۱۳۹۱-۰۹-۲۳

دومین اختراع : شستشوی اولتراسونیک بدن – لباس – ظروف غذا و....


مدتهاست که بشر از سیستم شستشوی اولتراسونیک برای تمیزی بالای سطوح فلزات و غیره استفاده میکند. اما نه برای استفاده شخصی انسانها در خانه ، علت آن و رفع مشکلات آن را در زیر عرض میکنم.

تولید فرکانس بالا مشکلات خاص خود را دارد  ( بالای 20 کیلو هرتز ) و روی این فرکانس بالا انرژی گذاشتن نیز توسط مدار ترانزیستوری ساده میتوان قرار داد. این انرژی نیز به یک پیزو الکتریک منتقل میگردد و در نهایت تغییر ابعادی پیزو الکتریک باعث تکان ظرف ( آب و مواد شوینده ) میگردد . این جابجائی سریع آب و مواد شوینده ( در مقیاس مولکولی ) باعث میشود که مولکولهای پاک کننده و آب به چربیها ( و ناخالصیها ) برخورد نمایند و آن را از جا کنده و با خود ببرند. چربی ها که در صابونها حل میشوند نیز با این ارتعاش بالا به سرعت در ظرف بصورت یکنواخت توزیع شده و همواره در کنار چربی مواد صابونی آماده خواهد بود.

حالا تصور کنید درون یک وان التراسونیک دراز کشیده اید. لرزش آب و مواد شوینده در مقیاس مولکولی باعث میشود که سطح پوست بدن شما با بالاترین استانداردهای تمیزی از هر چربی – باکتری – میکروبی پاک گردد. همچنین لرزش آب ، باعث ماساژ پوست و جریان خون  در زیر پوست میشود.ظرف چند ثانیه ماده جامد تیره ای از بدن شما جدا شده و در وان پخش میشود و بصورت یکنواخت در ظرف پخش شده و به سرعت مایع شفاف میشود. حالا شما میمانید و بدن کاملا تمیز ( چون در سطح میکروسکوپی ، تمام پوست تمیز شده است ، میتوان گفت هیچ گاه اینقدر تمیز نبوده اید ) و ماساژ امواج ریز آب در تمام سطوح بدن.

در کلاس آبکاری در دانشگاه ، استاد ما پیشنهاد کرد من دستم را درون ظرف التراسونیک ببرم و البته دست من آن روز خیلی کثیف بود. در کسری از ثانیه دستم تمیز شد و من احساس ماساژ نمودم و این ایده برایم پیش آمد.

تصور کنید افراد بیماری که شستشوی انها مشکل است . در بیمارستانها و یا در خانه ..... فقط با یک وان مشکل حل خواهد شد. شستشوی زخمها با مواد ضد عفونی کننده و تمیز نمودن داخل زخمها ...همواره برای مریض دردآور و برای پرستاران مشکل بوده است. همچنین افراد مسن که به تنهائی استحمام میکنند ، برای شستن پشت شانه ها معمولا مشکل دارند و....

پیزو الکتریک های پر قدرت گران تمام میشوند .( تا چند وقت پیش 20 وات ، حداکثر واتی بود که میتوانستند بسازند ، که طبیعی است روز به روز صنعت پیش برود)

مسئله بدین گونه حل میشود که ایجاد یک فرکانس در آب توسط پیزو الکتریک توان پائین نیز ممکن است. مانند آونگ ( تاب بازی کودکان ) در هر مرحله نیرو ها جمع میشود و در نهایت جمع این نیروها میتواند مولکولهای کل ظرف را مرتعش کند. جمع موج در هر مرحله با موج برگشتی از کنار ظرف ، میتواند نیروی لازم را تولید نماید. اتفاقا به خاطر دارم که برای ظرفهای کوچک نیز یک فرکانس بهینه وجود داشته است که بصورت تجربی انجام میگرفت. در وانهای بزرگ نیز میتوان همین کار را کرد . البته بدلیل فرکانس بالا ،حداقل تولید 20 هزار موج در ثانیه ....این امکان را برای تنظیم کننده فرکانس ( انسان) برقرار می نماید که با تغییر دستی فرکانس با چشم بتواند حالت رزونانس در آب را مشاهده نماید.

