مطالعه در تاریخ صدر اسلام نکات جالبی را برای ما روشن میکند که در جایی بازگو نشده است .
یکی از موارد مهم در صدر اسلام مقوله دشمن است . طبیعتا دین الهی از یک سو طرفدارانی داشت و در طرف مقابل نیز عمدتا مشرکین قرار داشتند. آنها از هیچ کار غیر انسانی در حق مسلمین فروگذار نمیکردند و هر آنچه از دست ایشان بر می آمد در حق مسلمین انجام میدادند .
اما بعد از فتح مکه جان و مال و ناموس ایشان در پناه اسلام قرار گرفت و منزل سر کرده دشمنان ، یعنی ابوسفیان با آن که برای همگان مشخص بود بدون اعتقاد مسلمان شده بود به عنوان خانه امن و محل پناه مشرکین ( ضمن چند خانه دیگر تازه مسلمانان مکه ) قرار گرفت.
هدف قتل و انتقام نبود ، بلکه هدف بخشش و گذشت بود.
این در حالی است که بعد از وفات رسول خدا از ابو سفیان شنیدیم که به آن خدایی قسم میخورد که همیشه به آن قسم خورده بود . یعنی همان بتهایی که بدست رسول خدا شکسته و از خانه کعبه بیرون ریخته شده بود.
در اسلام ابوسفیان را دشمن نمیدانستند ! آنچه دشمن بود جهل و نادانی مردم بود که متاسفانه بعد از اسلام نیز در ابو سفیان باقی ماند .
دشمن اسلام جهل است . حتی جهل افراد نیز با خود افراد متفاوت است . همه مردم بنده خدا هستند و شایسته احترام و حرمت انسانی ، حتی اگر از روی جهل کسی دشمنی آغاز کند نیز دشمن حساب نمیشود. اسلام با کسی در جنبه جدال و مقاتله بر نمی آید . در هیچ جای تاریخ اسلام ندیدیم که مسلمانان برای چیزی دشمن اختیار کرده باشند .
آنچه در جنگهای صدر اسلام رخ داد اتفاقات و دفاع هایی بوده که یکی پس از دیگری باعث اعتلای حکومت اسلامی گردیده است .
از جنگ بدر شروع کنیم که مسلمین برای پس گرفتن اموال خود به سمت کاروان قریش رفتند. در احد ، آنها برای دفاع جنگ بدر آمده بودند . سپس جنگ احزاب رخ داد و مشرکین به کمک یهودیان به مدینه یورش بردند . جنگ های بعدی با یهودیان عربستان نیز از این رو اتفاق افتاد . اگر یهودیان جبهه عوض میکردند و به جای مشرکین از مسلمین حمایت میکردند ( در هر زمان ) برخوردی صورت نمیگرفت و جنگی رخ نمیداد .
بعضی از جنگهای زمان پیغمبر نیز بیشتر جنبه مانور نظامی داشت تا درگیری نظامی ، مانند جنگ تبوک و حتی فتح مکه ، تعداد زیاد مسلمین ( نسبت به طرف مقابل ) باعث میشد که طرف مقابل از جنگ سرفنظر نماید .
آنچه ما از رسول خدا دیدیم و در تاریخ درج است مبنی بر این است که اسلام و جامعه اسلامی دشمن ندارند . این جهل افراد است که دشمن انسانیت و خورشید روشنایی است که باید برای آن دل سوزاند . اگر روشنایی به قدر کافی به تاریکیها بتابد ، تاریکیها نیز روشن میشوند. این است روش پیغمبر در هدایت اعراب جاهلیت ( یعنی پست ترین و عقب افتاده ترین افراد ممکن بشریت ) اکثریت آنها با دیدن نور و روشنایی و محبت و اخلاقیات رسول خدا و مسلمین صدر اسلام ، روش جهل زندگی خود را عوض میکردند و از در بندگی در می آمدند . و آن عده کم که بر جهل خود باقی مانده و راه مستقیم را درک نمیکردند ، به ناچار در جامعه اسلامی مثل ابوسفیان تسلیم حکومت اسلامی میشدند.
در نهایت همگان در صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی میکردند.