متاسفانه شاهدیم که مردم کمتر فکر میکنند . اغلب در ملاقاتها , افراد شنیدههای خود را بازگو میکنند .
گویا در مسابقه شان و مقام شرکت کردهاند و هر کس کمتر دانش داشته باشد بازنده است .
دز این رقابت همه مردم در خصوص همه چیز ابراز عقیده " بدون فکر " کرده و اغلب " استنباط احساسی " خود را ابراز نموده و لغتهای " دوست دارم " و یا دوست ندارم جور دیگر فکر کنم از میان گفتارشان آشکار است .
اگر در کشورمان این را یک عیب عمومی بدانیم ( در کنار همه حسن هایی که داریم ) برای درمان " عمومی " آن چه باید کرد ؟
طبیعی است سناریوی آموزشی ما از ابتدا به فکر نکردن و بازگو کردن محفوظات اولین مرحله غلط این سیکل است که باید اصلاح گردد .
در همه مراحل زندگی باید آموزش ( خبرگزاریها - برنامههای تلوزیونی و غیره و غیره )
مناسب در جهت فکر کردن داده شود .
جوایز اقتصادی و اجتماعی باید به افرادی که فکر میکنند داده شود . نه کسانی که بدون فکر تکرار میکنند .
در واقع سیکل رفتارهای اجتماعی باید تغییر کند . وظیفه اصلاح این سیکل ها بعهده کسانی است که قدرت این مار را دارند پ متوکل این کار هستند .
اما هر شخص در هر کجا هست باید بپرسد ; چرا ؟
این لغت " چرا " را باید پشت هر خبر و اطلاعی که دریافت میکنیم قرار دهیم . هر چیز را قبول نکنیم . با اندیشه با همه چیز برخورد نماییم .
اکثر ما مسلمان هستیم و یکی از دستورات مهم قرآن فکر کردن است . حیف است که آموزه های مهم دینی را پشت سر بیندازیم و دنیا ( و البته تا حدود زیادی عاقبت ) خود را به بیگانگان بسپاریم .