متاسفانه امکان ساخت و آزمایش این ماشین را نداشتم . اما با فرکانس دو برابر برق شهر ( هر نیم پالس ) با آهنرباهای برقی آزمایش کرده بودم ....

این ماشین و وان شستشو برای بدن—لباس – ظروف غذا در شکلهای مختلف قابل ساخت است. ( مدل ترکیبی و تک وانه آن را نیز میتوان ساخت)

نکته کار در اینجاست که در طرح های متداول قبلی ، پیزو را زیر ظرف می گذاشتند و آب را با ظرف می لرزاندند.

اما در طرح بنده، پیزو در کنار ظرف قرار گرفته و امواج ایجاد شده بطورمستقیم به آب انتقال میابد ( نه از طریق ظرف) و تک تک امواج با امواج انعکاسی از دیواره های دیگر ترکیب میشود .

(پیزوالکتریک از داخل یک واشر لاستیکی مستقیما با آب از یک سو با جریان برق از سوی دیگر در ارتباط خواهد بود.مدارهای حفاظتی ، برای قطع کامل برق برای نشتی های احتمالی آب در سیستم باید نصب گردد. بدین ترتیب با کوچکترین نشت جریان الکتریسیته ، در کسیری از ثانیه میتوان مدار را قطع نمود، به طوریکه اگر کسی درون آب باشد، اصلا این مشکل را حس ننماید)

۱۳۹۱-۰۹-۲۰

اولین اختراعم : گیربکس پیوسته

 

اولین اختراعم : گیربکس پیوسته :

انتقال قدرت و تغییر سرعت که عموما در گیربکسها از آن استفاده میگردد، برایم نکته جالبی بود. خصوصا که 6 واحد تراش انواع چرخ دنده و محاسبات آن را خوانده بودیم. وقتی پشت ماشین تراش می ایستادم ، برای تغییر سرعت از دسته هائی استفاده میکردم که چرخ دنده ها را با هم درگیر میکرد و همچنین اتصال قبلی را قطع مینمود.آن موقع ( شاید قبل از سال 70 شمسی ) این سئوال برایم پیش آمد که چه خوب میشد که تغییر دور پیوسته بود. برای مثال در خودروها که 4 دنده جلو داشتیم ( پیکان ) از سرعت دنده یک تا آخر دنده 4 ( حداکثر سرعت) به صورت پیوسته سرعت افزایش پیدا کند. در مورد ماشینهای تراش ، معمولا بهترین سرعت برش را حساب میکردیم و سرعت نزدیک آن را که روی ماشین تعبیه شده بود انتخاب میکردیم.

کم کم که روی این نوع گیربکس کار میکردم دیدم که این مشکل را به نوع دیگری در ماشینهای (سی ان سی ) حل نموده اند.

آنها با استفاده از سرو موتورها و با تغییر فرکانس میتوانستند که نه تنها با یک شیب خاص سرعت را تغییر دهند ، بلکه مثلا بصورت نمائی سرعت را کم یا زیاد کنند . اما این نوع موتورها گران بود و انرژی اتلاف میشد. ( راندمان در این موتورها کم بود ). من کماکان با نشدنها مواجه میشدم که بالاخره مسئله را حل نمودم . آنچه که حل شد و چگونه به جواب رسیدم بماند. با زبان امروزی که برای هر مهندسی بتوان مطرح نمود و بصورتساده به قرار زیر است.

استفاده از نوع خاصی بادامک برای انتقال قدرت ، میتواند باعث گردد که بدون اتلاف انرژی، انتقال قدرت با سرعتهای مختلف ، امکان پذیر باشد.

چرخ حلزون و میل حلزون را در نظر بیاورید . ( با ضریب تبدیل تا یک به 300 در صنعت)

تصور کنید که میل حلزون دارای تغییر گام ( مثلا از یک به 2 ) در طول میل حلزون باشد.

چرخ حلزونی را که برای این میل حلزون باید ساخت ، بر اساس بزرترین گام میل حلزون خواهد بود.برای این که دور تغییر نماید ، میل حلزون باید در امتداد طولی حرکت نماید. در زیر نمای شماتیک مکانیزم را میکشم. از تعدادی چرخ دنده  هرز گرد برای ثبات مجموعه ( و نگاه داشتن چرخ حلزون در موقعیت مناسب ) استفاده شده است.

