عمر کل جهان را کمتر از 14 میلیارد سال تخمین زده اند . حالا ببینیم دیدن یک کهکشان در فاصله 12 میلیارد سال نوری چه معنی دارد .
دیدن آن کهکشان یعنی نوری که مشاده میکنیم در 12 میلیارد سال پیش از آن کهکشان جدا شده است .در آن زمان همر جهان کمتر از 2 میلیارد سال بود . بنابراین در آن زمان ما در محل فعلی نبودیم و در آن زمان ما نیز به هسته اصلی بیگ بنگ خیلی نزدیکتر بودیم . سرعت حرکت ما خیلی کمتر از سرعت نور است . بنابراین نوری که آن زمان از آن کهکشان صادر شده چه زمانی ممکن است به ما برسد ؟
اگر سرعت ما را از لحظه بیگ بنگ یکنواخت و ثابت بگیریم ( سرعت شتابدار کاهنده باید باشد – اما نتایج با در نظر گرفتن شتاب کاهنده بسیار بدتر خواهد بود . برای راحتی محاسبه ، حرکت را با سرعت ثابت در نظر گرفتیم ) فاصله ما از مرکز جهان یک ششم فاصله کنونی بوده است .
یعنی ما حداکثر در فاصله دو میلیارد سال نوری مرکز جهان بودیم . ( باید نزدیک تر بوده باشیم ، چون اجسام دورتر از ما نیز وجود دارند )
اما در آنروز آن کهکشان کجا بوده ؟ با توجه به سرعت بسیار کم مواد نسبت به سرعت نور ، تقریبا سرعت مواد را میشود نادیده گرفت ( کمتر از یک هزارم سرعت نور ) میبینیم که آن جسم باید در فاصله 8 میلیارد سال نوری مرکز کهکشان ( در طرف مقابل ) باشد تا با جمع آن دو میلیارد سال نوری تا خودمان ( ضرب در دو ) زمان 12 میلیارد سال نوری ممکن باشد .
اگر آن کهکشان جلوتر بوده باشد ، نور آن قبل از این تاریخ به ما میرسید !
اما در آن تاریخ عمر جهان هستی فقط 2 میلیارد سال بوده است ، پس چگونه یک مسافت 8 میلیارد سال نوری بین مرکز جهان هستی و آن کهکشان فاصله است ؟
طبیعی است که تئوری غلط است . با تئوری " بیگ بنگ " آن جسم نمیتوانسته در فاصله ای دورتر از 2 میلیارد سال نوری باشد .
گرچه تئوری " بیگ بنگ " کمک بزرگی به درک بهتر جهان هستی نمود . اما این تئوری صحیح نیست و مبناء قرار دادن آن برای توضیح جهان هستی غلط است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر