پاره ای از نکات جالب و یا تحقیقات شخصی من در عالم مجازی Some interesting research on my own or in a virtual world
۱۳۹۴-۱۱-۲۵
تراکم جمعیت و خشونت
متاسفانه
روشهای تراکمی جمعیت شهری این معضل را در انسان تشدید میکند . نتیجه حاصله این که
خشونت افراد جامعه در شهرها بیشتر از روستاها و در محلهایی که تراکم بیشتر است ،
افزایش قابل محاسبه را نشان میدهد .
این
رفتار جدای از انواع دیگر رفتارهای مجرمانه ای است که در محیطهای شهری امکان رشد
دارند .
یکی
از روشهای اصلاح این مشکل این است که از تراکم غیر ضروری جلوگیری شود . تا آنجا که
امکان دارد محیطهای شهری به گونه ای طراحی گردند که تراکم انسانها به حداقل میزان
ممکن باشد .
استفاده
از فضاهای بالا و پائین ( ساختمانهای مرتفع – قطارهای هوائی یا مترو و ساختمانها و
فروشگاه های زیر زمینی و غیره ) برای کاهش تراکم میتواند کمک کننده باشد . اما
باید به خاطر سپرد که این موارد مسکن نسبی هستند . ایده آل آن است که افراد جمعیت
بشری در سطح کشور پراکنده باشند و به خصوص به شهرها اجازه نداد از یک حدی بزرگتر
گردند .
استفاده
از امکانات اقلیمی سطح کل کشور باعث میگردد که اسکان بشر کمترین آسیب را به محیط
وارد نماید . با وضع قوانین و رعایت
نیازمندیهای محیط زیستی میتوان ضمن توسعه فضاهای زندگی انسان ، زندگی حیاط وحش و
محیط زیست را نیز به بهترین حالت ممکنه حفظ نمود .
گر چه
پیشرفت لازم است ، اما نه به قیمت نابودی محیط زیست .
لزوم تکرار نامه امیرالمومنین به مالک اشتر
خصوصا
افراد نظامی باید توجه ویژه به دستورات
علی ابن ابی طالب داشته باشند . در تمام صبحگاه های سراسر کشور ، شایسته است هر
روز صبح بخشی از این نامه خوانده شود تا نامه به اتمام برسد . در انتها دوباره از
اول شروع نمایند . همه نیروهای نظامی و انتظامی باید بدانند کیستند ، چیستند و به
چه کار مشغول هستند . غرور و شجاعت باید در رگ و پی ایشان جریان داشته باشد . همه
فرماندهان از کوچکترین درجه ها تا بالاترین درجات با تکرار دستورات امیرالمونین ،
اهمیت اخلاق در رفتار را هر روز به خاطر خواهند سپرد . فرماندهان برای شبیه شدن به
آنچه در نامه است ، با هم رقابت خواهند کرد و اخلاقیات در میان نظامیان رشد خواهد
یافت .
آنها
نه تنها خود اخلاق مدار خواهند شد ، بلکه خانواده را نیز به این گونه تربیت خواهند
نمود . در نهایت خانواده نظامیان از بهترین مردم سرزمین خواهند شد . جائی که اگر گفته
شود ، فلانی از خانواده نظامی بوده ، همین امر نشان از اصالت و فرهنگ و دارای
اخلاقیات نیکو بودن را در ذهن متبادر سازد .
...
۱۳۹۴-۱۱-۲۴
در محدودیت رشد افراد ( مغز تا سنی رشد میکند و حکم آن شخص)
حد
نهائی رشد مغزی انسانها متفاوت است . اکثرا در افراد نرمال تصور میشود که همه مردم
از این حیث یکسان هستند . گر چه در جامعه و در مقام انسانیت همه افراد جامعه یکسان
هستند ، اما شاهد هستیم که با بالا رفتن سن افراد بصورت یکسان رشد مغزی و توسعه
ادراک اتفاق نمی افتد .
چند
نکته در این میان وجود دارد . توجه به آنها که رشد مغزی ایشان آنها را افراد بالغ
نمی کند . ( سن و ظاهر آنها بالغ است ، اما توان انجام معامله ندارند و قضات از
لحاظ قانونی نمیتوانند شهادت ایشان را قبول کنند ) این افراد باید مورد حمایت قرار
گیرند تا ضمن برآورده شدن حوایج آنها ، مورد سوء استفاده دیگران قرار نگیرند .
در
خصوص سپردن کارها به افراد نیز توجه به سن تجربی ایشان مهم است . بعضیها ممکن است
به سن " شصت " رسیده باشند ، اما سن ذهنی ایشان در دهه " سی "
مانده باشد . این افراد بالغ و عاقل و به ظاهر معمولی هستند و چه بسا موفقیت های
زیادی نیز در زندگی کسب کردده باشند ، اما پختگی افراد " ضصت " ساله را
ندارند.
