خواستم چیزی بنویسم در این مورد - چند شب پیش در حیاط خانه به آسمان نگاه کردم . دب اکبر را دیدم .
یادم آمد که شنیده بودم هر کجا بروید آسمان همین رنگ است . بلی - به وضوح مشاهده کردم - اینجا هم همان آسمان سایر مناطق نیمکره شمالی را داریم .
اما روی زمینش خیلی فرق می کند.
چند روز پیش در مورد موج سواری با خواهر زاده ام صحبت می کردم - گفت می توانیم با هم برویم . انواع ساده آن را می توانم شروع کنم . به پسرم فکر کردم - آیا او دوست دارد ؟ این فرصتی است که من در سن او نداشتم . فکر کردم از او بپرسم ؟ بعد به خواهر زاده ام گفتم
فکر کن به علی بگویم آیا موج سواری دوست داری ؟
دنیای امروز او خیلی فرق می کند . این حرفها مثل سایه شت پرده - دور - غیر واقعی است .
دنیای امروز او خیلی فرق می کند . این حرفها مثل سایه شت پرده - دور - غیر واقعی است .
روی زمین اینجا و آنجا فرق می کند . مردم یکدیگر را در خیابان رعایت می کنند. مراقب هم هستند . شاید به افراد زمین افتاد نرسند ( طبق قانون مشکلات زیادی برایشان ممکن است بوجود آید ) اما در خفا به کلیسا- صندوق های کمک به نیازمندان کمک می کنند. همگی لباس های مستعمل خود را به موسساتی ک برای این کار درست شده می دهند تا کسی بی لباس نماند . خیلی ها این لباس ها را با قیمت نازل تقریبا صفر خریداری میکنند. آنچه بماند به کشورهای آفریقا ارسال می شود.
در خود کشورمان هم مازندران و تهران و خراسان آسمانش یکی است - اما زمین آن فرق می کند. خوب همه دوست دارند در سرزمینی که بدنیا آمدند بمانند.من هم دلم برای خانه و وطن و کوچه های نزدیک خانه تنگ است . از سوی دیگر از جنبه معنوی ( آسمان وجود ) هم اینجا و آنجا ندارد - افراد بر اساس روحیه های خود ساخته خودشان - خوشحال و بدحال می شوند . مثبت اندیش همه جا مثبت اندیش است و منفی نگر همه جا منفی نگر- طبیعتا مثبت اندیش راحت تر زندگی می کند.
اما سعدی می فرماید
سعدیا حب وطن گرچه حدیثیست صحیح