کلیه موجودات روح دارند . لطیف ترین ارواح برای نور هستند .
اگر چیزی روح نداشته باشد یا روح آنرا ترک کند ,میمیرد و ترک کلیه مراتب ارواح , ممکن الوجود را به ممتنع الوجود تبدیل کرده و هستی را از آن چیز میگیرد .
پس مراتب ارواح
اول نور
دوم جماد
سوم گیاه
چهارم حیوان
پنجم انسان
هر مرحله شامل ارواح مراتب پایین تر نیز هست .
در اینجا گیاه
روح گیاهی چون جسم را ترک کند , جسم جمادی باقی میماند .
هر سلول یک روح زندگی دارد . و کل سیستمهای گیاه هر یک و مجموعا یک حیات خاص دارند .
همه این ترتیبات و اتصالات از روح کل گیاه جان میگیرند .
با مرگ گیاه , به ترتیب , سیستمها و در آخر مرتبه سلول جان خود را از دست میدهد .
این امر برای درمان گیاه مفید و لازم التعلیم است .
این روح و جان گیاه , هادی گیاه است در حیات و تکثیر نوع و رشد تا کمال بالقوه گیاه .
این گیاه را هدف و غایتی برای وجود است و مطلوب گیاه رسیدن به آن مطلوب است .
گندم. ساخت دانه برای خوراک انسان شدن و علوفه , رسیدن به حیوانات و همینطور گیاهان دارویی برآب مهیا کردن مواد شیمیایی برای به تعادل رسانیدن بدن حیوانی یا انسانی و غیره .
این جان گیاهی , زمانی که یک حیوان آنرا خورده گیاه خواهد مرد . در اینجا گیاه تعاون بقاء نموده با حیوان که حیات خود را برای مرتبه بالاتر حیات فدا نموده است .
در اینجا بعضی از مواد گیاه جزو سیستم حیاتی حیوان میشوند .
این رشد و اعتلای گیاه است در سیر تکامل روحانی آن .
البته هر اتم روح خاص خود و هر ملکول ( سیستم بزرگتر ) روح خاص خود را در گیاه خواهد داشت .
نمونه مرگ دی اکسید کربن و تولد مولکول اکسیژن اتفاقی است که همواره در طبیعت رخ داده است .
با این دید مرگ و زندگی کل جهان در مسیر تکامل دائم پیش میرود .
پاره ای از نکات جالب و یا تحقیقات شخصی من در عالم مجازی Some interesting research on my own or in a virtual world
۱۳۹۳-۰۸-۱۶
جایگاه ما در المپک هنر
دیر یا زود درجهان بصور ت بالقوه امکان برگزاری المپیک هنر وجود دارد. اگر المپیک هنر در جهان راه اندازی گردد ،
ایران چه جایگاهی خواهد داشت ؟
ترتیب هفت هنر را به روشهای مختلف بیان داشته اند . به نظر میرسد ترتیب زیر صحیح باشد.
ابتدا رقص
دوم موسیقی
سوم نقاشی ( و هنرهای دو بعدی – خوشنویسی – عکاسی و ....)
چهارم مجسمه سازی
پنجم معماری
ششم تئاتر
هفتم سینما
شاید در مجموع تا حدودی در زمینه های موسیقی و نقاشی بتوانیم در میان ده کشور برتر جهان وجود داشته باشیم . متاسفانه در سایر موارد فعالیتهایی که لازمه فرهنگ غنی ما است مشاهده نمی شود.
من
من کیستم ؟
مدتها در اندیشه این من بودم . زمانی که ناخن به بدن متصل است جزو من است . به محض جدا شدن , دیگر نه از آن درد حاصل میشود و نه تعلق خاطری به آن احساس میشود .
برای کسانی که دست یا پایشان قطع میشود نیز چنین است , با جدا شدن از من دیگر من نیست , جزو من نیست .درد و احساس را منتقل نمیکند . آن عضو مرده است .
میبینیم که یک جا کل بدن چیزی را از دست میدهد و مثل ناخن جدا شده , دست قطع شده مرده میشود . درد و احساس را منتقل نمیکند .
پس من از بدن جدا شده است .
این من تا اینجا بدن نیست , به همه بدن وصل است , اگر از بخشی جدا شود , آن عضو مرده خواهد بود .حتی اگر به بدن وصل باشد ( مثل عضو قانقاریا یا نوع دیگر )
چرا از یک عضو جدا میشود , چرا از بدن جدا میشود , کجا میرود .
عوالم آن من دنیای چهاربعدی ما نیست , اما به دنیای ما اشراف دارد . این من است .
