در ویکی پدیا مبحث ریشه شناسی آمده "
واژه تمدن معانی متفاوتی دارد که به جامعه بشری مربوط میشوند. کلمه تمدن برابر کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان civis و شکل وصفی آن civilis است. متمدن شدن اساساً به معنی شهرنشین بودن است.
به عنوان نمونه برای استفاده از واژه تمدن در علم حقوق میتوان به این مورد اشاره کرد که در تمدن روم قانون افراد غیرنظامی در یک کتاب بزرگ و کامل بنام Corpus Juris Civlis در سده ۱۶ برای امپراتور ژوستینیان (۴۸۳ تا ۵۶۵ پیش از میلاد) جمعآوری شده بود؛ که دوباره کشف شده و توسط استادان و کارشناسان قانون در اولین دانشگاه که در اروپای غربی در بلوگنا در سده ۱۱ تأسیس شده بود، مورد استفاده قرار گرفت.
از سال ۱۳۸۸. م کلمه civil به زبان انگلیسی وارد شده این واژه در سال ۱۷۲۲ با مفهومی نزدیک به واژهٔ تمدن استفاده شدهاست که معنی آن متضاد و مخالف بربریت بودهاست.
اما این هست و این همه آن نیست .
گروهی تمدن را با فرهنگ هم بستر می شناسند .
اما تمدن به آن ویژگی گفته میشود که در اثر کنار هم بودن انسانها پیدا میشود . این ویژگی باعث هم افزایی مردم شده و رشد را در جامعه ( مکانی که گروهی جمع شدهاند ) ایجاد می کند . این ویژگی به همراه همه مظاهر رشد را تمدن مینامیم . مظاهر آنرا که می تواند زبان گفتاری – ابزار و تجهیزات زندگی و غیره باشد به اسم تکنولوژی یا فنون مورد استفاده بیان می کنیم و آن تعاملات انسانی و قوانینی که بین خود می گذارند را فرهنگ می گوئیم . اینها هر کدام تمدن نیستند . تمدن به همه آنها گفته می شود کمی بزرگتر است .
بنابراین در مبحث تمدن به جمعیت و اجتماع نگاه نمی شود . به قابلیت رشد یافتگی آنها توجه می شود . این بدان معنا است که تمدن های مختلف را بر اساس قابلیت رشد آنها می توان با هم مقایسه کرد . فارق از میزان جمعیتی که دارای آن تمدن باشند و یا مرحله توسعه ای که الان دارند . زیرا عوامل زیادی در توسعه این لحظه جوامع موثر است . علاوه بر تمدن قوای قهری خارجی نیز میتوانند میزان رشد و توسعه جوامع را کم و زیاد نمایند و این به ماهیت رشد آن تمدن ربطی ندارد .
نمونه آن تاثیر استعمار بر رشد و توسعه هندوستان است و همچنین کمک غربی ها بر رشد و توسعه کشور کره جنوبی . تمدن این دو سرزمین توان های متفاوتی از رشد داشت که قوای خارجی تاثیر مثبت یا منفی روی میزان رشد و توسعه این جوامع داشته است .
اگر بخواهیم تمدن هندوستان را با کره جنوبی - عربستان – نیجریه –روسیه – آلمان مقایسه کنیم ، به وضعیت حال حاضر آنها نباید پرداخت . باید به ماهیت رشد پذیری این کشورها توجه کرد . در این صورت پی میبریم که یک ویژگی ها در بعضی جوامع وجود دارد که زایش اندیشه و رشد فرهنگی است . و این در کشورهای مثال های فوق متفاوت است . طبیعتاً می توان از این ویژگی ها استفاده کرد و یا روی آنها تاثیر خارجی گذاشت .
جامعه جهانی و بشریت نیز یک قابلیت رشد دارد . یک تمدن زمینی داریم . وقتی از خارج به آن نگاه می کنیم . این تمدن زمینی جا دارد رشد یابد . هنوز تا حداقل های انسانی فاصله زیادی دارد . طبیعتاً روزی خواهد رسید .