۱۳۹۳-۱۱-۱۸

طبیعت حباب سازی سیاستهای مسکن

در جامعه ای مردم به شهر نشینی روی آورده اند . طبیعی است که هم افزایی شهر نشینی و اشتراک کارها و خدمات در شهرها بیشتر است . بنابراین اقتصادی است که مردم به شهرها آمده و بدین ترتیب شهرها رشد میابد . در این میان همواره تقاضای جدید برای مسکن در شهرها موجود است . بنابراین قیمت مسکن در شهرها نسبت به سایر مکان ها افزایش خواهد یافت ( و هر چه شهر بزرگتر باشد این افزایش بیشتر خواهد بود ) این بالا رفتن قیمت مسکن در شهرها ، سرمایه گذاران را به خود جلب میکند . در واقع سرمایه گذاری مطمئنی است . خرید خانه و زمین در شهرها ( طبیعتا هر چه که شهر بزرگتر ، بهتر ) این تمایل سرمایه گذاری برای مسکن باعث رشد بیشتر قیمتها میشود ! پس باز هم تقاضا بالا میرود و این افزایش قیمت مسکن سیر صعودی پیدا میکند .

کم کم این سود از سایر سودهای بازار بیشتر میشود . یعنی سرمایه را از سایر بخشهای اقتصاد به سمت خود جلب میکند . این یعنی بقیه اقتصاد با کمبود سرمایه مواجه میشوند . و همه اهالی بازار با سود مسکن و مستغلات ، پولدارتر و پولدارتر میشوند .

این نامش حباب مسکن است . تا چه زمانی با افزایش قیمت میشود پولدار شد ؟

تا زمانی که بقیه اقتصاد سهم تولیدات و ارزش افزوده واقعی جامعه را ایجاد کنند . و این ارزش افزوده ( ثروت ) توسط بخش مسکن جذب گردد .

گر چه به نظر میرسید بخش ساختمان باعث رشد سایر بخشها بشود ، اما با رشد تصاعدی این سیکل معیوب کار به جایی خواهد رسید که : مسکنهای نوساز چند سال ساخته بدون استفاده مانده اند و خراب میشوند تا ساختمان جدید با سود آوری بیشتر به جایش ساخته شود . این یعنی از بین رفتن ثروت جامعه . گر چه بصورت جزیی در معادلات معمول اقتصاد کلان ، جهت حرکت مثبت است ، اما این نشانه بیماری اقتصادی است . اصولا هر بخش اقتصادی نباید درصد قالب در اقتصاد داشته باشد . اقتصاد باید تعادل داشته باشد . بخشهای مختلف ( بسته به شرایط محیطی در هر جای جهان متفاوتاست ) باید هر یک بخش کوچکی از کل اقتصاد را داشته و غالب بودن یکی ، یعنی عدم تعادل در اقتصاد و این نشانه بیماری اقتصادی است .

راه کار برای ایجاد تعادل :

ایجاد مالیات مستقیم برای شهر نشینی ، بدین ترتیب برای کسانی که اقتصادی نحواهد بود در شهر زندگی کنند ، به شهرهای کوچکتر و یا سالمتر ، در روستاها زندگی خواهند کرد . این توزیع جمعیت برای اقتصاد روستاها و شهرهای کوچک تر نیز مفید است . ( گردش نقدینگی در آن مکانها بیشتر میشود ) توزیع جمعیت باعث افزایش اشتغال در شهرهای کوچک و روستاها میشود و کارایی خدمات بهداشتی را در این مناطق افزایش میدهد .

کسب درآمد شهرداریها و مدیریت های شهری باید به عهده مردم شهر باشد . با اخذ این هزینه ها( و در صورت نیاز مالیات بیشتر از نیاز شهرداریها ) از متراژ مستغلات ( اعیان و عرصه ) همه فضای شهری باعث میشود که تمایل مردم برای زندگی در شهرها کاهش یابد . یعنی در فضاهایی زندگی و کار کنند که اقتصادی تر است .( شهرهای کوچک و روستاها )

سایر مزایای این رفتاری این سیاست به عهده محققین .

