
در کوتاه مدت رشد جمعیت میتواند به عنوان ابزار رشد اقتصادی و حتی بالا رفتن اهمیت استراتژیک مطرح گردد. احتمالا این موارد در مورد هندوستان در کوتاه مدت رخ خواهد داد.
پاره ای از نکات جالب و یا تحقیقات شخصی من در عالم مجازی Some interesting research on my own or in a virtual world


زمانی که قبح مطلبی از بین برود , مردم آن مطلب را بدون شرم و در عیان انجام میدهند.
از جمله مواردی که قبح آنها در جامعه ما از بین رفته عبارتند از
دروغ
غیبت
دشنام
قسم
رشوه
و بسیاری دیگر از رفتارهایی که شایسته انسان متمدن نیست.
این ازاله قبح از رفتارهای غلط به هر تقدیر در جامعه اتفاق افتاده است. باید روشهای مناسب برای اصلاح آن بکار برد تا این خصائل غلط از جامعه زدوده شود.
دارنده سهام یک شرکت چه کسانی هستند ؟ طبیعتا دارندگان شرکت . کسانی که درائیهای شرکت را داشته و کنترل شرکت را به عهده دارند .
اما از سوی دیگر اگر مشتریان از این شرکت خرید نکنند ، معنای شرکت از بین خواهد رفت . در اینجا خرید مشتریان یک ارزش افزوده ای را برای شرکت ایجاد میکند . این تفاوت شرکت با و بدون مشتری است . طبیعتا این میزان از سرمایه شرکت مختص مشتریان است و باید به آنها واگذار شود ، اما چگونه ؟ ( قابل بررسی است )
از طرف دیگر فروش سهام به مشتریان آنها را به مشتری وفادار تبدیل خواهد کرد . در واقع یک فروشگاه که سهامدار آن همسایگان فروشگاه باشند ، باعث میگردد که همه سهامداران از این فروشگاه خرید کنند و حتی المقدور از جای دیگر خرید نکنند.
از سوی دیگر این روش سهامداری باعث میشود که مردم نیز از خرید خود سود کسب کنند. در واقع این گونه سرمایه گذاری یک ترکیب مناسب از اقتصادی خواهد بود که همه کس از ویژگیهای خود منتفع میگردند.
این امر را در واردات شرکتهای خارجی نگاه کنیم . شرکت اپل ایران میتواند با سهمی 40% شرکت اپل و 60% ایرانیان شکل بگیرد . این شرکت میتواند نسبت به عرضه و خدمات پس از فروش محصولات اپل اقدام کنند. در واقع عمگان از این شرکت منتفع خواهند بود.
همینطور است " استارباکس " ایران . این شرکت نیز با سهامداران ایرانی میتواند استاندارد خدمات " استارباکس " را در به مشتریان ایرانی عرضه نماید و همگان از این عامل اقتصادی منتفع گردند .
وجود این شرکتها و این روش سرمایه گذاری باعث میشود تا افراد در طی عمر خود سرمایه گذاری کرده و وابسته به صندوقهای بازنشستگی نباشند . از طرفی این سهامها سود عرضه مینماید که برای افراد بازنشسته لازم و مفید است .
یک عمر مصرف باعث آسایش زندگی در سالهای آینده شده و پس از هر شخص بصورت ارث به بازماندگان افراد نیز خواهد رسید .
این نگاه به صندوق بازنشستگی میتواند افراد را از روشهای معمول صندوقهای بازنشستگی نجات دهد و درمدها با تورم رشد کرده و مسئله کمبود موجودی صندوقها پیش نخواهد آمد .
سایر روشهای حمایتی میتواند افرادی که در این چرخه سرمایه گذاری و بهره بردن از آن عقب میمانند را از خطر سقوط نجات دهد .
