ژاپنی ها ضرب المثلی دارند که " آن میخی که سرش بالاتر باشد ، چکش نصیبش میشود " و آمریکائی ها ضرب المثلی دارند که " آن چرخ دنده که قژ قژ کند ، گریس نصیبش میشود "
در اولی نخبه بودن سرکوب میشود و در دومی نخبه بودن تشویق میگردد. در اولی تنبیه برای نخبگان مطرح میگردد و در دومی جایزه به نخبگان تعلق میگیرد.
در هر دو اجتماع این امر نسبی است و درصدی جایزه و تنبیه برای نخبگان وجود دارد . اما تمایل عمومی در دو کشور مشخص است . در واقع درصد نخبگانی که در آمریکا جایزه میگیرند بسیار بیشتر از ژاپن است و همینطور درصد نخبگانی که در زاپن تنبیه میشوند بالاتر از آمریکا است .
اما در سایر نقاط جهان نیز وضع مشابه است . درصدی از نخبگان جایزه برده و درصدی از ایشان دچار تنبیه میشوند . در بعضی از اجتماعات اولویتها فرق میکند . تصور وجود نخبه مخترع در نسل کشی راواندا معقول نیست . احتمال این که در آن محیط مخترعی باشد غیر حقیقی نیست . اما بدیهی است که در میان نسل کشی و اولویت حفظ جان فردی و عمومی ، جایی برای ظهور نخبه مخترع یا متفکر فلسفه و یا بسیاری از علوم نیست.
این که اولویت ها در محیط های اجتماعی چه باشد ، روی ظهور نخبگان اجتماع تاثیر میگذارد . در آمریکای یک قرن پیش ، آنچنان محیط زندگی برای برادران رایت آرامش ایجاد میکرد که فارغ از هر مسئله ای نسبت به ساخت هواپیمای شخصی همت گماشتند.
وقت مطالعه و محاسبه داشتند و بدون دغدغه هزینه یک هواپیمای موتوری ساختند. شرایطی که ایشان داشتند امروز در کمتر کشوری برای مردم عادی وجود دارد . طبیعی است که نسبت به سایر نقاط زمین در آن کشورها امکان ظهور و رشد نخبگان بیشتر است.
گر چه ملاحظات فرهنگی در این امر خیلی موثر است ، اما پارامترهای مالی و اقتصادی ، شرایط امنیت فکری و جسمی و مسائل دیگری نیز در این امر دخیل هستند.