توضیح این که زمانی که گام پیچ تغییر میکند و به جلو یا عقب میرود، باید زاویه پیچ حلزونی با محور چرخ دنده حلزونی تغییر نماید . برای این کار از هرز گردها استفاده نموده ام

۱۳۹۱-۰۹-۱۳

برج ٥٠٠ ميليون دلاری


 
 
 
 
متن از جای دیگری دریافت شده است
 
دوستي داشتم كه مهندس پروژه برج ميلاد بود. هميشه راجع به اين پروژه موقع ساختش با اب وتاب صحبت ميكرد و من هم كه حوصله اش رو نداشتم فقط بهش نگاه ميكردم و سرمو براي تاييد تكون ميدادم ولي توي فكر خودم بودم. يه روز ديدمش كه خيلي ناراحت بود. ازش پرسيدم كه چي شده كه شروع كرد به تعريف كردن. گفت:
" امروز يه چيزي پيش اومد كه خيلي ناراحتم كرد. يه گروه ژاپني اومده بودن براي بازديد. حدودا ١٤ يا ١٥ نفر بودن ، هر دونفر با يكي از ما رفتن كه از چيزهاي مختلف بازديد كنن. من هم با دو نفرشون رفتم و شروع به توضيح دادن كردم . از سه طبقه زيرزمين شروع كردم واينكه حدود ٤٥٠ تا ٥٠٠ ميليون دلار هم هزينه ساخت اون شده به اضافه اينكه ٨ سال هم از موقع شروع تا پايانش طول كشيده و بعد
main hall و تجهيزات basement , seismic device ، و بعد سالن اجتماعات رو نشونشون دادم و بعد هم رفتيم توي اسانسور كه قسمتهاي كلاهك و pinnacle رو بهشون نشون بدم كه توي اسانسور يكيشون پرسيد از اين قسمتshaft چه استفاده اي ميشه؟؟؟ من هم نيشخندي زدم و گفتم كه خوب معلومه ديگه اين قسمت كلاهك ٢٥٠٠٠ تني رو كه بزرگترين كلاهك برج مخابراتي در دنيا هست رو نگه ميداره. اون گفت نه منظورم اين نيست، يعني اينكه اينجا مسكوني هست يا اداري ؟؟ من گفتم نه اين قسمت خاليه و راه پله و اسانسور و انتقال تجهيزات از اينجاست. اون هم ديگه چيزي نگفت و رسيديم به بالاي برج . خلاصه اونجا هم يه سري چيزها رو نشون دادم و بعد رسيديم به رستوران گردان . چون هنوز راه نيفتاده بود من رفتم كه موتورش رو نشون بدم كه يكيشون گفت كه اين چرا اين شكليه؟؟؟ پيش خودم گفتم كه اينها چه جوري اينقدر كم استعدادن!!! رستوران گردان تا حالا نديدن و بعد هم با افتخار گفتم كه اين رستوران گردانه و يه عالمه توضيح دادم. خلاصه اون قسمتها كه تموم شد اومديم روي تراس كه اون يكي گفت : پس gyroscope اينجا كجاست ؟؟؟ من گفتم كه البته جايي براش تعبيه كرديم ولي فعلا در برنامه نيست كه اون رو در محل بذاريم ... ياروگفت جالبه چون من اون رستوران گردان رو فكر كردم كه gyroscope هست... روي تراس كه بوديم ژاپني اولي ازم سوال كرد كه اين كوهها مال كشور شماست؟؟؟ من هم بادي در غبغب انداختم و گفتم بله تمام اونها مال كشور ماست. گفت ارتفاعشون چقدره ؟؟ گفتم ٤٠٠٠ متر حدودا . گفت چقدر از اينجا فاصله داره ؟؟؟؟ گفتم حدودا ٨ تا ١٠ كيلومتر. گفت تله كابين هم داره؟؟ گفتم بله داره ، ميخواين ببرمتون اونجا؟ اسكي هم ميتونين بكنين. گفتن نه احتياجي نيست. اون اولي از من پرسيد كه شما مسوول پروژه هستين؟؟؟ و من هم كه خيلي جو گرفته بودم گفتم بله خودم هستم ( البته نبودم و فقط مسوول يه قسمت كوچيكش بودم) بعد يه چيزي به ژاپني به هم گفتن و شونه هاشون رو بالا انداختن و به ساعتشون نگاه كردن و گفتن بايد بريم براي ناهار. براي ناهار رفتيم و همهشون جمع شدن و من با اون اوليه سر يه ميز نشستيم. اولش ساكت بود و هيچي نميگفت، بعدش يه دفعه رو به من كرد و گفت شما گفتين اين برج shaft اش خاليه يعني استفاده اداري ومسكوني نداره؟؟ گفتم بله براي مخابرات ساخته شده. گفت شما گفتين اون كوهها هم مال شماست و كمتر از ١٠ كيلومتر با اينجافاصله داره؟؟؟؟ گفتم بله مطمئنا. گفت خوب اگه شما مسوول اين پروژه بودين چرا اين برج رو روي اون كوهها نساختين؟؟؟ گفتم اخه اين كه خيلي واضحه توي اونشرايط جوي اين همه مصالح براي ساختن برج اونجا رو چه جوري ببريم؟؟ گفت خوب من و دوستم هم همينو داشتيم بحث ميكرديم شما اصلا احتياجي به ساختن برج نداشتين يه دكل اونجا ميذاشتين . يه دكل مخابرات در ارتفاع ٤٠٠٠ متري بهتر از يه دكل روي يك برج ٤٠٠ متري عمل ميكنه. Shaft اين برج كه خاليه كاري انجام نميده. گفتم شوخي ميكنين، خوب اگه اينطوريه شما چرا خودتون بلندترين برج مخابراتي دنيا رو دارين ميسازين(SKY TREE بلندترين برج مخابراتي جهان در توكيو سال٢٠١٢ افتتاح شد ولي اون موقع در حال ساخت بود) ؟؟؟؟؟ گفت توكيو يه شهريه كه در كنار اب هاي ازاده. بلندترين منطقه اون ١٠٠ متر ارتفاع نداره . در ضمن تا ٦٥ كيلومتريش كوه ١٠٠٠ متري هم نيست چه برسه به كوه ٤٠٠٠ متري در فاصله ٩ كيلومتريش. گفتم اين همه برج مخابراتي تو دنيا هست... حرفم تموم نشده بود كه گفت برج رو كه براي رقابت نميسازن ، براي نياز ميسازن. تمام اونهاي ديگه هم از اين قاعده مستثني نيستن. ..... يك كم فكر كردم .. برج مسكو ، تيانشان، تورنتو، كوالالامپور .. راست ميگفت!!!! همه اينها در زمينهاي flat land ساخته شدن و حتي تا فاصله ده ها يا صد ها كياومتر اصلا يك تپه ٤٠٠ يا ٥٠٠ متري هم نيست!!!!!!!! 
گفتم اخه ما نياز به يك سمبل ملي داشتيم ،،،، گفت شما ميتونستين يه سمبل ملي با ١٠ يا١٥ ميليون دلار درست كنين نه يك برج ٥٠٠ ميليون دلاري روي ضعيفترين نقطه شهر ،،، اونم بدون
gyroscope كه حتي به يك طوفان اجازه ميده كه اون رو جابجا كنه و نه حتي زلزله. چون تا جايي كه من ميدون gyroscope به صورت built in كار گذاشته ميشه و بايد اون در محل قرار داده بشه و بعد pinnacle دورش ساخته بشه... 
من ديگه جوابي نداشتم بدم فقط گفتم كه من مسوول ساخت اينجا نبودم و يه سري پرت وپلا كه از قيافه يارو فهميدم كه ديگه نبايد ادامه بدم ،،،، هر دو ديگه حرفي نزديم.... من هم داشتم زمين و زمان رو مقصر ميدونستم از اقا محمد خان قاجار كه چرا تهران رو وسط كوهها ساخت نه بغل يه پهنه ابي تا ما بتونيم راحت توش برج بسازيم تا كسي كه ٥٠٠ ميليون دلار رو هزينه اين برج كرد و علاوه بر اون فكر روزي كه يك جسم به وزن يك برابر ونيم
USSR GEORGE WASHINGTON از ارتفاع ١٠٠٠ پا بخوره وسط بزرگراه همت!!!! و در يك سناريوي بدتر وارد پارك وي بشه و غلت بخوره بره پايين!!!! 
از همه بدتر چيزي كه ازارم ميداد اين بود كه من دو سال و نيم اينجا كار كردم و بعدش دو سال هم درگير اينجا بودم ولي اصلا اين فكر به مغزم خطور هم نكرده بود و اين دوتا در عرض يك ساعت اين رو فهميدن!!! و تازه ما ايراني ها نميدونم از كجامون در اورديم كه باهوشيم؟؟؟. 
خلاصه اون ناهار كوفتم شد،،،،، و اون هم ديگه هيچي نگفت،،،، ناهارش كه تموم شد بلند شد و دستش رو روي شونه من گذاشت و گفت خيلي ازتون عذر مي خوام كه ناراحتتون كردم ، اصلا منظوري نداشتم،،،، ميدونستم كه شما مسوول پروژه نيستين چون همون پايين كه بوديم بهمون گفتن كه ايشون نتونسته بياد،،،،، مطمئنم اگه شما مسئولش بودين يه جاي بهتر براي اون در نظر ميگرفتين. اينا رو گفت و دستش رو زد به پشتم و رفت،،،،،،
--

