بنده چون از جهان نا امید شد ، بدنبال پدید آورنده جهان میرود ، همانگونه که اصحاب کهف رفتند. در راه رسیدن به خداوند ، او را شاگردی خضر میفرمایند ( خداوند است که میفرماید نه بنده خاکی ) از این رو بنده چون طفل از شیر گرفته بدنبال خضر وقت میگردد.
این خضر در اسلام رسول اکرم بود و بعد از ایشان ائمه اطهار و در زمان غیبت کبری کسانی که از ایشان اجازه داشته اند. این افراد را امروز قطب مینامیم.
حال بنده در تمام طول راه با خضر کاری ندارد ، بنده است و خداوند جل جلاله . در این میان غیر را چه کار ؟
اما آن اشاره غیبی ( توسط حق تعالی به بنده که خضر را نشان میدهد - خود این واقعه برای هر کس به نوعی است و ادعایی نیست ) همواره خضر را نشان میدهد و بنده در سیر به سوی خداوند در همه مراحل راه خضر را همراه میبیند .
گاه از پس و گاه از پیش و گاه از بالا و گاه از همه سو!
این داستان برای کسانی که آنرا ندیده و حس نکرده و نشنیده باشند اگر غیر ممکن نباشد ، بسیار عجیب است . اما کسانی که در راه رفته اند دیده اند و بوده اند.
همان گونه که خداوند برای اعضا دستورالعملی را بیان کرده است و اساتیدی هستند که بر جوینده راهنمایی افعال اعضا را بیان میکنند ، بر دل نیز راهنمایانی هستند که راهنمایی امور قلبیه میکنند.
این اساتید باید عالم به احوال دل اشخاص باشند و این امر امانت الهی است که به هر کس نمیدهد . باید کسی باشد که امانتدار باشد و خود خداوند این امانتدار را تعیین میکند .
این گونه افراد در کار مربوطه ( هدایت امور قلبی ) باید معصوم باشند والا خداوند ظالم خواهد بود که آن خصلت را به غیر اهلش داده .
آن کسی که راه به سوی خداوند میپیماید و خدمت خضر رسیده باشد ، او را صوفی میگوئیم . اگر خدمت خضر نرسیده باشد و ادعای صوفی گری نماید ، آن میشود که ائمه آنها را ذم کرده اند.
حال که در غیبت کبری هستیم ، مانند سایر امور دینی که بالقوه منفعتی دنیوی از آن میتوان استخراج کرد ، عده ای آنرا ادعا میکنند و در غیر واقع بساط پهن میکنند.
البته خداوند توکل کنندگان بر خود را به خضر وقت خواهد رساند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر