موارد مطروحه در تفاسیر به جای خود محفوظ . جنبه دیگری از این اطلاق نشان دهنده دو نکته است . اول خداوند این مطلب را به مردم قبل از موسی ع نگفته است . دوم از یک تاریخی تمدن مردم آماده پذیرش یک واقعیت یا قانون الهی شده است .
این یعنی رشد فرهنگی جامعه بشری دائمی است . جامعه بشری در زمانهایی توان درک و اجرای فرمانهایی از فرامین الهی را داشته است .
مثلا خداوند به بنی اسرائیل گفته که " اگر یک تن را به ناحق بکشید مثل این است که همه انسانها را کشته اید و برعکس اگر یک تن را زنده کنید ، مثل این است که همه را زنده کرده اید "
این قانون در تورات و کتب الهی بعدی آمده است . این یعنی در کتاب نوح ع و آدم ع این مطلب نیامده است .
در مواردی خداوند به فرزندان داوود ع اشاره میکند . این نشان میدهد ، این مطلب در تورات نبوده و در زبود و انجیل آمده است . ( خداوند به آل داوود می گوید : شکر کنید که کم هستند بندگان من که شاکر باشند . از توضیح و تفسیر این مطلب نیز می گذریم .)
خطاب خداوند در قرآن نشان از عروج و درک جامعه بشری دارد و هر زمان بسته به رشد جامعه مطالبی را فرموده است . این فرمایشات در جوامع تغییراتی را باعث شده و جامعه به مرحله ای رسیده که درس و مطلب جدیدی لازم می آمده است . این کار تا زمان خاتم بوده ، زمانی که از آن تاریخ کتاب خداوند امکان باقی ماندن یافته است . این یعنی قبل از آن این امکان نبوده ، همانطور که همه کتب یهود را بخت النصر آتش زد و همینطور آنچه به انجیل معروف است ، داستانهای بعد از حضرت مسیح است بخش کوچکی توسط حواریون گفته شده و بخش بزرگی توسط کشیشان بعد از آنها . منطقا اینها آن انجیلی که خداوند بر حضرت مسیح نازل فرمود نیست . فقط قرآن است که گفته مستقیم خداوند به بندگان است و برای همیشه ماندنی است .
جامعه همواره پیشرفت خواهد کرد از این رو موارد جدید از قرآن قابل استنباط است . این هنر خداوند است که در یک کتاب با همه انسانهای همه زمانها سخن گفته به نحوی که هر کسی بر اساس درک و فهم و سطح خود آنچه باید را برای ]مان شخص درک میکند . " فتبارک الله الحسن الخالقین "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر