموده اند ( و البته به کار برده و میبرند )

در بعد شخصی نیز چنین است . شخص را اگر مجبور به کاری کنند که دل آن شخص با آن نباشد ، اگر از زیر کار نتواند فرار کند ، آن کار را خوب انجام نمیدهد .

برای این افراد نیز روشهائی است که بدون اکراه آن کار را انجام دهند . اساتید فن این روشها را شناخته و از آن استفاده میکنند . تامین منافع مادی و دادن مطلوبیتهای خاص هر فرد ، میتواند هر شخصی را به اجرای کارهای غیر معمول وادار نماید . البته ظرفیت هر فرد در انجام کارها محدودیتهائی دارد که میتوان به تدریج این محدودیتها را نیز جابجا کرد .

عواملی چون ممنوعیتهای گسترده اجتماعی ( بدون اعتقاد اکثریت جمع به اجرای آن ) و موارد مشابه نتایج تاسف آوری را در اجتماع به بار می آورد .

نمونه بارز این امر """ آزادی و برابری سیاه پوستان  در آمریکا است """

اکثریت مردم آمریکا به این امر اعتقاد ندارند ( گر چه این را بیان نمیکنند ) برای همین پلیس در رفتار با سیاهپوستان خشونت بیشتری به کار میبرد ، تعداد زندانیان سیاه پوست بیشتر از سایرین است و فرصتهای اجتماعی برای سیاه پوستان کمتر از سفید پوستان است .

افراد را هم بدون پذیرش قلبی و اعتقادی به برابری سیاه و سفید ، نمیتوان وادار به برابری سفید پوستان و سیاه پوستان کرد .

آنها اگر بخواهند کسی را استخدام کنند ، ناخودآگاه کسی را استخدام میکنند که ظاهر مطمئنی داشته باشد ( سفید باشد ) برای دوستی – برای معاشرت و غیره و غیره . با دستور و قانون نمیتوان مردم را وادار به تغییر رفتار نمود .

از این جهت اگر آمریکا را " کشور قانون " بنامیم ، این را پی میبریم که ظرفیت قانون حدی دارد و با قانون میتوان کشور را اداره کرد ولی در آن کشور عدالت مستقر نمیگردد .

گر چه همه کشورها به قانون نیاز دارند ، اما حکومت باید بر قلب مردم باشد . مردم باید با طیب خاطر امری را درک کنند و آن را اجرا کنند . برای این امر نیز باید از همه رسانه های موجود آموزش عمومی مناسب ارائه گردد .

سر در نماز

همه مسلمین جهان موظف هستند که نماز بخوانند . تکرار این نماز چه معنا دارد ؟

در نماز چه چیزی وجود دارد که خداوند امر فرموده : این چنین نماز بخوانیم ؟

دقیقا همین نماز را پیغمبر خدا نیز میخواند . اگر بگوئیم که این نماز تشکر و اظهار بندگی است به درگاه و راه سخن گفتن است با خدا – یا بگوئیم که نماز معراج مومن است و غیره ، گر چه همه اینها هست ، اما یک نکته را بیان نکرده ایم .

خداوند بی جهت به رسول خدا نمیگوید که اینگونه نماز بخواند . خدا نیازی ندارد . این نماز برای رسول خدا ( و همه مسلمین از پائین ترین افراد تا بالاترین آنها ) مفید است . در واقع به واسطه هر بار نماز خواندن ، چیزی عاید بنده میگردد . خدا که میتوانست همه آن چیز های عایدی را یکجا به بنده بدهد ، آن چیست که کم کم به بنده داده میشود ؟ رشد و ظرفیت پذیرش الطاف الهی است که در بنده تغییر میکند .

با نماز ( و سایر عبادت و دستورات ) برای بنده تغییری حاصل میشود و این تغییر میتواند تا آخر عمر اتفاق بیفتد . این تغییر برای تازه مسلمان و رسول خدا نیز ایجاد میشود .

در واقع دو وجهه " مرتبه روحانی " و " طول عمر " برای نماز و رشد معنوی باز است . این رشد معنوی در عالم خارج چیزی را تغییر نمیدهد ، بلکه توانائی پذیرش نور الهی را در بنده تغییر میدهد .

لطف الهی قدیم است و دائم و بدون تغییر دائم در حال تابیدن است . در واقع برای خدا ، زمان عقب و جلو نداریم . در هر لحظه الهی ، اول تا آخر حاضر است . پس لطف او از اول تا آخر بدون کم و زیاد بر " عالم امکان " تابان است . این ظرفیت بنده است که از این انوار الهی چه میزان توان دریافت داشته باشد .

