پاره ای از نکات جالب و یا تحقیقات شخصی من در عالم مجازی Some interesting research on my own or in a virtual world
۱۳۹۴-۱۱-۰۵
آیا خلقت اضافی داریم ؟
همه چیز به اندازه و سر جای خود آفریده شده است .
۱۳۹۴-۱۱-۰۴
سیاره ما، اخلاق ما ( قبیله ما - قبیله آنها )
در سال ۱۹۳۲ زیست شناس و محقق ژنتیک انگلیسی J.B.S. Haldane به صورت شوخی به این حقیقت طبیعی اشاره کرد که فرقی نمی کند جان خودم را فدای ۴ پسرعمو کنم یا برادرم و از همان موقع تئوری « ترجیحِ منافع فامیل» در تصمیم گیری حیوانات برای تنازع بقا، میدان وسیع تری از توجه دانشمندان را نصیب خود ساخت.
اندیشه « گذشتن از منفعت فردی به خاطر جمع» بعدها در سال ۱۹۶۴ توسط W.D. Hamilton به صورت یک فرمول ریاضی درآمد و شهرت گسترده ای برای این نگاه زیست شناسی تکاملی ایجاد کرد. فرمولی که با محاسبه ریاضی ثابت می کند رفتار غریزی جانوران مبنی بر: «گذشتن از منافع فردی به نفع منافع فامیل» در واقعیت، یک نفع شخصی است.
در میان انواع تلاش ها و تحقیقات جدید که سعی می کند بخشی از معمای تضادِ منافع بین «من و دیگران» را توضیح دهد کتاب فیلسوف و عصب شناس Joshua D. Greene و استاد دانشکده روانشناسی هاروارد است که با نوشتن کتاب « Moral Tribes » سعی کرده است به کمک تکنولوژی جدیدترِ تصویر برداری از مغز در حین تصمیم گیری اخلاقی، دریچه های متفاوتی را در باره راه حل های رفع بحران های بین المللی ایجاد کند.
تز اساسی دیدگاه های او را می توان به این صورت خلاصه کرد که قضاوت اخلاقی ( یافتن مفیدترین راه حل) شبیه یک دوربین دیجیتال عمل می کند که دارای دو سیستم عکاسی اتوماتیک و دستی است. به نظر او بشر بر اساس تجربیات درازمدتِ بعضی از رفتارها و اخلاقش اتوماتیک و غریزی شده است. به عبارتی صریحتر یاد گرفته است که به منافع جمعی به همان صورت که فرمول ریاضی Hamilton's rule می گوید ارجحیت دهد « فرقی نمی کند جان خودم را فدای ۴ پسر عمو کنم یا برادرم جون منفعتش برابر است»
عکاسی اتوماتیک و غریزی که ذهن ما در حین تصمیم گیری اخلاقی انجام می دهد تا وقتی که منافع من با یک جمع مشخص ( قبیله من) حفظ گردد مشکلی ایجاد نمی شود. بحران بشر از آنجا آغاز می شود که منافع قبیله ما با قبیله آنها در تضاد قرار می گیرد.
Joshua D. Green به خاطر تحصیلات فلسفی و روانشناسی که داشته است به این حقیقت تلخ تاکید می ورزد که با وجود آنکه کمک یا همکاری با دیگران را یاد گرفتیم ولی بشر فقط قادر به همکاری با خودی ها است.
به نظر وی بشر قادراست آن اخلاق اولیه که به شکل عکاسی اتوماتیک به وی یاد داده شده و برای منافع ما کار می کند را از حالت اتوماتیک خارج کند و اجازه دهد منافع قبیله ما با منافع آنها ( قبایل دور و متفاوت) نیز گره بخورد.
به تعبیری دیگر مشکلات بین کشور ما و آنها به سادگی رابطه من و ما نیست. برای همین دکتر Joshua Greene به این راهکار رسیده است که بشر می تواند به یک قبیله بزرگتر و جهانی فکر کند تا این «ما » همگانی شود و «آنها» در مذاکرات دیگر وجود نداشته باشد. این «ما» نیاز به یک فرا اخلاق جدید دارد تا بن بست های سیاسی و اقتصادی بین کشورهای جهان را بشکند و مرحله جدیدی از همکاری اتوماتیک برای همه ما شروع شود.
