کشور های غربی اشراف كار هستند و به اشتباه فرهنگ اسراف را فرهنگ مصرفی مینامند,مصرف هرچه بیشتر يعني برخوردار شدن از مواهب و آفريده هاي الهي و امري خوب و مباح است ( از نوع حلال آن ) ولی اسراف کمترین مقدار آن نیز زیاد است.
اسراف يعني هدر دادن ، يعني دور ريختن چيزي كه قابل استفاده بوده است . يعني مواد غذايي كه در خانه ( يا هر جاي ديگري ) فاسد ميشود. هر چيزي را بايد در جاي خود مصرف كرد .
مواد قابل استفاده بايد به مراكز بازيافت رسانده شوند. لوازم خانگي قابل استفاده بايد با قيمت كمتر به گروه هاي اجتماعي ديگر واگذار شود و يا بصورت رايگان در اختيار نيازمندان و زوجهاي جوان قرار گيرد .
مواد غذايي غير قابل خوردن بايد به سمت خوردن حيوانات به نحوي هدايت گردد كه براي آنها مشكلي نداشته باشد .
حيوانات درنده باغ وحشها ميزان قابل توجهي از گوشتهاي فاسد را ميتوانند مصرف كنند. كفتار و كركس و كروكديلها هر ميزان گوشت فاسد را ميتوانند بدون مشكل هضم نمايند .
انواع برگ گياهان را ( ضايعات فضاي سبز شهرداريها ) ميتوان به حيواناتي مثل گوسفند و بز و گاو داد . حيوانات مشابه شامل بز كوهي و آهو و گوزن و گورخر و غيره نيز ميتوانند از اين موارد بهره برداري نموده و ضمن توليد گوشت و شير ، صحنه پاركها و خيابانها را تغيير دهند .
حمايت از پرندگان شهري باعث ميشود تا انواع حشرات مضر شهري از بين رفته ، حتي ميتوان براي نابودي و كنترل جمعيت موشهاي شهري از پرندگان مناسب استفاده نمود.
داشتن ديدگاه اسراف نكردن هر چيز باعث ميشود شكل زندگي انسانها تغيير مثبت كرده و ضمن رضايت بيشتر افراد در جامعه ، جامعه نيز از مواهب زندگي اجتماعي بيشتر برخوردار گردند . اين در حالي است كه مورد مهمتر طبيعت و محيط زيست است كه با رفاه بيشتر جامعه كمتر آسيب خواهد ديد .
در واقع اين انسان است كه بايد در كنار طبيعت به نحوي زندگي نمايد كه طبيعت و حيات تداوم داشته باشد .