مغولها به ایران آمدند ، کشتند و سوختند و بردند. اما نسل ایشان منقرض نشد ! جدای از سلاطین که احتمالا ازدواج کردند و فرزندانی داشتند ، لشگر خونخوار مغول در ایران خانه و سکنی و خانواده تشکیل ندادند . طبیعتا نسل آنها بعد از مدتی باید منقرض می شد ، اما چگونه 200 سال حکومت مغولی در ایران داشتیم ؟
در زمان مغولها عده ای از ایرانیان بودند که با مغولها همکاری میکردند . آنها معتقد بودند که " چلوکباب بهتر از نان خشک " است . بدین سبب بصورت زیر دست به مغولها خدمت میکردند . آنچه در مورد سقوط نیشابور بدست مغولها میدانیم ، مبنی بر این است که احتمالا کسی از داخل در یا دیواری را برای مغولها باز نموده . در کشتار نیشابور یک یا پنج تن زنده ماندند !
این همکاران مغولها ، دارای منافع بودند و فرزندان آنها نیز در همان مناسب و مکانها از مزایای چلوکباب بهره مند میشدند . کم کم با از بین رفتن نسل اول مغولها ، این فرزندان خدمت گذاران مغولها بودند که در کسوت مغولی کار آنها را انجام میداند و به کشتار و کسب اموال و غیره میپرداختند .
در زمان هخامنشیان نیز خوانده ایم که یک نفر چوپان ، مسیر بالا رفتن از کوه را به یونانی ها نشان داد . در واقع سربازان ( ایرانی ) یونانی ها با راهنمایی یک چوپان اشگر سورنا را شکست داده و به دشتهای مرکزی ایران رسیدند و از جمله اقدامات ایشان این بود که تخت جمشید را ویران کردند .
اعراب نیز توان جمعیتی تصرف یک امپراتوری را نداشتند . ایرانیان بودند که با تغییر دین و نام در خدمت خلیفه قرار گرفتند . ( تغییر دین از زرتشتی به اسلام نکته مهمی است که بسیاری از ایرانیان به طیب خاطر انجام دادند . در واقع بسیاری از زرتشتیان منتظر ظهور پیغمبر آخر زمان بودند . در آن زمان علاوه بر دربار ، افراد مذهبی نیز دو دسته بودند . گروهی به اسلام گرویدند و گروه دیگر بر دین اجدادی باقی ماندند .... ) در واقع ایران را ایرانیان فتح کردند نه اعراب .
مثالهای این داستان زیاد است . لشگر آقا محمد خان قاجار شامل اقوم لر و کرد و مازنی بود و در جنگ جهانی اول هیچ یک از اقوام ایرانی مقاومت جدی در مقابل متفقین نکردند . بعضی طوایف کوچک و فرعی ایران که به قول معروف " دم ایشان دیده نشده بود " مقاومتهای کوچکی کردند . این در حالی است که همه طوایف مهم ایران بصورت محافظ نیروهای متفقین و جابجایی اموال و سلاحهای ایشان در ایران همکاری میکردند و دستمزد میگرفتند .
در واقع هیچگاه نیروی بیرونی بر ایران دست نیافت ، مگر اینکه گروهی از داخل به ایشان کمک کرده باشند .
زمانی که در جاده ها ترافیک میشود یک نفر اولی پیدا میشود که از سمت راست سبقت می گیرد . نظر او این است که " چلو کباب بهتر از نان خشک " است . پشت سر این فرد ، افراد دیگری پیدا میشود و این رفتار یک هنجار اجتماعی میشود . آشغال ریختن در خیابان و هر کار که منافع عمومی را کاهش دهد در مقابل سود کم فردی شامل این مفهوم میگردد.
امروزه جوانها می بینند با کار کردن نرمال صاحب خودرو و منزل و سایر نیازمندی هایشان نمی شوند . طبیعتا از کار کردن روی گردان میشوند و به دنبال راه های ممکن برای رسیدن به چلو کباب می گردند .
امروزه نفرهای اول از سمت راست جاده رد شده اند .
دزدی و اختلاس - تجاوز و قتل و خیانت .... قبح خود را از دست داده و جوانها به راحتی به سمت راست جاده ها رفته و از سایرین سبقت می گیرند .
جایی باید به فرزندانمان بگوئیم که چلوکباب خوب هست ، اما نه به هر قیمتی .