در باخت تیم ملی امید چه عواملی موثر بود ؟
مسلم است هر اتفاقی که در هر سازمانی بیفتد ، مدیریت مربوطه مسئولیت مستقم کار را به عهده دارد . مدیریت فوتبال مقصر اصلی است . اگر در سطوح بالای مدیریت فوتبال از شکست ها ( و نه از پیروزیها ) برای درگیری های داخلی خود استفاده میکنند ( مثلا وزارت خانه با فدراسیون و غیره ) یک نگاه به گذشته فوتبال نشان میدهد که اتفاق خاصی نیفتاده است .
اصولا انتظار خارج از این
داشتن غلط بوده . بضائت مدیریت فوتبال ما همین است . مگر در سالهای گذشته مدیریت
فوتبال کشور کار بزرگتری انجام داده است ؟ خیر . همین مسیر را رفته و همین نتایج
را بدست آورده است . بحث روی افراد هم نیست .
مدیریت فوتبال با سایر
مدیریت های دولتی کشور هماهنگ و در یک سطح است . مدیریت صنعت یا مدیریت بانک یا
مدیریت بیمه و هر مدیریت دیگری را در نظر بگیریم ، می بینیم که همه مدیریتهای کشور
در یک سطح و در یک میزان از بهره وری و کارائی قرار دارند .
جای تعجب ندارد که شاهد
شکست تیم امید کشورمان هستیم . اگر بخواهیم تغییری در نتایج ایجاد گردد باید شرایط
مسئله را تغییر دهیم تا نتایج جدیدی بدست آوریم . برای این تغییر در فوتبال چه
کرده ایم ؟
۱۳۹۴-۱۱-۰۳
اشتباه هخامنشیان
حکومتها در طول تاریخ اشتباهت متعددی مرتکب شده اند که شایسته است از آشتباه آنها درس گرفته شود . یکی از اشتباهات مهم دوره هخامنشیان ، باعث گردید که توسط یک کودتا سلسله آنها منقرض شود ( در اینجا در خصوص اختلافات در شرح تاریخ صرفه نظر میشود )
آنچه آنها انجام دادند ، روش عدالت مدیریت هخامنشیان در همه امور باعث شد که در لشگر خود از همه اقوام نیرو جذب نمودند . و به تدریج از میان ایشان افرادی به مدارج بالای لشگری و فرماندهی رسیدند . این افراد با دید ایجاد یک کودتا طبیعتا افراد هم فکر و هم طایفه خود را به مدارج بالا جذب مینمودند .
این اتفاق ممکن است به تدریج در طی چند نسل نیز اتفاق افتاده باشد . اما آنچه شاهد آن بودیم این بود که در مقابل لشگر 12 هزار نفری اسکندر ، لشگر 400 هزار نفری ایران مقاومت خاصی ننمود .
با ادامه پیشرفت لشگر اسکندر ، طبیعتا لشگریان کودتاچی نیز با لشگر اسکندر همراه شدند . یا به عبارت دیگر لشگر اسکندر به ارتش کودتاچی ملحق شد .
نظر به این که فقط ارتش یک ابر قدرت میتوانست جلوی ارتش ابرقدرت دیگر را بگیرد ، هیچ نیرویی برای مقاومت در مقابل ارتش ایران ( و همراهان ایشان اسکندر ) نبود . به سادگی ارتش ایران کل ایران را درنوردید و همه دیوان سالاران را از کار برکنار نمود .
برای جلوگیری از قدرت ارتش یک ابرقدرت چه میتوان کرد ؟
داشتن دو ارتش یکی از راه های ممکن است . از طرفی ممنوعیت نظامیان در افکار سیاسی یک روش دیگر است که در شرق و غرب و سایر نقاط دنیا غیر عملی بودن آن امتحان شده است . ارتشیان نیز انسان هستند و نمیتوانند به اتفاقات محیط خود بی تفاوت باشند .