 

 

به بهانه قانون حمایت از اوتانازی در کانادا

تولد و مرگ امری نیست که اختیار انسان در آن نقشی داشته باشد . این امور به عهده خداوند است و کسانی که در این امر دخالت کنند ، قاتل نامیده میشوند .

هر روز و هر لحظه ، مطالب جدیدی در پزشکی و سایر علوم در سرتاسر جهان حاصل میشود . ممکن است کسی را که درخواست اوتانازی دارد ، همین فردا بتوان درمان کرد !

تعداد این افراد خیلی کم است . ( اما وجود دارند ) دولتها میتوانند از این افراد در بیمارستانهای خاصی نگهداری نمایند . با ترفندهایی مانند کاهش دمای بدن و کند کردن فعالیتهای بدنی و یا حتی بیهوشی ، میتوان افراد را مدتها در حالت بی حسی نگه داشت .

برای این که این افراد واقعا نمیرند ، هر از چندی آنها را به هوش آورده و بعد از مدت کوتاهی دوباره به بی حسی میتوان انتقالشان داد .

بدین ترتیب بدون درد ، این افراد میتوانند منتظر روش درمان بمانند ( یا پایان طبیعی عمر )

از زمان ابراهیم پیامبر ، نمرود با ادعای گرفتن جان و بخشیدن جان ادعای خدایی کرد . در دین مسیح نیز چشم در مقابل چشم ، قصاص قاتل ، اجازه دخالت در جان را به دیگران نمیدهد .در اسلام نیز قصاص و یا بخشش به بازماندگان واگذار شده . این امری نیست که کسی بتواند در آن دخالت نماید .

اصولا فرق انسان با حیوان در این است ، کارهایی هست که میتوان انجام داد ، اما به دلیل انسانیت ، آن را نباید انجام داد .

نگهداری از افراد پیر نیز چنین است . آیا در آینده ، افراد پیر را که برای جامعه سودی ندارند را میتوان به دیار باقی فرستاد ؟ این مسیر تا کجا میتواند ادامه داشته باشد ؟

آیا بهتر نیست گام اول خارج شدن از انسانیت را از ابتدا بر نداریم ؟

۱۳۹۳-۱۱-۱۵

کاهش هزینه های نظامی با حفظ توان دفاعی

داستان نیروهای نظامی در آینده متفاوت است . به محض وقوع جنگ ، باران موشک بر همه جای مملکت خواهد بارید. ( مانند آنچه در افغانستان و عراق شاهد بودیم )

باید با کاهش هزینه های نظامی ، نیروهای واکنش سریع با همکاری کشورهای منطقه و در ابعاد وسیعتر در کل جهان تدارک دید تا به محض وقوع یک فاجعه طبیعی  ( و یا مصنوعی ) توان بالقوه کمک به منطقه آسیب دیده وجود داشته باشد .

آمادگی نیروهای کمک رسان روی زمین و هوا ( در مناطقی که احتمال وقوع حوادث طبیعی قابل پیش بینی است ، مثل توفانهای حاره ای ) و نیروهای آماده روی آسمان برای حوادث غیر قابل پیش بینی مثل زلزله و رانش زمین و بهمن و غیره . کمک میکند تا تلفات انسانی ( و هزینه توفان ) به شدت کاهش داشته باشد .

هر حادثه نیز مثل یک مانور نظامی باعث بهبود عملکرد واحدها میشود . در صورت وقوع جنگ و نیاز به دفاع نیز این نیروها میتوانند فراتر از مرزها اقدامات مناسب انجام دهند . تا جلوی وقوع جنگ گرفته شود .

سایر موارد دفاعی مانند و کمک از کشورهای دیگر باید به عنوان پشتوانه عملیات برون مرزی در قبل از ورود نیروهای دشمن به خاک سرزمین باید از قبل آماده شده باشد . در واقع توان بازدارندگی ، اولین سپر دفاعی است . سپرهای بعدی نیز باید در جایگاه خود دیده شده باشد .

