مشکلاتی که فولاد مبارکه برای محیط زیست اصفهان
آورده از هیچ کسی پوشیده نیست . کارخانه ای به این عظمت حجم زیادی از آب زاینده
رود را مصرف میکند و هر چه از سرچشمه های کارون به این حوضه اضافه میشود ، پاسخگوی
نیاز نیست . از طرفی برای خنک کردن فولاد مذاب و قلطکهای کارخانه لازم است مرتب آب
به آنها برسد و تبخیر گردد . این در حالی است که از نظر تولیدات واقعا کشور
نیازمند توسعه کارخانه از همه نظر میباشد . در جایی که عملا امکانات محلی رشد
کارخانه را قفل کرده است .
این کارخانه برای استان هرمزگان طراحی گردیده
بود . از دیگر مشکلات این کارخانه مسئله حمل و نقل بود که در طی این سالها انواع
راه کارها برای حل آن به کار رفته است .
آلودگی هوای منطقه نیز خود حدیث دیگری است . در
سالهای آغازین ورود فولاد مبارکه به کشور، مسئولین اصفهانی با این تصور که نعمت
بزرگی را به اصفهان جذب میکنند ، این کار را صورت دادند . نتیجه فاجعه زیست محیطی
برای استان اصفهان و کشور گردید .
طبیعی است که هزینه جابجائی این کارخانه از
هزینه احداث یک کارخانه جدید بیشتر است . اما چه باید کرد ؟
باید دید چه بخشهائی میتواند بماند . برای مثال کارخانه
نورد سرد فولاد میتواند در محل باقی بماند . همچنین فضای باقی مانده برای چه کاری قابل
استفاده است ؟
حجم زیادی از سوله ها و فضاهای سرپوشیده وجود
دارد که با جابجائی کارخانه میتواند باقی بماند . موارد استفاده از این فضاها نیز
مهم است که باید مورد بررسی قرار گیرد .
حجم بزرگ ایستگاه های تخلیه و بارگیری به صورت
بالقوه امکان ایجاد یک بندر خشک را به این منطقه میدهد ( بندر خشک جائی است که
کالاهای موجود در بنادر به این مقصد میتواند حمل گردد و از آنجا عملیات گمرکی و
بارگیریهائ بعدی انجام شود )
بقیه کارخانه که صلاح نیست در اصفهان بماند نیز
باید به استان هرمزگان و در محل مناسب انتقال یابد . کارخانجات تکمیلی و توسعه ای
نیز همراه با این جابجائی باید تهیه و در محل جدید احداث گردد .
این کار باید بصورت یک درس تاریخی برای کشورمان
در کتب درسی و دانشگاهی تدریس گردد تا موارد مشابه تکرار نگردد .