یک مدیر باید بر شخص یا گروهی مدیریت کند. از این جهت مدیر و گروه ( یا شخص ) را یک تیم در نظر میگیریم . در مقام مقایسه با بدن انسان ، رابطه مدیر و تیم مانند مغز است برای کل بدن . ( بخشی از بدن )
هیچوقت مغز از دست یا پا گله نمیکند که چرا توان کمی دارند. همچنین اگر ظرفی از دست شخصی افتاد، فرد به دست خود ایراد نمیگیرد که چرا ظرف را انداختی ؟
در افتادن ظرف تعدادی عوامل دخیل بودند که از جمله توان کم دست است . اما مغز مسئولیت هر پیروزی و شکستی را در بدن قبول میکند . انتظار از مدیر نیز اینچنین است .
اگر بنا به دلیلی مدیری نیاز به تغییر اعضای تیم داشت ، یعنی از مدیریت این بدن استعفا داده و نیاز به یک بدن دیگر دارد . این یعنی جای خود را از مدیر بدن به طراح بدن تعویض میکند.
گر چه توان هر بدن برای انجام امور در حدی است و برای کار بیشتر باید بدن ورزیده تری داشت . اما غالبا تعویض پرسنل به معنای تعویض دست و پا است . در واقع مشکل در ارتباط بین مغز با اعضا است .
چون اگر دست بار کمتری را حمل کند ، با اضافه شدن ساعت کارکرد آن یا با کمک دست دیگر میتوان ضعف یک دست را جبران کرد . اما ضعف مغز جبران کردنی نیست.
بسیار اتفاق می افتد که مغز برای بی کار نماندن دست ، کارهای عبث تعریف میکند یا آنقدر در حرکت دست و بیکار نماندن یا صحت کارکرد آن غرق میشود که بدن زمین میخورد ( عدم توجه به حرکت پا )
اما مدیریت انسانها با مدیریت اعضا بدن کمی متفاوت است . مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامه ریزی، تصمیم گیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل میگردد.
این عمل در بدن بصورت اتوماتیک انجام میشود. در طول میلیاردها سال تکامل موجودات زنده در زمین ، ارتباطات برقرار شده و ساختار بدن شکل گرفته است . مغز نیز با تمرین از کودکی ، توان برنامه ریزی برای انجام کارها ( تکراری و یا جدید ) را پیدا کرده . مغز میتواند امکانات خود را سازماندهی کرده ، با روشهای جدید ( نو آوری ) کارها را انجام دهد و در هر حال هماهنگی بین اعضا را برقرار میکند ( حتی با کند کردن بعضی از اعضا ) تا در نهایت به هدف اجرای کارها برسد .
مغز الگوی خوبی برای تمرین بسیاری از نکات مدیریتی است .
اشتغال زنان چقدر در تساوی حقوق زن و مرد موثر است؟ آیا اگر زنان شغل هایی مشابه مردان داشته باشند, با آنها مساوی خواهند بود؟
زن فیلسوفی در سخنرانی موضوع دیگری - مثال خوبی زد " چقدر عشق میتوانید به خانواده بدین ؟"
نقش زنها در جامعه فراتر از نقش کار کردن است.
آنها در خانواده عشق میدهند , به همسر و فرزندان.
آنها پایه و مرکز خانواده هستند. در جوامعی که زنها را از خانواده جدا کرده و به بهانه تساوی و درآمد آنها را سر کار فرستادند , خانواده ها با بحران های تربیتی و وجودی مواجه شدند.
حداقل اتفاق رخ داده کوتاه بودن اجتماع خانواده و عواقب تربیتی آن است. بدلیل عدم اطمینان از دوام خانواده , طبیعتا زادآوری کاهش یافته و این جوامع در حال نابودی هستند.
آیا این آن افق مطلوب است که به مردم جهان ارائه میدهیم ؟
این گفتار با حضور زنان در بازار کار و یا اجتماع منافات ندارد. زنها نیز انسان و جزو اجتماع هستند و باید نقش خود را آزاد در اجتماع ایفا نمایند.