مدتها در اندیشه این من بودم . زمانی که ناخن به بدن متصل است جزو من است . به محض جدا شدن , دیگر نه از آن درد حاصل میشود و نه تعلق خاطری به آن احساس میشود .
برای کسانی که دست یا پایشان قطع میشود نیز چنین است , با جدا شدن از من دیگر من نیست , جزو من نیست .درد و احساس را منتقل نمیکند . آن عضو مرده است .
میبینیم که یک جا کل بدن چیزی را از دست میدهد و مثل ناخن جدا شده , دست قطع شده مرده میشود . درد و احساس را منتقل نمیکند .
پس من از بدن جدا شده است .
این من تا اینجا بدن نیست , به همه بدن وصل است , اگر از بخشی جدا شود , آن عضو مرده خواهد بود .حتی اگر به بدن وصل باشد ( مثل عضو قانقاریا یا نوع دیگر )
چرا از یک عضو جدا میشود , چرا از بدن جدا میشود , کجا میرود .
عوالم آن من دنیای چهاربعدی ما نیست , اما به دنیای ما اشراف دارد . این من است .
۱۳۹۳-۰۸-۱۵
زیبایی و ریاضیات
زیبایی و ریاضیات
افراد مختلف وقتی به یک زیبایی ( خاص ) نگاه میکنند , اندازه متفاوتی از لذت ( خوش آمدن ) را حس میکنند .
چرا ؟
آیا کسی هست که وقتی به یک زیبایی ( برای راحتی مثال از این به بعد یک گل خاص ) نگاه کند و از آن بدش بیاید ؟
بلی افراد اینچنین هستند , گر چه نادر هستند .
حالا مقدمه
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد ( الله جمیل و یحب الجمال )
خداوند متکبر است , یعنی خود را دوست دارد . پس همه زیبایی ها از اوست .
همه زیبایی ها وجه الله است .
پس به وجه وجه اللهی هر چیزی زیبایی متفاوتی دارد .
و هر وجه الله آیینه است که نقش خویش در آن بینیم . و به زیبایی خودمان از آن لذت میبریم .
حالا وقتی دو نفر به یک گل نگاه میکنند , نقش خود را در آن میبینند و چون زیبایی درونی هر کسی متفاوت است , پس لذت متفاوتی از دیدن آن میبرند .
حال میتوان در نظر گرفت که دو گل ( دو زیبایی ) وجود داشته باشد که وقتی دو نفر به آنها نگاه میکنند لذت یکسانی ببرند .
حال میتوان یک رابطه ریاضی برای این اتفاق نوشت .
زیبایی درونی نفر اول ضربدر وجه وجه اللهی آیینه ( گل اول ) = زیبایی درونی نفر دوم ضربدر وجه وجه اللهی آیینه دوم ( گل دوم )
یا نسبت وجه وجه اللهی دو گل ( بدون دیمانسیون ) = نسبت زیبایی درونی دو نفر
( بدون دیمانسیون )
شاید این اولین رابطه ریاضی برای زیبایی درونی افراد و زیبایی اجسام باشد .
ممکن است بتوان در مبجث علم شناسایی درون انسانها از روابط ریاضی استفاده کرد .
میتوان انتگرال دو طرف رابطه تساوی اول را گرفت .
یعنی کل زیبایی درونی هر انسانی ( در هر مرحلهای مه امروز هست ) بینهایت و مساوی است ( و مقداری است ثابت , یعنی همه انسانها فطرتا برابر هستند )
سایر نتایج و مباحث بعدی انشاالله در فرصتهای بعدی .
افراد مختلف وقتی به یک زیبایی ( خاص ) نگاه میکنند , اندازه متفاوتی از لذت ( خوش آمدن ) را حس میکنند .
چرا ؟
آیا کسی هست که وقتی به یک زیبایی ( برای راحتی مثال از این به بعد یک گل خاص ) نگاه کند و از آن بدش بیاید ؟
بلی افراد اینچنین هستند , گر چه نادر هستند .
حالا مقدمه
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد ( الله جمیل و یحب الجمال )
خداوند متکبر است , یعنی خود را دوست دارد . پس همه زیبایی ها از اوست .
همه زیبایی ها وجه الله است .
پس به وجه وجه اللهی هر چیزی زیبایی متفاوتی دارد .
و هر وجه الله آیینه است که نقش خویش در آن بینیم . و به زیبایی خودمان از آن لذت میبریم .
حالا وقتی دو نفر به یک گل نگاه میکنند , نقش خود را در آن میبینند و چون زیبایی درونی هر کسی متفاوت است , پس لذت متفاوتی از دیدن آن میبرند .