هر بار که نماز را میخوانیم به سفری میرویم . در این سفر ادراکی برای ما ایجاد میشود اغلب متفاوت از قبل . پس میتوان گفت که معنی هر نماز با دیگری فرق دارد . همین سوره حمد با هر بار خواندن ( و توجه به معانی آن ) حالتی از بندگی را به یاد ما می آورد . معلوم است که گوینده این سوره ( خداوند ) همه این حالات ما را میدانسته اند و برای ما این مطالب را گفته اند .

سر نماز در این است که با هر بار خواندن ، مطلب جدیدی بر بنده در هر مرتبه بیان میگردد . در واقع خداوند با ما گفتگو میکند . با همه بندگان در همه سطوح و در همه عمر .

در ایام غیبت حضرت حجت

در ایام غیبت حضرت حجت

امام دوازدهم مورد علاقه همه پیروان ایشان میباشند و همه عاشقان آن حضرت در وجوه مختلف زندگی ایشان تفکر ، مطالعه و کنکاش میکنند .

در واقع وجهه بشری ایشان نیز مانند هر بشر دیگری نیازها و مشخصات طبیعی خود را داشته اند . طبیعی است که ایشان مانند اجداد بزرگوارشان شغلی داشته و از آن طریق روزگار میگذرانده و ازدواج کرده اند .

جائی ندیدم ولی ایشان نیز مانند سایر اخلاف خود ، سنت رسول خدا را در ازدواج ، حتما اجرا نموده و صاحب فرزند بوده اند . ( یکی از کنیه های ایشان " ابوالقاسم " است )

طبیعی است که ایشان وظیفه پدری را به بهترین حا لت ممکن انجام داده اند . در نتیجه فرزندان ایشان ، عالم به امامت آن حضرت بودند و به وجود ایشان افتخار میکردند . این فرزندان نیز ازدواج نموده اند ، اما به احتمال زیاد امامت پدر را از فرزندان مخفی میکردند .( بیان نمیکردند )

اگر ایشان دو فرزند داشتند و هر سی سال این افراد ازدواج میکردند و دو فرزند میداشتند ، بعد از یازده صد سال ( هزار و صد سال ) امروز ، از نسل ایشان بیش از هشت ملیون نفر زندگی میکنند .

این که فرزندان ایشان را " سید " نمینامیم ، نشان میدهد که نسبت ظاهری رجحانی برای افراد نیست . بلکه نسبت معنوی است که اهمیت دارد . ( از همان رو که از رسول خدا شنیدیم " سلمان منی " )

در خصوص شغل ایشان حدث هائی میشود زد ، اما هر چه بوده جوری کار میکردند که کمتر دیده میشدند . ( یا اگر دیده میشدند ، کسی ایشان را نمیشناخت ) یعنی از باغ نخل داری تا کاسب بازاری ، طیف فعالیتهائی است که به صورت بالقوه ایشان میتوانستند انجام دهند . به احتمال زیاد ایشان کارهای دولتی و درباری نمیکردند .

نکته سوم این است که ایشان هم به احتمال زیاد خادمینی داشتند . این خادمین با افتخار به ایشان خدمت میکردند . در هر زمان تعداد این خادمین زیاد نبود ( و نیست ) اما به احتمال زیاد برای بعضی کارهای ظاهری این خادمین وجود داشته و ناشناخته بوده و خواهند بود .

۱۳۹۴-۰۳-۱۳

یک نکته تربیتی

کودکان به رفتار و گفتار بزرگترها نگاه میکنند . آنچه آنها انجام میدهند برای آنها مطلوب است .

اگر والدین از ماشین خوب همسایه صحبت کنند ، آن مقوله ( ماشین بهتر ) در ذهن کودک مینشیند و هدف کودک میشود. در بزرگسالی آن کودک دنبال ماشین بهتر و بهتر رفته و دنبال آن مطلوبیت که در ذهن او اثر عمیق گذاشته خواهد رفت .

اگر والدین از غذا – گوشت – برنج – میوه و هر چیز دیگری صحبت کنند ، این امر برای کودک همان نقش را خواهد داشت .

در واقع کودک نقش عاشقی را نسبت به آن معشوق ( در مثال اینجا ماشین – غذا – میوه – گوشت و غیره ) خواهد داشت .

این عاشقی در بزرگسالی افراد نمایان است . در افراد مختلف ملاحظه میکنیم که به اموری که شاید برای دیگران آن اهمیت را ندارند ، به نحوی خاص ( عاشقانه ) رفتار میکنند !

بر عکس اگر چیزی را در اختیار کودک بگذاریم ، بگوئیم این کار را بکن – این مال تو است .

در آن صورت کودک نقش معشوقی از خود نشان میدهد . نسبت به آن امر ناز میکند و با اصرار حالت کراهت در او پیدا میشود !