انتقال هزینه های آمادگی عملیات برون مرزی به نیروهای امدادی مزایای زیادی دارد . بعضی از آنها شامل

استفاده از هزینه های انجام شده برای جامعه

بالا رفتن توان عملیاتی در طی زمان به دلیل برخورد با وقایع واقعی

کاهش هزینه های نظامی و بالا بردن راندمان فعالیتهای نظامی واقعی

و غیره 

۱۳۹۳-۱۱-۱۴

مهندسی مجدد تشکیل و حیات کسب و کار در دولت

کسب و کار و ساز و کار آن در ایران نیازمند مهندسی مجدد است .

 داستان چک و مشکلات آن از طرفی و نیاز بازار به آن بر همه معلوم است .

نیازهای مالی و ابزار جدید مالی

توسعه بازارها و رقابت از منطقه ای به جهانی

توسعه تکنولوژیهای ارتباطی و شبکه های مختلف اجتماعی و موارد مرتبط

توسعه انواع علوم بخصوص مدیریت و غیره

تغییر نقش منطقه ای و جهانی کسب و کارها

و غیره

قوانین و شبکه های موجود کسب و کار باید مورد تحقیق و بازنگری و طراحی مجدد و هوشمندانه قرار گیرد .

روشهای مطلوب باید به تدریج و با روش مناسب پیاده سازی گردد .

خصوصا باید روشهایی برای بوجود آمدن و اتمام فعالیتهای کسب و کارها با نیازهای روز ( و بلکه آینده ) طراحی نمود و اجرا کرد.

برای این کار تحقیقات یکپارچه دانشگاهی باید انجام گیرد ، در حالی که اصل پروژه به پروژه های متعدد تقسیم گردیده و نتایج همه پروژه های ریز ، یکجا جمع گردد .

ارتباط دانشگاه ها با دانشگاه های بزرگ جهان و استفاده از بهترین دستاوردهای علمی جهانی نیز لازم است .

کدام صنعت دارای اولویت سرمایه گذاری است ؟

به قدری مشکلاتی که صنعتهای مختلف با آن مواجه هستند زیاد است که بررسی همه جانبه همه آنها و سپس مقایسه همه آنها با یکدیگر کاری زمان بر است و طبیعی است که در طی زمان شرایط اولیه تغییر میکند .

تکنولوژی و دانش بومی در ان صنعت تغییر میکند و غیره

پس دولتها چه باید بکنند ؟ روی چه زمینه ای سرمایه گذاری کنند ؟

بهترین روش صاف کردن همه جاده ها است . از جلوی خانه نیز باید شروع کرد . بدین ترتیب هر صنعتی در جاده اقتصاد پیش خواهد رفت . همه این صنعتها بر اساس ظرفیت بالقوه خود رشد خواهند کرد .

این کار برای دولتها سخت است ، زیرا تنها هزینه کردن را میشناسند . آنها با اختصاص بودجه ( و معمولا در بروکراسی فاسد ، تخصیص درصدی به صنعت و صرف بقیه در بدنه بروکراسی ) به حمایت میپردازند . از تسهیلات بانکی گرفته تا ردیف بودجه های دولتی و چون این منابع محدود است ، باید تصمیم بگیرند . آنها به کارکرد بازار اعتقاد ندارند . در بازار آن صنعت که بهره وری بالاتر دارد ، تسهیلات را به سوی خود جلب میکند .نتیجه تخصیص بهینه خواهد بود . اگر نرخ بهره بازار پنجاه درصد باشد ، بسیاری از صنعتها گله کرده که با این نرخ نمیتوانند کار کنند ( و البته حق دارند ) اما تا زمانی که صنعتهایی با این نرخ بهره میتوانند کار کنند ، عقلانی نیست امکانات به سایر بخشهای اقتصاد هدایت گردد .

مشکلات نرخ ارز و رفاه مردم و نگرانی از افزایش قیمتها نیز در این بین مطرح است . اقتصاد دانان برای همه این مشکلات راه حل بهینه دارند . بهینه ترین کار فاصله گرفتن دولت از تصمیم گیری راجع به این متغییرها است . باید اجازه دهد این پارامترها توسط بازار تامین گردد .

