بانکهای بزرگ و شرکتهای بزرگ را در نظر بگیریم . آنها در مورد فشار اقتصادی مردم یونان - مشکلات ناشی از استخراج نفت در نیجریه و از همه مهمتر جمیع آنها در خصوص اوضاع آلودگی زیست محیطی و تغییرات اقلیمی چه فکر میکنند ؟
گر چه کوچکترین اقدام آنها در این موارد بسیار موثر است ، اما انتخاب مدیران این شرکتها توسط " ذی نفعان " صورت میگرد و این انتخاب بر اساس بالابردن سود آوری ، کاهش هزینه ها و توسعه بازار است .
پاداش مدیران نیز تابع صورت حسابهای مالی و رسیدن به اهداف صورت میگیرد . این مدیران در نردبان سلسه مراتب با این طرز تفکر رشد کرده اند و به قول طرفداران محیط زیستی ، با اندیشه محیط زیست به خواب نمیروند .
برای این که جامعه مدیران کلان اقتصادی جهانی بتوانند در جهت مثبت تغییرات اقلیمی ، قدمی موثر بگذارند ( که لازم است این چنین باشند تا محیط زیست اجازه زندگی به نوع بشر را در آینده نزدیک بدهد ) باید مدیران ارشد آنها به ایشان دستور دهند . آن مدیران ارشد نیز باید به این مهم رسیده باشند که جهان بیش از این نمیتواند آلودگیها را بپذیرد و همچنین هزینه تغییرات اقلیمی برای این شرکتها بیش از اقدام اصلاحی میباشد .