فرض کنیم هر شخص در یک باغ شخصی قرار دارد. این شخص میتواند با دراز کردن دست میوه های خوب را چیده و از آن لذت ببرد. همچنین فرض بر این است که میوه های بالاتر بهتر هستند.
اغلب این فرد دست را تا نهایت توان خود بالا نمی برد . بنابراین چون خود آگاه است که میتوانست میوه بهتری بچیند , از رفتار خود پیش خود ناراحت است.
در واقع او به خودش و برای خودش کوتاهی کرده است.
این وضعیت همه مردمان است. اگر آن شخص به وجود خود پرداخته باشد و عالم به این کوتاهی ها باشد , همواره سعی در بهتر شدن خواهد کرد. در کنار این با مبنایی که همه مردم برای درک دیگری دارند , یعنی خودشان, دیگران را تیز در وضع مشابه دانسته , آنها را در کوتاهی ها می بخشند .
بعضی بالاتر و بعضی پایینتر, اما همه بهتر از این که هست میتوانند باشند .
دراویش اینچنین هستند , کسی را تقبیح نکرده و انسان را بد نمیدانند . بعضی کمتر و بعضی بیشتر کوتاهی دارند . بنابراین چون همه آرزو داریم بهتر باشیم و او میداند فرصت تا دم مرگ هست , لذا هیچ آدمی را بد نمی داند . فقط آدم ها کار بد می کنند .
آن کار است که خوب و بد دارد . لذا هیچ فردی را ترد نمی کنند . رفتارها را بد دانسته و قابل نکوهش میدانند
از این رو دراویش با کسی سر جنگ و دعوا ندارد . برای همگان خوبی میخواهد و راه آنرا مطابق آنچه به او گفتهاند دنبال میکند.
در دل به دعا و در عمل به نشان دادن عمل صحیح, بدون این که به دیگری بر بخورد . مشابه رفتار حسنین در آموزش وضو به اعرابی .