داشتن یک سیستم نظارتی که گردش نیروها را تضمین کند و در واقع تقسیم قدرت در میان افراد با دیدگاه های متفاوت را به عنوان دیگر درمان این معضل پیشنهاد داده اند .
در میدان جنگ افراد با تضاد فکری به یکدیگر کمک نمیکنند و در واقع گروه مقدرم را قربانی اختلافات خود میکنند .در بهترین حالات ( که چنین نکنند ) هماهنگی لازمه میدان نبرد در بین این افراد کم بوده و در نبرد ایجاد اشکال خواهد نمود .
یادمان باشد که افراد ارتش نیز انسان هستند با همه نیازمندیها و اشتباهات انسانی . آنها هم عاشق رفاه شخصی هستند و برای ملتشان آزادی و رفاه میخواهند . و چون متخصص این امور نیستند احتمال اشتباه ایشان زیاد است . خصوصا که متخصصین گول زدن مردم نیز در جامعه وجود دارند .
اگر ارتشیان دچار اشتباه شوند و برای اهداف خود ( درست یا غلط ) از تخصص خود ( قوه قهریه ) استفاده کنند . آن اتفاقی می افتد که در زمان هخامنشیان افتاد . گروهی نظامی ( که خود را متعلق به گوشه ای از امپراتوری میدانستند ) قیام نمودند و با کودتای نظامی خود امور کشور را در دست گرفتند و حدود 200 سال حکومت کردند .برای آنها شاید خوب شد . اما جهان 200 سال از رشد و تعالی مدنیت بازماند .
۱۳۹۴-۱۱-۰۲
نقش بشر در جهان
آنچه از خداوند عالم میدانیم این است که لازم نبوده هیچ چیز اضافه خلق کند . هر چه لازم بوده و به میزان لازم و در زمان لازم خلق نموده است .
پس هیچ چیز اضافه وجود ندارد . همه چیز بهینه خلق گردیده است . اگر چیزی را نمیدانیم , با تلاش در آینده خواهیم فهمید . علم امروز ما بعضی موارد را برای ما روشن کرده است , طبیعی است بسیاری موارد را نیز آیندگان پیدا خواهند کرد .
اما در این عالم بهینه نقش ما با سایر موجودات کمی متفاوت است . ما اختیار داریم که خلاف فطرت ( غریزه ) خود رفتار کنیم . این اختیار موهبت الهی و آن چیزی است که ما را مکلف و مسئول میکند . آن کس که به ما این اختیار را داده است , طبیعتا در آینده ما را بازخواست خواهد کرد که " با این اختیار در جهان چه کردید ؟ "
این اختیار به ما اجازه داده که خلاف غریزه در موارد حیوانی افراط و تفریط کنیم .
یکی از این افراطها به هم زدن ساختار شیمیایی جو زمین است که آن را دلیل تغییرات اقلیمی زمین میدانند .
آنچه مشهود است این است که در سالهای گذشته نقش مخرب بشر در جهان بیشتر از نقش مثبت او بوده است .
منطقی است که این رفتار را باید اصلاح کنیم .
۱۳۹۴-۱۱-۰۱
یک درس از حملات هوائی سالهای اخیر
در روزهای گذشته ، شاهد حملات هوایی روسیه به داعش بوده ایم . قبل از آن هم در عملیات نظامی افغانستان به میزان زیادی ناتو به طالبان حمله میکرد .
همه این حملات هوائی از دقت کم برخوردار بوده و هر حرکتی هزینه زیادی برای نیروهای عمل کننده در بر داشته است . در حالی که اثر بخشی این عملیات زیر سوال بود ، آمریکا به میزان گسترده ای از هواپیماهای بدون سرنشین ( پهباد ) استفاده میکرد .
گر چه هزینه پرواز این هواپیماها به میزان زیادی کمتر از هواپیماهای جنگی متداول بود ، اما اثر بخشی آنها از آنچه قبلا در دسترس بود کمتر شده بود .
اکثر تلفات واقعی این عملیات ، نیروهای غیر نظامی و به عبارتی " زن و بچه " مردم بودند .