با
کمی دقت در اطرافمان افراد زیادی را میتوان یافت که " سن عقلی " ایشان
با " سن شناسنامه ای " تفاوت آشکاری داشته باشد .
۱۳۹۴-۱۱-۲۳
در نامه امیر المونین به مالک اشتر " پند به همه فرمانداران "
"
آنچه جوان در آینه بیند *** پیر در خشت خام بیند "
هنگام
نوشتن نامه ، امیر المونین میدانستند که مالک به مصر نمیرسند . از این رو این نامه
را به همه کسانی که مصداق این نامه هستند نوشتند . گویند " مظهر العجایب
" به ابن ملجم گفته بودند که قاتل ایشان است ( آن هنگام که از مخلصین و در
خدمت حضرت بود ) و ابن ملجم درخواست کرده بودند که جانش را بگیرند تا چنین اتفاقی
رخ ندهد . ایشان فرموده بودند که قصاص قبل از جنایت نمیتوان کرد .
اما
علاوه بر سرزمین مصر که سایر ادیان ( عموما بت پرستی ) در آن ساکن بودند و وجهه
تاریخی داشته " بارگاه پادشاهان بزرگ
" عادل و ظالم بوده است . سرزمینی که میفرماید فراخنای جهان در جولان کمیت
ایشان تنگ بوده است .
سرزمین
ما " ایران " نیز چنین است و همه پیروان " امیرالمونین "
مصداق خطاب این نامه هستند . خوب است که برای تحقق فرمایشات آن حضرت بخشی در دولت
تشکیل گردد و ذره ذره مفاد این نامه را که باید اجرا گردد بصورت پند واندرز به دست
اندرکاران گوشزد نمایند .
چه بس
از این نامه بتوان " قانون اساسی
مملکت اسلامی " را استخراج نمود .
دیدن و تماشا کردن – شنیدن و گوش دادن – در دو مفهوم ظاهری و معنوی
شنیدن
و گوش دادن ، دو مفهوم متفاوت است . در یکی صدائی است که به گوش میرسد و جز ایجاد
زحمت برای گوش و شخص سودی ندارد . در مقابل مفهوم شنیدن داریم . در این معنا شخص
با " توجه " به صدا گوش میدهد . معانی آنرا درک میکند و با توجه منتظر
شنیدن مطالب بعدی است .
در
مفاهیم معنوی نیز چنین است . مرتب به گوش معنوی ما صدای معنوی میرسد . حواس ما توجهی
به این صدا ندارد . عادت به شنیدن این صداها نداریم . در طول سالها عادت کردیم که
به جنبه ظاهری توجه کنیم و معنای معنوی مطالب را فرو گذاریم .
کم کم
با توجه به عالم معنا میتوان شخص را عادت داد که مفاهیم معنوی را در انواع صداها
درک کند و بشنود .
مقوله
بینائی نیز چنین است . با دیدن و توجه به معنای مطالب دیدنی میتوان مفاهیم معنوی
را درک نمود .
آنچنان
که صدای پرندگان و آبشار را بصورت تسبیح حق میتوان شنید و دید . در آثار گذشتگان موارد
از این دست موجود است .
داستان
مثنوی در خصوص سخن رسول خدا و زید معروف است .
۱۳۹۴-۱۱-۲۲
مسیر ذهنی خشم و ادب
دانشمندان پی بردهاند که خشم و ابراز آن مسیری در مغز ایجاد میکند که در دفعه های بعدی قدرت خشم بیشتر میشود . ( چنانچه در ابراز آن موفقیت , هر چند کوچک جذب شود )
به یاد ان ضرب المثل فارسی که " آنچنان را آنچنانتر میکند )
جالب این است که همه صفات خوب و بد نیز چنین هستند . ادب , مهربانی , لبخند , شادی , مزاحی و در مقابل خست , بدزبانی , بدجنسی , دروغگویی , غیبت , عادت به سیگار و غیره و ...
لازم است مربیان جامعه ( در درجه اول , والدین ) نسبت به این عادات حساس بوده و به مفهوم " تخم مرغ دزد شتر دزد میشود " مواظب خطاهای کوچک بوده و آنها را از همان نطفه ساکت و آرام کنند و اجازه رشد به آن در فرد ( و در اجتماع ) ندهند .
رحمت عذاب با هم
خداوند دو حالت ندارد , یک حالت است و گویند که رحمت او بر خشم و عذابش غلبه دارد !
از طرفی چطور ممکن است وقتی یک جهنمی را عذاب فرماید , در همان هنگام با همان کار بر او رحمت هم داشته باشد ؟
از مثال گریزی نیست و همه چیز مثال دقیقا عین موضوع نیست .