۱۳۹۱-۰۶-۰۴

volution Continues تکامل ادامه دارد

 تکامل هنوز ادامه دارد
.
http://en.fishki.net/comment.php?id=121477
 
 

Hoverbayka نمونه کار


شرکت Aerofex
 به های عمومی hoverbayka
 نمونه کار ارائه شده است.
 
برنامه ریزی این شرکت است - پس از اتمام از هواپیماهای بدون سرنشین،

 اما امید است که در آینده یک نسخه محل سرنشین دار وجود دارد.
 نسخه سرنشین دار در حال حاضر در ارتفاعات بالا به 4.5 متر و تا 50 کیلومتر درساعت
 مورد آزمایش قرار گرفته
، اما این حد امکانات نهائی واحد نیست.


Hoverbayka نمونه کار (ویدیو)
.
ziza.qip.ru/links/1345698983-rabotayushhij-prototip-xoverbajka-video.html

عـرض ارادت به سبـک لاتـی لوتـی ها ! (طنـز)

 
عـرض ارادت به سبـک لاتـی لوتـی ها ! (طنـز)

آقا ما تف، شما آبشار نیاگارا

ما بدبخت حقیر، شما کوروش کبیر

ما واشر، شما ارباب حلقه ها

ما طرح مسکن مهر، شما برج العربی

ما مینیمم نسبی، شما ماکسیمم مطلق

ما مداح، شما دی جی!

آقا اصن ما قیژقیژ دیال آپ، شما امواج وایرلس

آقا ما پراید، شما پرادو

آقا ما باد بزن دستی، شما کولر گازی نانو

آقا ما امشب، شما هزار و یک شب!

آقا ما پت ومت، شما آیکیو سان

آقا ما بخیه، شما چفیه

آقا ما شب تار، شما صبح امید!

آقا ما ورزش از نگاه دو، شما برنامه نود!

آقا ما فـــ، شما فرحزاد !

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما هی آره، شما هی نه ...

آقا ما شورش قبیله‌ای، شما گفتگوی تمدن‌ها

آقا ما لکنت زبون، شما سخنگوی دولت !

آقا ما پوچ، شما گل !

آقا ما بنال بینیم با ...، شما خواهش می‌کنم بفرمایید

آقا ما چی کوفت می‌کنی ...، شما چی میل داری عزیزم؟!

آقا ما فلافل شما، مدیر عامل پخش فراورده‌های گوشتی

آقا ما مخـمون تاب داره، شما حیـاط ویلاتون!

آقا ما افتاده، شما پاس کرده

آقا ما کولر آبی، شما کولر گازی ال جی

آقا ما برف، شما بهمن

آقا ما چاکریم، شما نایس تو میت یو

آقا ما کوله پشتی، شما کوله باری از تجربه

آقا ما "صرفا جهت اطلاع و فاقد هرگونه ارزش"، شما "کپی برابر اصل- ثبت با سند برابر است"

آقا ما بله قربان- بله قربان ...، شما سلطان

آقا ما علوم اول راهنمایی، شما فیزیک انتگرال

آقا ما تقویم جیبی، شما موسسه ژئو فیزیک!

آقا ما سه کله پوک، شما سه تفنگدار

آقا ما کته، شما بیف استروگانف

آقا ما جرز لای دیوار، شما پتروس فداکار

آقا ما فلافل، شما هات رویال برگر با پنیر و قارچ

آقا ما بن کارگری، شما بن تخفیف دیزنی لند

آقا ما سوختگی درجه ۳، شما برنزه شکلاتی

آقا ما آب حوض، شما شیر موز

آقا ما عشق و عاشقى، شما عقل و منطق ...

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما یه نقطه توی فضا، شما مبدا مختصات

شما ماهیچه، ما اشکنه

آقا ما پنج کیلومتر تا بهشت، شما ۲۴

آقا ما سیمبیان، شما آندروید

آقا ما nokia 1100، شما vertu

آقا ما آپارات، شما یوتیوب

آقا ما کلوب، شما فیسبوک

آقا ما جرقه، شما بیگ بنگ

آقا ما سحابی، شما کهکشان

آقا ما آهن‌ربا، شما سیاهچاله

آقا ما متر، شما سال نوری

آقا ما سفیر امید، شما اتلانتیس

آقا ما منجم آماتور، شما اختر فیزیک‌دان

آقا ما تلویزیون کمدی، شما سه بعدی

آقا ما مارمولک، شما تمساح

آقا ما cd، شما بلو ری

آقا ما چوق لباسی، شما توتال کر

آقا ما چرتکه، شما الجبرا

آقا ما x=2، شما E=mc2

آقا ما می‌ریم اغذیه، شما برین پدیده

آقا ما مستشار شما، جهانگیرشاه دولو

آقا واسه شما میگن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
اما واسه ما میگن این الاغ هر یونجه‌ای که جلوش باشه میخوره!

آقا ما ...
آقا ما ...

امن ترين جا هنگام زلزله

دوستان عزيز
خواهش ميکنم به علت اهميت اين مطلب تا ميتوانيدآنرا به همه بفرستيد بخصوص به آناني که در ايران زندگي ميکنند
 

Triangle of Life: without listening or reading, simply by looking at these photos, you can learn more than in a thousand words about how to protect yourself…
Real Demonstration of the "Triangle of Life"





If you are inside a vehicle, come out and sit or lie down next to it. If something falls on the vehicle, it will leave an empty space along the sides. See below










Error! Filename not specified.







NEVER





 
 