حال میتوان در نظر گرفت که دو گل ( دو زیبایی ) وجود داشته باشد که وقتی دو نفر به آنها نگاه میکنند لذت یکسانی ببرند .
حال میتوان یک رابطه ریاضی برای این اتفاق نوشت .
زیبایی درونی نفر اول ضربدر وجه وجه اللهی آیینه ( گل اول ) = زیبایی درونی نفر دوم ضربدر وجه وجه اللهی آیینه دوم ( گل دوم )
یا نسبت وجه وجه اللهی دو گل ( بدون دیمانسیون ) = نسبت زیبایی درونی دو نفر
( بدون دیمانسیون )
شاید این اولین رابطه ریاضی برای زیبایی درونی افراد و زیبایی اجسام باشد .
ممکن است بتوان در مبجث علم شناسایی درون انسانها از روابط ریاضی استفاده کرد .
میتوان انتگرال دو طرف رابطه تساوی اول را گرفت .
یعنی کل زیبایی درونی هر انسانی ( در هر مرحلهای مه امروز هست ) بینهایت و مساوی است ( و مقداری است ثابت , یعنی همه انسانها فطرتا برابر هستند )
سایر نتایج و مباحث بعدی انشاالله در فرصتهای بعدی .
من ۲
در قرآن مراتب خلقت انسان به تفضیل و مرحله به مرحله ذکر شده است .
این مراحل فقط به جسم اطلاق میگردد یا مراحل روحی را نیز در بر میگیرد ؟
مراحل روحی گیاهی و حیوانی برای مراحل جنینی مشخص است .
مرحله انسانی جنین زمانی است که خلقت تکمیل شده , یعنی پوست به روی بدن کشیده شده است .
پس از بین رفتن جنین در هر مرحله حکمی دارد که ظاهرا به مرحله روح آن اطلاق میشود , اما چون آن جنین امکان انسان شدن دارد ( بالقوه ) پس حکم هر مرحله به حکم مرحله نهایی آن باید تبدیل گردد .
یعنی از بین بردن جنین در هر مرحلهای حکم مانع شدن از حیات یک انسان است .
از سوی دیگر انواع ارواح در هر مرحله هم به تمام سلولها وصل است و حیات آن را تضمین میکند و هم یک هویت کلی دارد که آن چیز را میسازد .
این مراحل فقط به جسم اطلاق میگردد یا مراحل روحی را نیز در بر میگیرد ؟
مراحل روحی گیاهی و حیوانی برای مراحل جنینی مشخص است .
مرحله انسانی جنین زمانی است که خلقت تکمیل شده , یعنی پوست به روی بدن کشیده شده است .
پس از بین رفتن جنین در هر مرحله حکمی دارد که ظاهرا به مرحله روح آن اطلاق میشود , اما چون آن جنین امکان انسان شدن دارد ( بالقوه ) پس حکم هر مرحله به حکم مرحله نهایی آن باید تبدیل گردد .
یعنی از بین بردن جنین در هر مرحلهای حکم مانع شدن از حیات یک انسان است .
از سوی دیگر انواع ارواح در هر مرحله هم به تمام سلولها وصل است و حیات آن را تضمین میکند و هم یک هویت کلی دارد که آن چیز را میسازد .
۱۳۹۳-۰۸-۱۲
راه مبارزه با تغییرات اقلیمی در نشست های سیاسی نیست
امروزه همه دست اندرکاران سیاسی و اقتصادی جهان به خطر تغییرات اقلیمی پی برده اند . البته در این زمینه توافقات زیادی صورت گرفته , اما راه حل این توافقات نیست .
اقتصاد و انرژی که پایه تمدن امروزی ما است بر مبنای سوختهای فسیلی است .( زغال سنگ , نفت و گاز )
باید جایگزین اقتصادی برای این انرژی پیدا شود . زمانی که این جایگزین پیدا شود , خودبخود همه به سمت استفاده از آن خواهند رفت . آن زمان میتوان به کشورهای فقیر کمک کرد که به جای انرژیهای فسیلی از انرژیهای حدید استفاده کنند .
شاید مشکل سوخت خودروها یکی از بزرگترین چالشهای تغییر مصرف انرژی باشد .
تغییر منبع انرژی اقتصادی مصرفی بشریت نیاز به تحقیقات و تشویق دانشمندان , دانشجویان مبتکر ( دانشمندان راه های گذشته را میروند , نیاز است راه های جدید پیدا شود و دانشجویان بهتر از دیگران راه های جدید را پیدا میکنند )
البته هزینه این تحقیقات را جامعه ( سیاستمداران ) باید بپردازند .