با توجه به این که سلاحها روز به روز گسترش پیدا میکنند ، اما سلاحهای موجود بر اساس جنگهای زمانهای قدیم طراحی و توسعه یافته اند . در جنگهای امروز و حتما در جنگهای آینده ، ما به سلاحهای متفاوتی نیاز خواهیم داشت .
سلاحهائی که با کمترین هزینه ، فقط نیروهای نظامی متخاصم را نابود کند . در کمترین تعداد ممکن !
هدف نابودی همه ارتش دشمن نیز نخواهد بود . اگر به میزان موثری از افراد مشخص دشمن دچار مشکل گردند ( حتی نیازی به مرگ آنها هم نیست ) ارتش دشمن زمین گیر شده و نه تنها کارائی خود را از دست خواهد داد ، بلکه دست بسته اسلحه خود را تقدیم نیروهای عمل کننده قرار خواهند داد .
نمونهه این سناریو را در تصرف بغداد و کل عراق شاهد بودیم .
نیروهای آمریکا از منطقه صحرا عبور کرد و به حومه بغداد رسید . با هماهنگی نیروهای داخل شهر ! یک واحد نظامی زرهی به داخل شهر رفته و دور زدند . شهر امن بود ! حتی یک نفر به نیروهای آمریکائی شلیک نکرد !
سپس نیروهای آمریکائی وارد شهر شدند . با تصرف بغداد ، بلافاصله ارتش آمریکا ارتش صدام را منحل کرد و در واقع بدون کشتن هیچ کسی کشور عراق را تصرف کرد .
موشک باران عراق و افغانستان نیز یک مانور نظامی بزرگ در حد یک ابر قدرت جهانی بود . از تمام نقاط دنیا موشک و هواپیما به اهداف فرضی شلیک شد . اشکالات سلاحها بررسی و در محیط رزم واقعی کارائی قدرت نظامی آمریکا از تمام دنیا امتحان گردید . هماهنگی همه واحدهای نظامی از اقیانوس ارام و اطلس و حتی نیمکره جنوبی با هم سنجیده گردید . هواپیماهای بمب افکن ساخت سالهای متفاوت از تمام فرودگاه های محل استقرار به پرواز درآمدند تا عده ای روستائی را بمب باران کنند !
عملیات افغانستان وامروز سوریه بیشتر شبیه یک مانور بزرگ بود تا عملیات نظامی . گر چه در هر دو نقطه به نظر نمیرسد با این روشها پیروزی قابل حصول باشد .
۱۳۹۴-۱۰-۳۰
مشترکات احساسات دائمی انسانها
اما همه این مردم نیز مشترکاتی دارند که فارغ از زبان و فرهنگ و غیره است . این مشترکات به انسانیت انسان ارتباط پیدا میکند .
یکی از این مشترکات حس استرس است که همه مردم زمین آنرا حس کردهاند .
فشار استرس نوعی خود تنبیهی است که شخص در پریودهای زمانی متفاوت آنرا به میزان مشخصی در هر شخص ( و متفاوت با بقیه ) حس میکند .
نظر به این که هر شخص خود میداند قبلا اینطوری نبوده , درک میکند که در حال رنج است . اگر مسیر کاهشی یا افزایشی این استرس را بتواند تشخیص دهد , متوجه خواهد شد که در جهت انسانیت حرکت میکند یا بر عکس از انسانیت دور میشود .
اما جالب اینجا است که این سیستمهای اتوماتیک در وجود همه انسانها , ما را به جهت صحیح انسانیت هدایت میکند .
نوعی ابزار برای تربیت داخلی انسانها .
از دید مذهبی این را تنبیه و تشویق الهی گویند و با سایر موارد تربیتی انسانی مفهوم " رب " که مربی است , درک میشود .
استفاده از تجربه بوسش در سلامتی
میکروبهای بد هم به همراه آنتی بادی های مربوطه منتقل میشوند .
از این اتفاق میتوان درس گرفت و این جابجایی را بصورت کنترل شده و ارادی انجام داد .
نه تنها از طریق مایعات دهانی , بلکه با استفاده از مخلوط کردن خون افراد متفاوت ( خونهایی که امکان ادغام دارد ) میتوان شخص را در مقابل طیف وسیعی از بیماریها مصون نمود .