 .
 اولين ساختماني كه بداخل آن خزيدم ، مدرسه‌اي در شهر مكزيكوسيتي و درجريان زلزله سال 1985 بود همه بچه‌ها در زير ميزهايشان بودند و همگي تا ضخامت استخوان‌هايشان در هم كوبيده شده بودند. آنها مي‌توانستند زنده بمانند اگر در كنار ميزهايشان و در راهروي بين ميزها دراز مي‌كشيدند. كاري كه انجام داده بودند غيرمعقول و غيرضروري بود و در تعجب بودم كه چرا آنها در راهروها نبودند. من آن موقع نمي‌دانستم كه به آنها گفته شده‌بود كه خود را زير چيزي پنهان سازند.
به‌سادگي مي‌توان دريافت، هنگامي‌كه ساختمان‌ها تخريب مي‌شوند وزن سقف كه بر روي اشياء و مبلمان فرود مي‌آيد، آنها را درهم مي‌كوبد و فضاي خالي‌اي را در كنار آنها ايجاد مي‌نمايد اين فضا همان چيزي است كه من به آن مثلث حيات (Triangle Of Life) مي‌گويم هر اندازه اشياء بزرگتر و محكم‌تر باشند كمتر فشرده مي‌شوند و هر اندازه كمتر فشرده شوند فضاي خالي كه احتمال زنده ماندن افرادي را كه به آن پناه مي‌برند بيشتر مي‌شود. يك بار ديگر مي‌توانيد ساختمان فرو ريخته را در تلويزيون نگاه كنيد مثلث‌هايي را كه شكل گرفته‌اند را شمارش كنيد. آنها در اكثر نقاط وجود دارند و از معمول‌ترين اشكالي هستندكه در داخل آوارها به راحتي مي‌توانيد مشاهده نماييد.
من كاركنان سازمان آتش‌نشاني شهر (Trujillo تروجيلو(با جمعيتي 750،000 نفري)) را براي چگونه زنده ماندن و محافظت و نجات خانواده‌هايشان در هنگام وقوع زلزله آموزش دادم. رئيس آتش‌نشاني شهر(Trujillo تروجيلو) كه خود استاد دانشگاه اين شهر هم مي‌باشد همواره مرا همراهي مي‌كرد و خود گواه حوادث اتفاق افتاده بود. مطلب ذيل گفته او مي‌باشد.
"نام من روبرتو روزالس است هنگاميكه 11 ساله بودم در اثر بروز زلزله سال 1972كه بيش از 70،000 نفرتلفات داشته است، در داخل ساختمان فروريخته بدام افتادم وآنچه باعث نجاتم گرديد مثلث حياتي بود كه در كنار موتورسيكلت برادرم بوجود آمده بود. كليه دوستانم كه در زير ميز يا تخت رفته بودند در زير آنها له شده و جانشان را از دست داده بودند. من مثال زنده‌اي از (Triangle Of Life) مثلث حيات هستم و دوستانم مثالي از (Duck And Cover) (خميده و پنهان شده) كه همگي جانشان را از دست دادند."

۱۳۹۱-۰۵-۲۴

پاسخ به "در گفت‌و‌گو با دكتر «هادي صالحي اصفهاني» بررسي شد" "نقش نفت در اقتصاد ايران" در روزنامه دنیای اقتصاد مورخ 24 مرداد



--- On Tue, 8/14/12, sohale sharif <sohaleroshan@yahoo.com> wrote:

From: sohale sharif <sohaleroshan@yahoo.com>
Subject: پاسخ به "در گفت‌و‌گو با دكتر «هادي صالحي اصفهاني» بررسي شد" "نقش نفت در اقتصاد ايران" در روزنامه دنیای اقتصاد مورخ 24 مرداد
To: info@donya-e-eqtesad.com
Cc: editor-in-chief@jamejamonline.ir, editorship@snn.ir, info@azadinews.ir, info@ofoghnews.ir, info@qudsdaily.com, Info@RajaNews.Com, info@shia-online.ir, irna@irna.ir, kayhan@kayhannews.ir, serat.news@yahoo.com, subject@isna.ir, info@mkavvir.ir
Date: Tuesday, August 14, 2012, 3:58 PM

پاسخ به در گفت‌و‌گو با دكتر «هادي صالحي اصفهاني» بررسي شد

نقش نفت در اقتصاد ايران در روزنامه دنیای اقتصاد  مورخ 24 مرداد 91

آقای دکتر ظاهرا از طرفداران استفاده از منابع خارجی هستند اما نقش تبدیل ارز حاصل از نفت به ریال را در نظر نگرفته اند،لذا برای راحت شدن موضوع با ذکر مثالی آن را بیان میدارم.

فرض کنید در روستائی دورافتاده تعادل اقتصادی برقرار است. حالا یکی از افراد روستا، مثلا کدخدا به میزان زیادی مروارید( پر بها) پیدا مینماید و میخواهد اقتصاد روستا را شکوفا کند.

با ارائه این مرواریدها به مردم روستا ، منابع روستا مثلا نیروی کار آنها را گرفته و پل و حمام عمومی و غیره میسازد. این کار باعث کاهش تولید مثلا محصولات کشاورزی و ابزار کشاورزی میشود که به معنی پدیدار شدن تعادل اقتصادی جدیدی میشود. حالااگر مثلا گندم کمتری تولید  شود، قیمت گندم اضافه شده و تورم شکل میگیرد.

