امروز کاملا روشن است که هر دو پادشاه سلسله پهلوی را امپراتوری بریتانیا بر سر کار آورده است .
از کارکرد رضا شاه و سطح سواد او اینطور استنباط میگردد ، که عالم به این امر نبوده ( ظاهرا ) خصوصا که در اواخر سلطنت و اوایل جنگ جهانی اول امتیازات انگلیسی ها را ملغی نمود و گر چه متفقین حضور آلمانی ها را بزرگ نمایی میکردند ، اما حضور راسموس آلمانی در تنگستان و همکاری ایشان با مبارزان تنگستانی نشان از حضور کمرنگ آلمانها داشت .
پس امپراتوری بریتانیا چطور بر حکومت ایران تاثیر میگذاشت ؟
واضح است که از طریق اطرافیان تاثیر مناسب در جهت منافع بریتانیا روی مسیر کشور و سایرموارد مهم ایران اعمال میشد . حمله متفقین و عدم مقاومت ارتش ایران و همچنین عدم مقاومت طوایف ( بزرگ ) و عشایر و مردم محلی نشان میدهد که هماهنگی قبلی با سران طوایف و ارتش انجام شده بود . ( این از نشانه ها استنباط میشود ، مدارک آنرا محققین تاریخی باید تهیه و ارائه نمایند )
عدم اطلاع کافی از وضع کشور و اطرافیان یکی از ویژگیهای پهلوی اول بود .
اما پهلوی دوم داستان دیگری داشت . از ابتدا عالم به دست نشانده بودن داشت . او که در سن 24 سالگی به شاهی رسید برای آزادی پدر به سفارت بریتانیا نامه های التماس آمیز مینوشت .
این شخص دست نشانده اولا بصورت مستقیم و هماهنگ با بریتانیا فعالیت های مهم را انجام میداد ( عالم بود که ناچار است و پدرش نشانه عدم همکاری بود ) البته به روش گذشته طبیعی بود که دولت بریتانیا از طریق اطرافیان نیز عملیات کنترل روی همه فعالیتهای مهم دولتی را داشته باشد .
مرکز جنگ سرد بودن کشور ایران و اشتیاق امپراتوری شوروی برای تحت کنترل گرفتن شریان انرژی جهان و غرب ( تنگه هرمز ) و درک این مهم توسط رقبای غربی باعث شد که کشور ایران صحنه فعالیت جیمزباندهای قوای مهم متخاصم گردد .
در نتیجه بسیاری از فعالیتهای مهم از چشم پهلوی دوم نیز پوشیده بود . توجه و اطمینان وی به پیروزی طرف غربی باعث شد که بسسیاری از فعالیتهای مرتبط را به دوستان غربی خود واگذار نماید .
و بدین ترتیب یک سلسله دیگر سلطنت در ایران با عمر کوتاه خود تحت کنترل خارجیان بود.