مسئله اشتغال برای همه کشورها مهم است . اما دوگانه اشتغال داریم . اشتغال مولد و اشتغال غیر مولد.
دو کشور چین و آمریکا را در نظر بگیریم . در یکی اشتغال مولد بالا است و در دیگری بیشترین اشتغال بصورت غیر مولد است . یعنی کالا و خدمات قابل عرضه حاصل نمی شود.
نتیجه آن این است که میزان خلق ثروت ( واقعی ) در این دو کشور متفاوت است .
فرض کنید قیمت یک سهام دو برابر شود ، در عمل سهامداران پولدارتر می شوند . اما در کل اقتصاد هیچ چیزی اضافه نشده است . تامین این پول اضافی را با چاپ پول و تورم می توان تامین کرد ، بصورتی که به سایر دست اندرکاران اقتصادی فشاری نیاید .
در سطح کلان چاپ پول و کسری بودجه دولت آمریکا در این جهت پیش می رود . این روش را تا جایی می شود انجام داد . اما ادامه آن ضربه به پایه های اقتصادی کشور است . نمونه آن را در کشور خودمان شاهدیم .
بیشترین اشتغال را در بخش دولتی و کارهایی خدماتی مثل کارمند بانک و شهرداری و خصولتی ها و وارد کننده و دلال داریم . این افراد شاغل هستند ، اما در تولید ثروت نقشی ندارند . به این اشتغال غیر مولد می گویند .
کالای این افراد باید از جایی بیاید ( خدمات را حذف می کنیم چون در داخل این گروه قابل تولید است ) تنها مورد فروش نفت است که در بهترین حالت یک حدی دارد و اضافه شدن جمعیت سرانه آنرا کم می کند .
کشورها باید در مسیر بالا بردن کالای قابل مبادله تلاش کنند و اشتغال مولد تولیدی ایجاد نمایند .
خدمات قابل مبادله با خارج که بتواند از محیط خارج کشور کالا به داخل بیاورد هم قابل قبول است . مانند کارگرانی که به کشورهای دیگر می روند و درآمد خود را به کشور اصلی می فرستند .
باید اشتغال مولد را تشویق و توسعه داد .