اما تصور از یکسان بودن زن و مرد به نظر عاقلانه نیست. ( حتی مردها هم با هم مساوی نیستند, تفاوت خواستها , مشخصات فیزیکی, هورمونی , تفکری و غیره از جمله تفاوت افراد است که در دو جنس تفاوت بیشتر است )
ضمن فراهم کردن فعالیت شغلی و اجتماعی برای انسانها (چه مرد یا زن ) باید به ایشان در نقشی که بیشتر علاقه دارند فعال باشند احترام گذاشت و ایشان را بصورت مصنوعی تشویق به فعالیت در کارهای غیر فطری نمود ( مثلا در ورزشها , زنها نسبت به ورزشهایی که خشونت دارد علاقه کمتری دارند , مثل بوکس و موارد مشابه )
میدانیم که چای نوعی سم طبیعی است که حشرات و علف ها را از بین میبرد . نظر به این که این سم طبیعی است آلودگی محیط زیست آن کم بوده و در طی زمان مواد تشکیل دهنده آن در طبیعت استحاله خواهند یافت.
از این رو بسیار به صرفه است از این سم برای مزارع و باغات استفاده شود.
نظر به این که این سم را میتواند در داخل کشور تولید نمود ، منافع تولید و استفاده و حتی صادرات این سم بسیار زیاد خواهد بود. این کار تا حدود زیادی مشکلات مشتری چایی کاران کشور را نیز برطرف مینماید.

تسهیل تردد در شهرها با افزایش وسایل حمل و نقل عمومی شهری مثل مترو و اتوبوس باعث کاهش ترافیک نمیشود .
اتفاقا بر عکس درخواست تردد در شهرها را اضافه میکند.
با سهولت دسترسی به نقاط مختلف شهر ( و عموما مرکز شهر ) تراکم دفترهای تجاری ( و اداری دولتی ) در مرکز شهرها بیشتر میگردد.
اگر تردد هزینه زا باشد ، مسکن کارکنان این مراکز از نقاط نزدیک محل کارها خواهند بود. با ارزان شدن سفر در شهرها ( و البته حومه شهرها ) کارکنان برای اسکان خود به نقاط با هوای بهتر و شرایط زندگی بهتر خواهند رفت . بر عکس محل کسب و تجارت را در نقاط پر تردد و شلوغ انتخاب خواهند کرد . کارکنان ارزان نیز وضع مشابه دارند . آنها نیز از مناطق حومه ارزان شهرها به داخل شهر تردد خواهند نمود.
این وضع با دسترسی تردد و سهولت رفت و آمد تشدید میگردد و بر عکس تصور مدیران شهری (در خصوص ساخت اتوبان و مترو و افزایش اتوبوس و موارد مشابه ) ترافیک حل نشده ، بلکه تشدید میگردد .
راه حل مناسب ریشه در اقتصاد دارد. همانطور که با ارزانتر شدن حمل و نقل و سفر درون شهری ، مردم تا چند ساعت در روز را برای رسیدن یا بازگشت به محل کار اختصاص میدهند ( در واقع زمان رفت و آمد جزو زمان کارکرد آنها حساب شده و درآمد اصلی که بر اساس زمان صرف شده است ، کمتر از حداقل حقوق تصویبی دولتی خواهد بود ) برای جلوگیری از این رفت و آمد غیر ضروری ( دفاتر کاری میتواند به نزدیکی محل اسکان مردم انتقال یابد ) کافی است هزینه حمل و نقل را بالا ببریم .
با اخذ مالیات بر تردد میتوان جلوی تردد غیر ضروری را گرفت . بدون توجه به این که افراد دارای چه سمت و تخصصی هستند . با تعیین مناطق هزینه ترددی در داخل شهرها میتوان نسبت به کاهش حجم ترافیک در محدوده ها و مناطق شهری و حتی بین شهری اقدام نمود.
نمونه ضعیف این روش در بخش مرکزی لندن اتخاذ شده و تا حدود زیادی ترافیک مرکز لندن را کاهش داده است .
با توجه به دسترسی اطلاعاتی امروز جامعه ( رادیو تلوزیون – موبایل و اینترنت ) میتوان عدالت اجتماعی را فارغ از فاصله منزل یا محل کار افراد با مرکز مدیریتی جامعه نیز محقق نمود.
کاهش هزینه تردد در اجتماع ( پرداختی توسط بخش عمومی یا مستقیم از جیب مردم ) میتواند در بخشهای رفاهی جامعه انجام گیرد و کیفیت زندگی مردم را بالا ببرد.