۱۴۰۳-۰۶-۲۳

یک سال است در آمریکا هستم

خواستم چیزی بنویسم در این مورد - چند شب پیش در حیاط خانه به آسمان نگاه کردم . دب اکبر را دیدم .
یادم آمد که شنیده بودم هر کجا بروید آسمان همین رنگ است . بلی - به وضوح مشاهده کردم - اینجا هم همان آسمان سایر مناطق نیمکره شمالی را داریم . 
اما روی زمینش خیلی فرق می کند.
چند روز پیش در مورد موج سواری با خواهر زاده ام صحبت می کردم - گفت می توانیم با هم برویم . انواع ساده آن را می توانم شروع کنم . به پسرم فکر کردم - آیا او دوست دارد ؟ این فرصتی است که من در سن او نداشتم . فکر کردم از او بپرسم ؟ بعد به خواهر زاده ام گفتم 
فکر کن به علی بگویم آیا موج سواری دوست داری ؟ 
دنیای امروز او خیلی فرق می کند . این حرفها مثل سایه شت پرده - دور - غیر واقعی است .
روی زمین اینجا و آنجا فرق می کند . مردم یکدیگر را در خیابان رعایت می کنند. مراقب هم هستند . شاید به افراد زمین افتاد نرسند ( طبق قانون مشکلات زیادی برایشان ممکن است بوجود آید ) اما در خفا به کلیسا- صندوق های کمک به نیازمندان کمک می کنند. همگی لباس های مستعمل خود را به موسساتی ک برای این کار درست شده می دهند تا کسی بی لباس نماند . خیلی ها این لباس ها را با قیمت نازل تقریبا صفر خریداری میکنند. آنچه بماند به کشورهای آفریقا ارسال می شود.
در خود کشورمان هم مازندران و تهران و خراسان آسمانش یکی است - اما زمین آن فرق می کند. خوب همه دوست دارند در سرزمینی که بدنیا آمدند بمانند.من هم دلم برای خانه و وطن و کوچه های نزدیک خانه تنگ است . از سوی دیگر از جنبه معنوی ( آسمان وجود ) هم اینجا و آنجا ندارد - افراد بر اساس روحیه های خود ساخته خودشان - خوشحال و بدحال می شوند . مثبت اندیش همه جا مثبت اندیش است و منفی نگر همه جا منفی نگر- طبیعتا مثبت اندیش راحت تر زندگی می کند.
اما سعدی می فرماید 
سعدیا حب وطن گرچه حدیثیست صحیح

نتوان مرد به سختی که من این جا زادم



هیچ نظری موجود نیست: