کمبود کالا باعث تورم نمی شود . بلکه نسبت قیمت ها را تغییر می دهد . اگر در یک جامعه مثلا سوخت یا مواد غذایی کمیاب گردد ، قیمت آنها افزایش خواهد یافت . اما به شرط ثابت بودن سایر متغیرهای اقتصادی ، قیمت بسیاری از کالا ها کاهش خواهد یافت تا تعادل برقرار گردد.
در واقع یک تعادلی بین میزان پول موجود و ارزش قیمتی کالا و خدمات موجود است . با افزایش قیمت بعضی موارد در سبد کالا و خدمات ، بقیه تغییر قیمت خواهند داد تا تعادل برقرار بماند . برای کنترل قیمت اقلام مختلف دولتها کارهای مختلفی انجام می دهند که می تواند بر تورم تاثیر بگذارد.
اما تورم کل یعنی میزان پول نسبت به ارزش کالا و خدمات افزایش یافته است . برای کنترل آن باید این پول اضافی را به نحوی از اقتصاد خارج کرد . راه کار آن این است که عالمانه بعضی اقلام را گران نمود . ارزش اضافه شده باید برابر میزان اضافه شده باشد . بنابراین تورم صفر خواهد شد . اما چون تعادل قیمتی کالا و خدمات تغییر یافته ، مسلما میزان مصرف هر قلم کالا تغییر خواهد یافت اما تورم کل صفر خواهد بود .
این نشان می دهد که راه کار دولتها برای کاهش تورم صحیح نیست . گر چه گران کردن عرضه پول از طریق بالا بردن نرخ بهره در کل پول عرضه شده مفید است . اما این کار جلوی سرمایه گذاری و رشد اقتصاد را در این حالت که قیمت بعضی کالاها افزایش یافته را خواهد گرفت .
دولتها در هنگام مواجه شدن با تورم باید قیمت بعضی کالاها را بالا ببرند . اینکه چه کالایی باید گرانتر شود ، تابع هر کشوری است . یکی از موارد گران شدن می تواند مالیات باشد . اما به شرطی که این پول اضافی از اقتصاد خارج شود ، نه اینکه توسط دولت هزینه گردد.