وقتی با اصرار به کودک غذا میدهیم – او را وادار به بازی با چیزی یا کسی میکنیم – کودک از آن امر بیزاری میجوید و نسبت به آن برخورد خصمانه میگیرد . جدای از این که آن امر به سود یا ضرر وجود اوست .

نقش پذیری کودک از رفتار والدین ( و محیط ) نکته مهمی است . لازم است آموزشهای لازم به مربیان ( والدین ) داده شود .

جهان زمینی و من

من در این جهان نقشهای متفاوتی دارد.
اول این که ضمن داشتن "جان" و "حیات" و "نیازها" و "آرزوهای" فردی , برای جامعه جهانی نیز جزء کوچکی هستم . در این جامعه نقش یکی از اجزای مکانیسم امروزی را تشکیل میدهم .
از طرفی , جامعه جهانی در طول تاریخ رشد نموده است . فراز و فرودهایی داشته . مرکز تمدن جهان از نقطه ای به نقطه دیگری جابجا شده و اندیشمندانی که دیگر اسم ایشان را به خاطر نداریم , در فلسفه , هنر و صنعت پیشرفتهایی را ایجاد کرده تا به امروز رسیده‌ایم .
این کشتی تمدن بشری بعد از من نیز پیش خواهد رفت و تمام مدت زمان حیات من در آن لحظه بسیار کوتاهی را تشکیل خواهد داد .

حرکت تمدن بشری مسیری دارد . افراد جامعه در جهت اعتلای این حرکت فعالیت میکنند . در این حین اگر گروهی از افراد بی تفاوت به این مسیر رشد ، حرکت کنند ، مانند این است که اعتلای جامعه دچار بیماری شده است . این بیماریها طبیب های خاص خود را میطلبد و درمان های خاص خود را دارد .

اگر گروهی از افراد نقش نفع شخصی را به دور از این حرکت جامعه مد نظر قرار دهند ، مانند این است که غده سرطانی در بدن ایجاد شده باشد . درمان این غده ها نیز اجتناب ناپذیر است . گاه برای این درمان نیاز به جنگ های جهانی است . ظهور نازیسم و فاشیسم و اصولا برتری جویی قومیتها تحت هر عنوان در آن زمان مطرح گردید . جامعه جهانی با هزینه زندگی ملیونها نفر این غدد سرطانی را درمان نمود . گر چه سلولهای سرطانی در گوشه گوشه جهان به تدریج در حال از بین رفتن هستند . ( آپارتاید آفریقای جنوبی و صهیونیسم و غیره )

شناخت این حرکت جامعه و اعتلای انسانیت امری است واقعی ، همه اجزای جامعه جهانی باید در جهت این رشد حرکت نمایند . اطلاع رسانی و نمایش نقش جوامع در این حرکت ، میتواند اتحاد جوامع را بیشتر نموده و سرعت این رشد را فزونی بخشد .

نقش من در طبیعت
همین نقش را "من" و "جامعه زمانه من" در طبیعت داریم . اثری که جامعه در این زمان بر طبیعت جهان میگذارد . یا در جهت طبیعی فرآیندهای طبیعی است , یا مخل آن ( متاسفانه مشکلات زیست محیطی و نابودی سایر انواع جانوران و گیاهان , ما را مقابل طبیعت قرار می‌دهد )
ملاحظه میکنیم که طبیعت در سیر تکاملی خود وقایع زیادی که مخل روند طبیعی بوده را پشت سر گذاشته است.همه آن وقایع را از سر گذرانده و خود را از آلایشها پاک کرده است .

در این گردونه گیتی و عالم طبیعت وظیفه من ( ما  ) چیست؟
در وجهه طبیعی باید فرآیندهای بشری را به سمت همراهی با طبیعت هدایت نمود .

در طبیعت نیز جوامع میتوانند خلاف سیکلهای طبیعی حیات فعالیت کنند . این را میتوان بیماری طبیعت نامید .که گاه با یک تب ( سیل و طوفان و موارد مشابه ) درمان میشود . گاه نیز رفتار نامناسب جوامع مانند یک غده سرطانی در جهت از بین بردن حیات در سیکل طبیعی جهانی اتفاق می افتد . در آن صورت نیز آن جوامع مانند یک غده سرطانی برای مدت کوتاهی ( در عمر طبیعت زمین ) حیات جهانی را با خطر روبرو میکند .اگر این رفتارهای سرطان گونه درمان نگردد ، مشابه درمان های بزرگ گذشته ، شاهد انقراض های بزرگ خواهیم بود .

به نظر میرسد اندیشمندان جامعه انسانی توانائی اصلاح رفتار جوامع بشری را داشته باشند . در غیر این صورت با یک انقراض بزرگ دیگر ، که شاید حیات بشری را با خطر مواجه نماید مواجح خواهیم بود .