جالب است که ساختار فساد آمیز دربار ( سیستم بوروکراسی ) کشورها , هر بودجهای را جذب میکند . باید از این شبکههای فساد آمیز فاصله گرفت تا زودتر تحقیقات به نتیجه برسد .
اقتصاد و انرژی که پایه تمدن امروزی ما است بر مبنای سوختهای فسیلی است .( زغال سنگ , نفت و گاز )
باید جایگزین اقتصادی برای این انرژی پیدا شود . زمانی که این جایگزین پیدا شود , خودبخود همه به سمت استفاده از آن خواهند رفت . آن زمان میتوان به کشورهای فقیر کمک کرد که به جای انرژیهای فسیلی از انرژیهای حدید استفاده کنند .
شاید مشکل سوخت خودروها یکی از بزرگترین چالشهای تغییر مصرف انرژی باشد .
تغییر منبع انرژی اقتصادی مصرفی بشریت نیاز به تحقیقات و تشویق دانشمندان , دانشجویان مبتکر ( دانشمندان راه های گذشته را میروند , نیاز است راه های جدید پیدا شود و دانشجویان بهتر از دیگران راه های جدید را پیدا میکنند )
البته هزینه این تحقیقات را جامعه ( سیاستمداران ) باید بپردازند .
جالب است که ساختار فساد آمیز دربار ( سیستم بوروکراسی ) کشورها , هر بودجهای را جذب میکند . باید از این شبکههای فساد آمیز فاصله گرفت تا زودتر تحقیقات به نتیجه برسد .
سواد قرآنی
واقعا سواد قرآنی ما چقدر است ؟
خیلیها هر چند وقت یک دور قرآن را میخوانند . بعضی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشوند حداقل شانزده سال درس خواندهاند . اما ....
قرآن لفظ نیست , معنا است و اتفاقا تنها کتابی است که گفتار خداوند است . خدا در قرآن برای همه بنده هایش حرف زده , اما کسانی که شانزده سال هم سواد اندوختهاند , به اندازه یک رمان قرآن نخوانده و مطالب آنرا ندیدهاند .
جا دارد این ضعف آموزشی را به گونه مناسب جبران کنیم .
خیلیها هر چند وقت یک دور قرآن را میخوانند . بعضی که از دانشگاه فارغ التحصیل میشوند حداقل شانزده سال درس خواندهاند . اما ....
قرآن لفظ نیست , معنا است و اتفاقا تنها کتابی است که گفتار خداوند است . خدا در قرآن برای همه بنده هایش حرف زده , اما کسانی که شانزده سال هم سواد اندوختهاند , به اندازه یک رمان قرآن نخوانده و مطالب آنرا ندیدهاند .
جا دارد این ضعف آموزشی را به گونه مناسب جبران کنیم .
وصف آب نخوردن قمر بنی هاشم
گویند که ایشان تشنه لب از فرات بیرون آمد و به سوی خیمه روان شد .
در راه ایشان شهید شد . چه کسی از آب نخوردن و کفی از فرات برداشتن و به لب نبردن تعریف کرده است ؟
اما آب , کدام آب بود که ایشان ننوشید ؟
گویند حضرت علی اکبر ( ع ) بعد از اجازه امام , به سوی دشمن حرکت کردند , وسط راه بازگشتند و خدمت امام عرض کردند که تشنه هستند . امام فرمودند برو که به زودی جدت ( علی ( ع ) ) از آب کوثر سیرابت خواهد نمود .
آن آب که قمر بنی هاشم ننوشید , آب کوثر بود , ادب کرد که برادرم , امامم تشنه آب کوثر است . ننوشید که بر این کار نیز از برادر و امامش پیش نیفتاده باشد .
.....
از این جهت از میان القاب ایشان قمر بنی هاشم را انتخاب کردم که نشان میدهد که بنی هاشم , خورشید هم داشت که ماه را روشن مینمود .
در راه ایشان شهید شد . چه کسی از آب نخوردن و کفی از فرات برداشتن و به لب نبردن تعریف کرده است ؟
اما آب , کدام آب بود که ایشان ننوشید ؟
گویند حضرت علی اکبر ( ع ) بعد از اجازه امام , به سوی دشمن حرکت کردند , وسط راه بازگشتند و خدمت امام عرض کردند که تشنه هستند . امام فرمودند برو که به زودی جدت ( علی ( ع ) ) از آب کوثر سیرابت خواهد نمود .
آن آب که قمر بنی هاشم ننوشید , آب کوثر بود , ادب کرد که برادرم , امامم تشنه آب کوثر است . ننوشید که بر این کار نیز از برادر و امامش پیش نیفتاده باشد .
.....
