پژوهشگر اقتصاد محیطزیست (استفاده از روانشناسی)
در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴، پروفسور رابرت چیالدینی، نویسنده کتاب معروف «تاثیرگذاری»، یک مداخله رفتاری در شهر سن مارکوس ایالت کالیفرنیا و روی مصرفکنندگان خانگی انرژی، کمی پس از بحران انرژی الکتریکی سال ۲۰۰۰ ایالت کالیفرنیا به اجرا درآورد. مطالعات مقدماتی پروژه نشان داده بود که اکثریت اهالی کالیفرنیا از اهمیت صرفهجویی انرژی الکتریکی مطلع هستند، ۹۸ درصد اهالی اعلام کرده بودند که در حال صرفهجویی مصرف انرژی خانگی خود هستند و میزان مصرف انرژی همسایگانشان تاثیر کمی بر میزان مصرف آنها دارد. نکته قابلتوجه این بود که این مداخله رفتاری مشخص کرد از میان چهار پیام «مصرف کمتر برای کمک به محیط زیست»، «مصرف کمتر برای صرفهجویی مالی»، «مصرف کمتر برای کمک به نسلهای بعدی» و پیام «پیوستن به همسایگان برای کاهش مصرف انرژی»، افراد به میزان بسیار زیادی تحت تاثیر پیامی قرار گرفتند که تاکید میکرد همسایگانشان (و نه دیگر افراد جامعه که ناشناختهاند) در حال کاهش مصرف انرژی خود هستند.
این مطالعه، در حقیقت نشان داد که با شناخت مناسب و استفاده از ابزارهای روانشناختی میتوان مشکلاتی بسیار بغرنج نظیر مصرف انرژی را به میزانی قابلتوجه و با شیوهای کمهزینه و مسالمتآمیز (بدون نیاز به قوای قهریه) کنترل کرده و شرایط را بهبود بخشید.
باور نویسنده بر این است که حکمرانی هوشمندانه و خوب در این است که سیاستگذاران و تصمیمگیران از تمامی روشهای علمی و اجرایی موجود برای اصلاح رفتار شهروندان استفاده کنند. بنابراین، سوالی که بیش از هر چیز در این مقطع جلب توجه میکند این است که آیا سیاستگذاران و تصمیمگیران کشور به علم و دانش روز اعتماد میکنند؟ و آیا تمایل به استفاده از رویکردهای اثرگذار جدید دارند یا خیر؟
روزنامه دنیای اقتصاد- 8 خرداد 97