با استفاده از آب دهان های متفاوت و جمع کردن آنها نیز به نتایج مشابه میتوان رسید . اما زیاد زیبا نیست کسی مجموعه آب دهان دیگران را به دهان ببرد .
متخصصین از این انتقال میتوانند داروهای مفید درست کنند و بشر را نسبت به بیماریها مصونیت ببخشند .
نگاهی به اصلاحات بانکی مورد نیاز کشور
مدینه فاضله بانک ها ، مدلهای اروپائی و
آمریکائی بانک است . این بانکها نیز ثابت کرده اند که به جای کمک در مواقع ضروری ،
در هنگام حرانها یک نوع بار هستند . ( شاید بتوان گفت عامل بحران هستند ! )
رسیدن به استانداردهای بانکهای خارجی از
طرفی لازمه کارکرد بانکها است . آنها باید بتوانند با قوانین مشخص و هماهنگ با
بانکهای خارجی فعالیت نمایند . از طرفی بانکها نه در گذشته و نه در مسیر اصلاح (
هماهنگی با بانکهای خارجی ) نیازهای کشور را نه از دید " حذف ربا " محقق
کرده اند و نه نسبت به " تامین مالی بنگاه ها " مفید بوده اند .
بانکها در جامعه ای که بزرگان داخلی و
خارجی مدعی " نهادینه شدن فساد " در کشور هستند ، از این گردونه خارج
نبوده و ضمن تامین مالی افراد و سازمانهای قدرتمند ، نه تنها پاسخگوی فعالیت خود
نبوده ، بلکه با حمایتهای دستگاه های مختلف از بیان مشکلات و دادن اسامی کسانی (
یا سازمانهائی ) که منابع بانکی ( در واقع پول امانتی مردم ) را به سود خود مصرف
کرده اند پرهیز کرده اند .
از وجهه فساد که بگذریم ، مشکل اساسی
بانکی مشکل " ربا " میباشد که نه تنها متخصصان بانکی در این مورد
پیشنهادی نداشته اند ، بلکه سایر متخصصینی که در زمینه های مرتبط فعالیت میکنند
حرف صحیحی در این خصوص نزده اند .
حداکثر همه متفق القول هستند که بانکها
اجازه دارند " ربا " بگیرند . مثلا 4% به عنوان کارمزد ( کارمزد باید
بصورت رقمی برای هر آیتم باشد . نه بر حسب درصد از کل ) و پرداخت سود سپرده با نرخ
نزدیک بازار ( که عین پرداخت ربا است ) و دادن وام با بهره ( مگر ربا چگونه باید
باشد ؟ )
نیافتن پاسخ برای حل معضل ربا دلیل بر
عدم وجود جواب نیست . متخصصین باید بیشتر در اینمورد کار کنند و مشکل را حل کنند .
البته با کسب استانداردهای جهانی اممکان
اتصال بانکها به دنیای خارج وجود خواهد داشت . مورد مهم دیگر حل معضل فساد ( بخصوص
از نوع نهادینه شده آن ) است .
با حل این پارامترها میتوان گفت که
میشود از بانکها انتظار داشت وظیفه اصلی خود را که " جابجائی موثر پول در
جامعه است " را با موفقیت به انجام برسانند .
۱۳۹۴-۱۰-۲۹
جماعت در کشور
اصولا خیلی مهم است ( لازم است ) مردم یک کشور در هر کجا هستند خود را به جمع ملت متصل " بدانند " و " ببینند " .
نوشته پشت پاسپورتهای انگلیسی که " تمام سربازان بریتانیا از دارنده این پاسپورت حمایت میکنند " یکی از این موارد است .
مردم نباید خود را جدا و بیگانه و جدا بدانند و این را باید " حس " کنند .
این امر زمانی که کشور از اقوام متعدد تشکیل شده , اهمیت مضاعف میابد .
آنچه اجرا میشود , نمونه یک دولت " جهان وطنی " خواهد بود .
یک کشور شامل ملل مختلف که با هم در امنیت و تساوی قانونی زندگی میکنند .
این امر در ایران وجود داشته , دارد و خواهد داشت . انشاالله