داستان معروفی است " کاه جلوی سگ و استخوان جلوی الاغ " این امر نشانه ظلم است و عدالت و رحمت درست عکس این است .
گویند " شیر و عسل " برای مار سم است . بر عکس آب گندیده و گرم و کم عمق میان صحرا برای رفع عطش مار مناسب است !
جهنمیان وجهه انسانی را خراب کرده و پوستین " مار " پوشیده و خصلت " ماری " گرفتهاند .
در بهشت گویند رودهای عسل و شیر روان است . اگر ماری را در آن بهشت بگذارند , ظلم است به مار . رحمت بر " مار " آن است که او را در محلی گرم انداخته و آب داغ بد طعم برای رفع عطش در اختیارش گذاشت .
آن مار در شیر و عسل از بین خواهد رفت . با آنچه به وجودش سازگار است میتواند زنده بماند .
درست است که در محیط جهنم در رنج است , اما آن رنج مایه اصلاح و خروج از جهنم برای اوست ( در اکثر جهنمیان ) برخی نیز تا ابد در آنجا خواهند ماند , آنها مایه اصلاح وجودی خود را خراب کردند .
رحمت بر آنها آن است که در آنچه جنس وجودشان است بمانند . آسایش بهشت برای آنها برودت است و تاب تحمل آنرا ندارند .
نور بهشت آنها را میسوزاند .
این است که در عذاب الهی عین رحمت اوست . در هر لحظه و بر هر کار مصداق تمام صفات الهی متجلی است . خداوند چشم بینا عنایت کند هر لحظه جلوه همه صفات او را در هر چیز ببینیم .
احکام قضایی بر چه اساسی باید تعیین شوند
قضات
موظف هستند بر اساس قانون قضاوت کنند . و این در حالی است که قانون را در مجالس
تصویب میکنند و این قوانین به زندان ختم میشود و زندان خوب نیست . نه تنها برای
جامعه هزینه ایجاد میکند ، بلکه برای شخص نیز اثر موثر را ندارد . مجتمع کردن
افرادی که امکان خطا دارند ، امکان ارتباط بین آنها را و ایجاد سازمانهای مجرمانه
را فراهم میکند . ضمنا برای افراد پیشکسوت جرم و جنایت ، امکان یافتن افرادی که بالقوه
در جرمهای آینده به کار می آیند را فراهم میکند .
اما
قوانین مجالس باید بر اساس اصول اولیه و عقلی " ضرر به دیگران و خود "
باشد ."هر کس به دیگری یا جامعه ضرر رساند باید ضرر را جبران نماید " در هر اتفاق مجرمانه سه طرف وجود دارد و حکم قضائی شامل هر سه بخش باید باشد .
اول خود
شخص ، آنچه او با خودش کرده ، این امر باید درمان گردد
دوم
به دیگران است . یا یک نفر یا یک گروه از افراد یا طبیعت یا هر چیز دیگر
سوم
توجه به جامعه است . چرا این جرم اتفاق افتاده – جامعه چه باید بکند تا این اتفاق
دیگر نیفتد ( معمولا این امر نیاز به کار کارشناسانه دارد . این بخش میتواند به دانشگاه ها سپرده شود تا روش مناسب را بیابند و برای اجرا در جامعه توصیه کنند . سیکل اجرای سریع این اصلاحات باید پیش بینی شده باشد . ضمنا تا زمانی که روش جدید اجرا گردد باید تمهیداتی دید که امکان وقوع مجدد جرم در جامعه نباشد )
تعیین
حکم با قاضی است و اجرای حکم با بخش دیگری ( دایره اجرای احکام ) بنابراین برای هر
سه گروه باید قاضی حکم بدهد . ( فعلا قوانین در این جهت نیست و اکثرا شاهد حبس های
کوتاه مدت و بلند مدت به همراه جریمه های از قبل مشخص ، که توان پوشش ضررها را در
طی زمان از دست داده و نیاز به " روز آوری کردن " در طی هر دوره زمانی را دارند هستیم .
بحث
در خصوص هر یک از موارد فرق بسیار زیاد است ولی لازم است قوانین بازبینی شده و
مقوله حبس و زندان تا آنجا که امکان دارد کم گردد .
۱۳۹۴-۱۱-۲۱
یک پست برای یک آشنا
یکی
از آشنایان ما که آدم خوبی بود تازگیها یک پست گرفت و مدتی است
مشغول کار است . این شخص تا آنجا که ما میشناختیم آدم خوبی بود ، اما در سیستمی که فساد بیداد میکند و همه فاسدند ( فساد نهاینه شده و همه داخلیها و
خارجیها این را معضل بزرگ ما میدانند ) ، آیا این آشنای ما میتواند بدون این که
فاسد باشد ، این پست را بدست آورده باشد ؟ ...
پس
این آشنای ما نیز اینچنین بود و ما نمیدانستیم .