تخصیص غیر بهینه مشکلات بعدی ایجاد مینماید که بر پیچیدگی امور اضافه میکند . باز کردن گره های تو در تو که با تصمیمات غلط اقتصادی متوالی انجام شده ، ممکن نیست مگر شروع از پایه اقتصاد .

 " خشت اول چو بنهاد معمار کج ،،،، تا ثریا میرود دیوار کج "

۱۳۹۳-۱۱-۱۳

اقتصاد تیمهای ورزشی

مردم فی نفسه علاقه مند به ورزش هستند . این فعالیتهای ورزشی تا حدود توان مالی اعضاء قابلیت رشد دارد . اگر راه کار کسب درآمد از ورزش وجود نداشته باشد ، رشد نهایی تیمها در حد آماتوری خواهد بود . یعنی اعضاء کاری باید داشته باشند تا گذران زندگی کنند و بخشی را نیز به ورزش اختصاص دهند ( بلاخره ورزش نیز هزینه دارد ) در نتیجه پاره وقت برای مدت محدودی ورزش خواهند نمود . در واقع تیمها مدت زمان طولانی وجود نخواهند داشت و برای مدت کوتاهی بوجود آمده و با بازیکنان پیر شده و از صفحه روزگار حذف میشوند .

اما درآمد ورزش از کجاست ؟

از فروش بلیط برای تماشاچیان است

از فروش آرم و عکس و علائم تیم و بازیکنان و اعضاء قدیم است .

از فروش فیلم بازی ( حق پخش مستقم – بازیهای گذشته ) است .

از فروش موسیقی سرود تیم است . ( در ایران نداریم ) اصولا برای هیچ تیمی ، موسیقی ، سرود – آواز و غیره نداریم .

از تبلیغات سایرشرکتهای تجاری .

حال اگر تیمها بتوانند از راه مناسب نسبت به کسب درآمد اقدام کنند ، میتوانند پرداخت خوبی نیز به مربی و بازیکنان نمایند . و راه رشد آنها باز میگردد و اشتغال و چرخش اقتصادی و افزایش تولید ملی خواهند داشت .

اگر راه کار مناسب اقتصادی برای تیمها وجود نداشته باشد ، تیمها به اعانات دیگران روی می آورند . و بر حسب بخشش دیگران سفره خود را خواهند چید . در این صورت این تیمها از تولید کننده ( خدمات ) به مصرف کننده تبدیل میشوند .

۱۳۹۳-۱۱-۱۲

رابطه دربار با سلطان

دربار به معنی دیوانسالاری است که امور کشور را اداره میکنند. رهبر این گروه نیز سلطان نام دارد ، امروز به دربار ممکن است دولت ، سیستم بروکراسی و غیره گفته شود و نام سلطان به رئیس جمهور، دیکتاتور یا غیره تغییر یافته باشد . اما مهم معنی وجودی این مفهومها است که برای اداره کشور لازم هستند .
حال سوال این است که این دیوان سالاری اداره کشور و آن فرمانده کل چه رابطه ای با یکدیگر باید داشته باشند ؟ ( در مدینه فاضله )
مجموعه سلطان و دربار ، با هم و هر یک جداگانه ، مانند یک سیستم فعالیت میکنند . این سیستمها ( سلطان – دربار – دربار و سلطان ) اول به فکر بقای خود است . دوم منابع تغذیه ای ( جهت زنده ماندن ) که این بسته به شرایط ممکن است از حقوق ساده اداری تا ارتباط ناسالم و دادن رشوه و حق آزار مردم ( به شرورهای جامعه – داخلی و خارجی ) و غیره را دربر داشته باشد .
همان گونه که وظیفه دربار کنترل روش جاری مملکت است ، وظیفه سلطان نظارت و اصلاح مشکلات پیش آمده است . این اصلاحات باید به گونه ای باشد که سیستم دربار نتواند روی آن اعمال نظر کند . گرچه دربار در انجام امور صاحب تجربه و صاحب نظر است ( و احتمالا اصلاحات کوچک بهتری را مد نظر دارد ). اما سلطان ساختار بزرگتر را میبیند و اگر برای تغییرات از خدمات مشاوران استفاده میکند باید دید کلان را ببیند . به خاطر داشته باشیم که دربار چهارچوب مملکت است و نظام مملکت را برپا میدارد . دربار واسطه اجرای قانون و حتی اصلاحات سلطانی در مملکت است و افراد آن باید ارج داشته باشند .
تجربه شرکت تویوتا که با مشکلات پیش آمده در روشهای جاری چگونه برخورد نمودند ، جالب است . هر مشکل را بررسی کرده و کاری میکنند که آن مشکل دیگر بوجود نیاید . 
همه چیز نیز قابل بازنگری است .
سلطان باید اختیار کامل داشته باشد و بتواند روی دربار اعمال نظر نماید . گرچه باید از نظرات مشاوران استفاده نماید ، اما تصمیم آخر را باید یک نفر بگیرد . هر سیستمی باید انتقاد پذیر باشد . حتی انتقاد غلط . ( گر چه به هر انتقادی نباید پاسخ دهد ) هیچ کس فرا قانونی نیست . گر چه اختیار سلطان با درباریان و مردم عادی متفاوت است . 
وصیت داریوش شاه به کمبوجیه پسرش جالب است . داریوش گفت : کارهای مملکت را به نوعی قرار ده که مردم با دولتیان کمترین برخورد را داشته باشند . چون این برخوردها باعث فساد خواهد شد .