تشابه نقش "سلول نسبت به بدن" به "فرد نسبت به جامعه"

هر سلول در بدن جان دارد . مجموعه از سلولهای مشابه نیز جانی دارند . برای مثال مکانیزم چشم ،نور را گردآوری میکند ، گاهی متن خود بخود دیده میشود ، گاه دیده نمیشود و به اراده ، بخشی از تصویر رویت میگردد. این " من " است که میبیند . اگر همه سلولها و مجموعه سلولها ، از بدن و مکانیزم اصلی اطاعت کرده و در جهت آن حرکت کنند ، میگوئیم بدن سالم است .

اگر بخشی فرمان نبرد ، بیماری رخ داده است . اگر گروهی سر به مخالفت بردارند ، گوئیم سرطان بوجود آمده .

افراد در جامعه نیز اینچنین هستند . جامعه خانواده – شرکت ، گروه کاری - ملت و جامعه جهانی .

اگر شخص مطابق مسیر خانواده – گروه کاری و ملت و جامعه جهانی حرکت کند ، که مفید است . در غیر این صورت اگر سیگنالهای جامعه را دریافت نکند ، بیماری برای آن جامعه حاصل میشود . و اگر در جهت خلاف حرکت کند ، نقش بیماری سرطان را برای اجتماع خواهد داشت .

 

در انواع غیبت حضرت قائم

سه نوع غیبت به تصور میرسد .
اول غیب شدن و ظاهر شدن بدون گذشت زمانی ، مانند آنچه دانشمندان از کرمچاله ها توصیف میکنند . ارتباط دو نقطه از فضا - زمان به یکدیگر.
در این غیبت و ظهور ، شخص غیبت کننده ، بر زمان بین غیبت و ظهور حکومت معنوی ندارد . ممکن است مشاهده داشته باشد ، اما هدایت معنوی که خاص اولیاء است باید در میان خلق حاضر باشد .  پس برای حضرت قائم این نوع غیبت ممکن نیست .
نوع دوم : غیبت اصحاب کهف . ممکن است آن حضرت پس از غیبت صغری و افزایش سن در جائی مشابه اصحاب کهف خوابیده باشند و خداوند به قدرت خود ، بدن آن حضرت را حفظ نماید . در اینگونه خواب ، همانطور که در خود اصحاب کهف نیز مشاهده کردیم ، آنها متوجه گذران " زمان " نمیگردند . در واقع خواب نوعی مرگ است (آیه 60 سوره انعام ) کسی که خواب است در واقع به عالم دیگری میرود که تصاویر اندیشه های خود و تصاویر عالم بالا را مشاهده میکند . هدایت خلق برای این شخص نیز در لحظه معقول نمیباشد .
نمونه ناقص این نگهداری را بشر سالها است با کاهش دمای بدن فراهم آورده است .
سوم : کسی که در میان ما زندگی میکند و از چشم نامحرمان غایب است : کسی که در میان ما زندگی میکند ، توان هدایت معنوی خلق را دارد و میتوان به ایشان قطب عالم امکان را عملا اطلاق کرد . وجود پر فیض ایشان با هوشیاری شاهد و ناظر همه چیز است و قدرت خلیفه الهی را بر کل عالم امکان به نمایش میگذارند .
زیبائی نقش عالم به یک سو – شوق یافتن ایشان از سوی دیگر ، تشنگان زیارت آن حضرت را به حرکت وا میدارد . در طول این سالهای طولانی غیبت ، اینطور نیست که هیچ کس به خدمت ایشان نرسیده باشد . اما به فرموده ایشان ، هر آنکس که به خدمت رسیده باشد ، توان بیان این واقعه را نخواهد داشت . از اینرو به ایشان منصوب است که " هر کس در زمان غیبت ، ادعای رویت کند کذاب است " .

۱۳۹۴-۰۳-۱۲

رفع یکی از مشکلات خودروهای پرنده

 


مشکل طول و ابعاد بال برای خودروهای پرنده ، یک مشکل اساسی است . در طرحی که توانسته به پرواز درآید ( شکل پیوست ) مشاهده میکنیم نسبت ابعاد بال با هواپیمای تک موتوره مشابه خیلی کوچکتر است .

برای رفع این مشکل میتوان بال را طویلتر گرفته و آنرا بصورت کشوئی درون خود بال جمع نمود . با این روش ، حداقل طول بال را میتوان سه برابر نمود .

چون در این هواپیماهای سبک از فضای داخل بال استفاده ( برای باک سوخت ) نمیشود ، میتوان درون آنرا با سیستم کشوئی چند مرحله ای ، چند بال قرار داد .