در
واقع در یک سیستم فاسد ، هر کس ادعا کند که دیگران فاسدند ، به معنی این است که
آنها سهم این شخص را نداده اند . گر چه برای مدت کوتاهی با هیاهو میتوان دیگران را
مشغول داشت . اما بالاخره روزی آبها از آسیاب خواهد افتاد و " فساد همه فساد
گران مشخص خواهد شد "
ممکن
است با یک دادگاه فرمایشی ، آقای مبارک ( دیکتاتور سابق مصر ) را محکوم کرد و با
تحدید مشخص همسر او که وعده امنیت فرزندان را علنا مطرح کرده بود بقیه را تبرعه نمود یا احکام سبک به آنها داد اما در بلند
مدت این موارد و موارد مشابه در پرده نخواهد ماند . تنها چیزی که برای خانواده
مبارک میماند ، لذتی است که از این چند روزه دنیا برده اند . نه پول چندین ده میلیارد
دلاری آنها برایشان کاری بیشتر از چند میلیون دلار خواهد کرد ( بیشتر از این را
نمیتوانند مصرف کنند ) و نه امتیاز خاص بودن آنها مایه لذت آنها خواهد شد . همه
چیز خیلی زود عادی میشود . آنها در حد لذت یک آدم معمولی زندگی میکنند ، در حالی
که نه تنها به کشورشان خیانت کرده اند ( برای کسب ثروت و قدرت ، عده زیادی را از داشتن
زندگی یا امکانات مادی محروم کردند ) بلکه به اعتقادات شخصی خودشان نیز خیانت
ورزیده اند ( توجیه آنها این است که مجبور بوده اند .... مجبور – چاره ای نداشتند )
روزی
بالاخره مشخص خواهد شد که این آشنای ما جزو احمقهائی بوده که او را در جائی گذاشته
اند تا از کنارش فساد جریان داشته باشد و یا خود او هم جزو جریان فساد بوده است .
در
مصر اگر مسئله خیانت پیش آید . در این صورت کارمندان " مبارک " اگر بین
برچسب خیانت و فساد مالی یکی را بخواهند انتخاب کنند ، کدام را انتخاب خواهند کرد
؟
حتی
اگر امروز متوجه جنبه خیانتی کار نباشند . ( البته میتوانند خود را به عنوان احمق
معرفی کنند ، اگر هم باشند ، دادگاه جامعه این حماقت را نخواهد پذیرفت و برچسب
خیانت را به آنها خواهند چسباند . حتی اگر دادگاه های فرمایشی افراد را تبرعه کنند )
بیچاره
آشنای ما که چند صباحی است یک پست نون دار گرفته است .
۱۳۹۴-۱۱-۲۰
اندر احوال بت پرستی
همگان
قبول دارند که انسان چیزی فراتر از این گوشت و پوست است . گر چه دانشمندان در حال
یافتن هرمونهای حسی میباشند که همه احساسات را به مواد شیمیائی مغز ارجاع دهند ،
اما تجارب چندین هزار ساله بشر وجود نیروهای ماوراءالطبیعه راثابت نموده و در خصوص
بررسی آن با لوازم مادی مشکل دارد .
زندگی
انسانی نیز شامل هر دو بخش است . نه تنها نیازها و ارتباطات مادی بدن برای ما مهم
است بلکه نیازهای غیر مادی و انسانی ما است که باعث رشد و اعتلای ما میگردد و
طبیعی است که این بخش از وجود ما را نمیتوان باطل نمود ، چه وجهه انسانی است که
معطل میماند یا از بین میرود و آنچه باقی میماند ، وجهه حیوانی است . ( با همه
نیازهای خوب و بدش )
بت
پرستان آن نیاز غیر مادی خود را به سمت نیاز مادی منحرف میکنند. آنها آن رشد و
تعامل غیر مادی را با زنجیر به یک چیز مادی وصل میکنند و با تمرین سعی میکنند آن
را به " این " چیز مادی عادت دهند . اگر عادت کند که وجهه انسانی و رشد
و اعتلای خود را از بین برده است و اگر نه که بطور مرتب در حال ظعیف شدن میباشد .
در واقع انسانیت وجودی است که دارد کوچک و ضعیف میشود .
آن
پرنده که درقفس تن محبوس است و توان پرواز به همه عالم " مافوق " و
" دون " را دارد را به سنگی و چوبی زنجیر میکنند و به جای رها کردن آن
پرنده ، با عادت دادن به دیدن یک سو و یک چیز ، ماهیت پرندگی را از آن صلب میکنند
.
اگر
آن پرنده خود را بداند و بشناسد که از غم خواهد مرد . اگر به مرحله مرگ نرسیده
باشد که آن پرنده بسیار افسرده و نحیف خواهد شد .
........
اشتراک در:
پستها (Atom)