از این جهت از میان القاب ایشان قمر بنی هاشم را انتخاب کردم که نشان میدهد که بنی هاشم , خورشید هم داشت که ماه را روشن مینمود .
۱۳۹۳-۰۸-۰۸
سخنی با مسلمین
اکثر مسلمین سعی و تلاش در رعایت فرامین الهی دارند و کمتر کسی است که خود را عامل به همه دستورات اسلام بداند , لذا همگی از خداوند طلب بخشش نموده و امید رستگاری دارند .
گروهی از مسلمین پیرو دستورات قرآن بدنبال شفیع میگردند و گر چه اگر به شفیع صاحب اجازه شفاعت از خداوند برسند , امتیاز بزرگی کسب کردهاند , اما بواسطه مشکلات دنیوی اکثرا متوجه حیات چند روزه دنیوی شده و به هدف نمیرسند .
روی صحبت با همه مسلمین است , اگر خداوند همه شما را میبخشید شما چه میکردید ؟
بخشش کاری است که امید داریم خداوند میکند و او خود بهترین کارها را کرده و خواهد کرد .( از خوب مطلق غیر خوبی انتظار نیست )
سوال این است که ما چه باید بکنیم ؟
خداوند ما را بیهوده نیافرید . و خلقت هر کس باید دلیلی داشته باشد که با دیگران تفاوتی , ولو اندک داشته باشد .
یافتن این وظیفه و اجرای آن فقط با دستورات خداوند قابل درک است و البته قرآن مجید .
سعی نکردن مسلمین برای این امر جای بسی تاسف دارد .
گروهی از مسلمین پیرو دستورات قرآن بدنبال شفیع میگردند و گر چه اگر به شفیع صاحب اجازه شفاعت از خداوند برسند , امتیاز بزرگی کسب کردهاند , اما بواسطه مشکلات دنیوی اکثرا متوجه حیات چند روزه دنیوی شده و به هدف نمیرسند .
روی صحبت با همه مسلمین است , اگر خداوند همه شما را میبخشید شما چه میکردید ؟
بخشش کاری است که امید داریم خداوند میکند و او خود بهترین کارها را کرده و خواهد کرد .( از خوب مطلق غیر خوبی انتظار نیست )
سوال این است که ما چه باید بکنیم ؟
خداوند ما را بیهوده نیافرید . و خلقت هر کس باید دلیلی داشته باشد که با دیگران تفاوتی , ولو اندک داشته باشد .
یافتن این وظیفه و اجرای آن فقط با دستورات خداوند قابل درک است و البته قرآن مجید .
سعی نکردن مسلمین برای این امر جای بسی تاسف دارد .
رابطه سلطان با مردم
اولین اجتماع خانواده است و سلطان خانواده ( اغلب ) پدر خانواده است .
پدر ضمن حس علاقه به همه اعضاء خانواده , در تربیت و هدایت آنها برای رسیدن به رشد مادی و معنوی تلاش میکند و همه میدانند مه روی کمک او میتوانند حساب کنند و ....
جامعه در ابعاد بزرگتر نیز چنین است . از کسب سود عدهای که حفظ قدرت را در پول و بصورت غلط ایجاد فساد میدانند بگذریم . همچنین از هیتلرها که جامعه را برای رسیدن به خواست خود به نیستی میبرند نیز بگذریم .
صورت صحیح جامعه ایجاد حس پدری و فرزندی بین جامعه و سلطان میباشد .
در این حالت سلطان با تمام لشگر خود برای احقاق حق هر یک از مردم سرزمین خود تلاش خواهد کرد و تمام هم خود را برای رشد تک تک افراد جامعه بکار خواهد برد .
اگر دربار بگذارد .
پدر ضمن حس علاقه به همه اعضاء خانواده , در تربیت و هدایت آنها برای رسیدن به رشد مادی و معنوی تلاش میکند و همه میدانند مه روی کمک او میتوانند حساب کنند و ....
جامعه در ابعاد بزرگتر نیز چنین است . از کسب سود عدهای که حفظ قدرت را در پول و بصورت غلط ایجاد فساد میدانند بگذریم . همچنین از هیتلرها که جامعه را برای رسیدن به خواست خود به نیستی میبرند نیز بگذریم .
صورت صحیح جامعه ایجاد حس پدری و فرزندی بین جامعه و سلطان میباشد .
در این حالت سلطان با تمام لشگر خود برای احقاق حق هر یک از مردم سرزمین خود تلاش خواهد کرد و تمام هم خود را برای رشد تک تک افراد جامعه بکار خواهد برد .
اگر دربار بگذارد .
اشتراک در:
پستها (Atom)