جابجایی اقطاب هزاران سال است که هست. اما وفات هر یک برای پیروان ایشان بسته به سلوک ایشان متفاوت است .
اقطاب مربیان افراد هستند در جهاد اکبر.
در این جهاد هر لحظه سالک در حال مبارزه با نفس است . همه رویدادهای بیرونی ، امتحاناتی هستند که سالک را آبدیده می کنند. سالک از ابتدا نمی داند .
کم کم متوجه موضوع میشود و در این جهاد گاه عقب می نشیند . گاه منتظر فرصت . گاه پیش می رود و گاه عقب می ماند.
کم کم متوجه موضوع میشود و در این جهاد گاه عقب می نشیند . گاه منتظر فرصت . گاه پیش می رود و گاه عقب می ماند.
مربی و فرمانده سالک در این مبارزه ، همیشه همراه او است .
سالک ابتدا نمیداند . کم کم متوجه میشود . هر لحظه این مربی آموزش می دهد . چیزی بیان می کند یا مشکلات را از پیش پای سالک بر می دارد .
سالک ابتدا نمیداند . کم کم متوجه میشود . هر لحظه این مربی آموزش می دهد . چیزی بیان می کند یا مشکلات را از پیش پای سالک بر می دارد .
طبیعتا در میدان مبارزه بارها جان سالک را نجات می دهد و با یکدیگر خاطرات زیادی خواهند داشت .
حال با وفات قطب ، ضمن اینکه عالم است ، فقط هیبت ظاهری فرمانده عوض شده ،
اما با آن هیبت ظاهری قبلی انس داشت .
طبیعی است که از دست دادن آن هیبت ظاهری بسیار سخت باشد .
اما با آن هیبت ظاهری قبلی انس داشت .
طبیعی است که از دست دادن آن هیبت ظاهری بسیار سخت باشد .
گر چه خود این نیز جزو آموزش است که آن هیبت مربی همیشه همراه ، ظاهر است .
اصل چیز دیگر و یکی است
و آنکه نمردست و نمیرد هم او است ....
اصل چیز دیگر و یکی است
و آنکه نمردست و نمیرد هم او است ....
یاد قطب سفر کرده به خیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر