پاره ای از نکات جالب و یا تحقیقات شخصی من در عالم مجازی Some interesting research on my own or in a virtual world
میزان مصرف یک کشور باید با میزان تولید آن کشور در تعادل باشد در غیر اینصورت کشور با مشکل مواجه می شود, اما نقش تقاضا و قدرت آن کمتر دیده شده و در خصوص آن کمتر صحبت شده است.
میزان واردات از هر کشور , تنوع نوع کالا وارداتی و میزان قیمت و کیفیت آن میتواند بصورت یک عامل مهم در داخل و در مواجهه با سایر کشورها باشد.
توزیع نیروی کار در داخل , هدایت مصرف به سوی مناطق خاص جغرافیایی در داخل یا خارج ممکن است, همچنین قدرت چانه زنی در تجارت خارجی, مبادله پایاپای, مبادله با رازهایی که ما بخواهیم, میتواند به صورت یک سلاح یا ابزار تاثیر گذاری در جهان خارج مورد استفاده قرار گیرد.
از سمت داخل , هدایت سود فروش به خریدار در سهیم کردن خریدار در مالکیت فروشگاه ها و شرکتهای تولیدی و هر تجارت داخل کشور, میتواند باعث افزایش ثروت مردم کشور از طریق مصرف گردد. این روشی است که شرکتهای بزرگ ثروت را به سمت خود جذب می کنند.
از سوی دیگر تامین منابع مالی شرکتهای داخلی و خارجی بصورت سهیم شدن مردم در آنها بهترین روش تامین نقدینگی است . این روش علاوه بر تضمین اقتصادی بودن فعالیتها ، به این نکته نیز اشاره دارد که آیا مردم میخواهند در محل شرکتها ، فعالیتهای خاصی صورت پذیرد یا نه . اگر خواستند ، سرمایه گذاری میکنند و در صورت عدم سرمایه گذاری ( حتی اگر توجیه اقتصادی نیز موجود باشد ) اینگونه شرکتها نخواهند توانست فعالیت نمایند.
گر چه میتوان این سلاح را در ابعاد کوچکتر هم ساخت , اما همین اندازه را در نظر بگیرید که ممکن است چه بر سر کابل برق خانه های یک شهر بیاورد. ویلاها زمانی که سکنه ندارند , میتوانند جولان گاه این حشره باشد و برق ساختمان را از کار انداخته و به محض کلید زدن آتشسوزی ایجاد نماید.
سلاحهای هستهای و غیر هستهای که الان فعال نیست (اگر این حشره با برق مشکل داشته باشد ) هدف این حشره و موارد مشابه میتواند باشد.
تمام تابلوهای برق و حتی کامپیوتر های خاموش خوراک این حشره میتواند باشد.
در واقع کاربرد نظامی این حشره بسیار زیاد است. شاید بیشتر از کارکرد زیست محیطی که برای آن طراحی شده !
امید است استفاده از این قبیل موارد با کنترل و در محیط های آزمایشی باشد. اگر اینگونه سلاحها به دست گروههای تروریستی بیفتد میتوانند برنامههای خطرناکی را بوجود آورند .
قبل از این که در خودرو سوار شده و به سر کار بیاید , فکر میکرد , یک روز دیگر برای انجام وظیفه. خدمت به جامعه و غیره, این در کنار فکر به مشکلات روزمره همه مردم شهر تهران , ترافیک و غیره.
از خودرو پیاده شده و با استرسی که داشته به یک ناهنجاری از قبل در ذهن داشته برخورد کرده و اقدام لازم را انجام داده , در راه انجام وظیفه, لازم شده خشونت هم به کار بگیرد , احیانا ناسزا اگر بیان می شد هم بی اختیار بود. در دعوا نان و حلوا تقسیم نمیکنند .
اما پلیس با مردم دعوا ندارد , خادم مردم باید باشد . اگر نباشد .... خادم قانون است , یا استنباط او یا رییس مربوطه از قانون . وقتی خود را وابسته به مردم نداد , مثل پلیس آمریکا به راحتی دست به اسلحه میبرد و با تصور اینکه شخص مقابل , یعنی مجرم اسلحه در دست دارد یا خطر دارد , هفت گلوله به او شلیک می کند! هفت گلوله لازم نبود , با یک گلوله میشود مجرم را زمین گیر کرد.
بقیه گلوله ها بدلیل گذشتن از یک حد رفتاری است.
آن زن پلیس هم همینطور, از یک حدی گذشت.
وقتی از یک حدی گذشتی , شکنجه هم توجیه پذیر می گردد. وقتی شکنجه برای کسی موجه شد , برای دیگران هم ممکن الاجرا میشود.
یعنی بعضی افراد از یک حدودی گذشتهاند که برای جامعه خطرناک هستند. باید جامعه را در مقابل آنها حفاظت کرد. اما چگونه ؟
اول باید آنها را شناخت و سپس با موارد قانونی آنها را به نحو مقتضی از برخوردهای اجتماعی جدا کرد. کار دفتری و از این قبیل امور , میتواند برای آنها مفید باشند. از سوی دیگر باید زیر نظر روانشناس باشند. باید کنترل گردند.
ضمنا این که چگونه اینطور شدهاند بررسی و از دوباره سازی ایشان جلوگیری شود.