رابطه دربار با سلطان

درار به معنی دیوانسالاری است که امور کشور را اداره میکنند. رهبر این گروه نیز سلطان نام دارد ، امروز به دربار ممکن است دولت ، سیستم بروکراسی و غیره گفته شود و نام سلطان به رئیس جمهور، دیکتاتور یا غیره تغییر یافته باشد . اما مهم معنی وجودی این مفهومها است که برای اداره کشور لازم هستند .

حال سوال این است که این دیوان سالاری اداره کشور و آن فرمانده کل چه رابطه ای با یکدیگر باید داشته باشند ؟ ( در مدینه فاضله )

مجموعه سلطان و دربار ، با هم و هر یک جداگانه ، مانند یک سیستم فعالیت میکنند . این سیستمها ( سلطان – دربار – دربار و سلطان ) اول به فکر بقای خود است . دوم منابع تغذیه ای ( جهت زنده ماندن ) که این بسته به شرایط ممکن است از حقوق ساده اداری تا ارتباط ناسالم و دادن رشوه و حق آزار مردم ( به شرورهای جامعه – داخلی و خارجی ) و غیره را دربر داشته باشد .

همان گونه که وظیفه دربار کنترل روش جاری مملکت است ، وظیفه سلطان نظارت و اصلاح مشکلات پیش آمده است . این اصلاحات باید به گونه ای باشد که سیستم دربار نتواند روی آن اعمال نظر کند . گرچه دربار در انجام امور صاحب تجربه و صاحب نظر است ( و احتمالا اصلاحات کوچک بهتری را مد نظر دارد ). اما سلطان ساختار بزرگتر را میبیند و اگر برای تغییرات از خدمات مشاوران استفاده میکند باید دید کلان را ببیند . به خاطر داشته باشیم که دربار چهارچوب مملکت است و نظام مملکت را برپا میدارد . دربار واسطه اجرای قانون و حتی اصلاحات سلطانی در مملکت است و افراد آن باید ارج داشته باشند .

تجربه شرکت تویوتا که با مشکلات پیش آمده در روشهای جاری چگونه برخورد نمودند ، جالب است . هر مشکل را بررسی کرده و کاری میکنند که آن مشکل دیگر بوجود نیاید .

همه چیز نیز قابل بازنگری است .

سلطان باید اختیار کامل داشته باشد و بتواند روی دربار اعمال نظر نماید . گرچه باید از نظرات مشاوران استفاده نماید ، اما تصمیم آخر را باید یک نفر بگیرد . هر سیستمی باید انتقاد پذیر باشد . حتی انتقاد غلط . ( گر چه به هر انتقادی نباید پاسخ دهد ) هیچ کس فرا قانونی نیست . گر چه اختیار سلطان با درباریان و مردم عادی متفاوت است .