تنها مواردی که میتوان از آن دفاع نمود شامل موارد زیر است

اول- فرستادن تعداد خیلی کمی از مردم روستا برای آموزش به خارج از روستا است( هزینه آن با مروارید ها پرداخت گردد) با بازگشت افراد آموزش دیده تولید روستا میتواند اضافه شود( در بهترین حالت) و ممکن است باعث تصمیم غلط انجام کارهائی شود که سود آور نیست و تولید روستا کاهش یابد ( در بدترین حالت ممکن)

دوم- آوردن ماشین آلات از خارج از روستا برای تولید اضافه در روستا....این کار اگر با هوشمندی انجام شود ، ممکن است باعث افزایش رفاه روستا گردد.

بدلیل وجود این دو حالت خوب ، از فروش منابع حمایت میشود، اما این امتیازها گر چه ممکن است اتفاق بیفتد، اما آمار کشورهای جهان و نتیجه کارهای آنها نشان دهنده این است که احتمال وقوع آن بسیار کم است.بنا براین ضمن این که میدانیم نمیتوان از بازار فروش منابع خارج شد، باید بدانیم که آن اتفاقات نا مبارک متاسفانه اتفاق خواهد افتاد.

در اینجا است که با اطلاع رسانی غلط به مردم باعث میشویم اکثریت ضعیف اجتماع تصمیم های غلط بگیرند، اما افراد دارای اطلاع از ادامه روندهای مشکل فروش منابع از امتیاززات مناسب و تصمیمات درست پیروی خواهندنمود.

لازمه کمک به اکثریت اجتماع ، اطلاع رسانی صحیح میباشد.

با تشکر

سهیل شریف

۱۳۹۱-۰۴-۲۵

رشته دانشگاهی دین اسلام و مدارس دینی

هم اکنون در تمام کشورهای دنیا مدارس دینی – با دین خاص در حال کار هستند.اما چنانچه در دانشگاه ها بخواهیم آنرا ارائه کنیم به چه گونه میشود؟
بهتر است اصول اسلام ، بدون گرایش خاصی در دستور قرار گیرد و در واحدهای جداگانه ، گرایشهای متفاوت عمده جهت آشنائی ارائه گردد.
اصولا همه فرق ، به یک اصول مشترکی اعتقاد دارند و اختلافات ناچیز هستند. این اختلافات را نیز میتوان توضیح داد.این دروس را میتوان روی شبکه های اجتماعی و اینترنت گذاشت تا همگان بتوانند استفاده کنند و همچنین میتوان امتحان –آن لاین – بر قرار نمود تا اگر کسی خواست بتواند مدرک هم داشته باشد. که این دوره ها را گذرانده است.
نقاط اختلاف .....
واقعا اکثر اختلافات به گونه ای است که در خصوص انجام آن توسط سایرین ، کسی نمیگوید که  مبطل دین است ....مثل وضو
علمای شیعه هم میدانند که تهارت شرط است و نمی گویند اگر به روش اهل سنت وضو بگیرید ، وضو باطل است و نماز اهل سنت با دست بسته باطل است و ..... و بر عکس
حتی گروه هائی مانند بهائیت که میگویند ، منجی آمده است ، میتوانند نقاط مشترکی داشته باشند ...که باشد آمده است ..اما دنیا در عدالت قرار نگرفت....ما همگی میتوانیم منتظر آن کس که وقتی می اید ، دنیا اصلاح میشود بمانیم ... حتی اگر فکر کنند که همچین منجی نخواهد آمد ، لا اقل در پیغمبر و کتاب خدا با ما شریک هستند و باید آنرا اجرا نمایند.....میتوان با همه مردم نقاط مشترک یافت.
به طوری که کسی معترض دیگری نشود .
و نقطه مه ماین است که از دین نمیتوان دست کشید..خیلی مهم است . نمیتوان از زندگی کسی آنرا حذف نمود.....گر چه در قرون وسطی مسیحیان و قبل از آن یهودیان و همان زمانها زرتشتیان و اینروزها مسلمین  دارای علمائی بودند که دین را بازیچه دنیا کرده و یا عده ای از سادگی و جهل عوام  در امور دینی برای مقاصد دنیوی خود استفاده نموده ا ند و در تمام طول تاریخ به نام دین خیلی ها را کشته اند.....اما از آن نمیتوان گذشت.باید باشد و مسلما صاحبی دارد . صاحبش از آن حفاظت خواهد کرد.