وصیت داریوش شاه به کمبوجیه پسرش جالب است . داریوش گفت : کارهای مملکت را به نوعی قرار ده که مردم با دولتیان کمترین برخورد را داشته باشند . چون این برخوردها باعث فساد خواهد شد .

 

هزینه آموزش و پرورش در اسلام

آموزش سواد و مراتب بالاتر در اسلام تاکید شدید شده است . اولین آیات الهی فرمان حق است به خواندن و این حاصل نمیشود مگر نوشتن بوده باشد .

در مالیات اسلامی مبحثی است به نام زکات – زکات به معنی مالیات اسلامی است و در خصوص هزینه کردن آن کتابهای زیادی نگاشته شده است .

یکی از موارد هزینه کردن زکات ، آموزش مردم ( خصوصا برای باسواد کردن ) است .

به طور طبیعی به نسبت ثروت ( زکات نیز بخ نسبت ثروت پرداخت میشود ) ، اهالی یک محل نسبت به تامین هزینه برای باسواد کردن فرزندان خود اقدام باید نمایند .

این که امروز چگونه این منابع از همه مردم دریافت و به راه آن اختصاص یابد خود مسئله ای دیگر است . اما اسلام در قوانین خود قبلا این پیش بینی را داشته و راه عملی آن را نیز ( لااقل برای مدت زمانی ) اجرا نموده است .

امروز قانونگذاران باید راه کار مناسب را برای هدایت این مالیات را جهت این امر بیابند و مشکل هزینه سنگین آموزش را از دوش دولتها بردارند . دولها روی کنترل استانداردها و بازرسی  و غیره باید سرمایه گذاری نمایند . امری که از عهده سایر نهادها نمیتواند برآید .

نکته اصلی این است که :

مالیات اخذ شده در هر سرزمین ( روستا – شهر و ...) ابتدا در محل هزینه میشود ، سپس اگر زیاد آمد به سرزمینهای اطراف ارسال میگردد تا کسری هزینه آن مناطق را پوشش دهد .

گفته شده اگر در جایی زیاد هم می آمد ، سفره انداخته و خلق را غذا میدادند ( حبس مال نمیکردند ) البته بعدها ، برای کارهایی مانند لشگر داری و کارهای دیوانی ، نوع دیگری از مالیات به عنوان خراج مطرح گردید که بحثی است جدا .

۱۳۹۳-۱۱-۰۹

آیا دریاچه قم هم راه دریاچه ارومیه را میرود ؟

از دریاچه ارومیه درس گرفتیم آبی که به دریاچه میریزد ، هرز آب نیست . خاصیتی دارد و اگر این اتفاق نیفتد ، ضرر شور شدن ثلث کشور را خواهیم داشت . تغییر اقلیم آذربایجانها ، از بین رفتن کشاورزی و غیره . هنوز همه دست اندرکاران در پی این هستند که با این شوره زار چه میتوان کرد ؟ گر چه در فصل بارندگی گاهی عمق فاجعه را فراموش میکنیم . اما به علت وجودی فاجعه آشنا هستیم .

ظاهرا همین کار را هم برای دریاچه قم سالهاست که انجام داده ایم . روی همه رودهایی که به دریاچه میریختند سد زدیم . ظاهرا بدلیل بزرگ بودن و استفاده از هرز آبهای زیرزمینی تهران ( حاصل از رودهایی که قبلا به دریاچه میریختند ) سرعت کاهش سطح و رسیدن به مرز فاجعه کم شده است .

اگر دریاچه قم خشک شود ، و اثر آن مشابه خشکی دریاچه ارومیه باشد ، طوفان نمک آن روی شوری خاکهای خراسان و حتی افغانستان تاثیر مخرب خواهد گذاشت . آیا از درسهایی که آموختیم نباید پند بگیریم ؟

نمونه سوء استفاده از هرزآبهای رودخانه کن ، دریاچه مصنوعی شمال تهران است .

این دریاچه تا چه زمانی تحمل خواهد کرد ؟