سالها پیش که روستاها شکل گرفت ، این روستاها تا آنجا که امکان داشت رشد نمود. میزان تولید غذا در هر روستا یک حداکثری داشت و معمولا جمعیت روستا به این حد میرسید و جمعیت اضافی به جاهای دیگر نقل مکان میکردند. این جمعیت حداکثری روستاها باعث میشد که همه اهالی روستا حداقل غذا را داشته باشند. این مهاجرت مرتب باید همیشه ادامه پیدا میکرد . جنگها و بیماریهای همه گیری کمک میکرد تا این جمعیت اضافی کاهش یافته و مردم باقیمانده غذای کافی داشته باشند.
بعضی مکانها امکان تولید غذا بیشتر از نیاز در یک زمان را داشت . بنابراین ثروت شکل میگرفت و در محلهایی که امکان داشت تمدنها شکل گرفت. این جابجایی ارزان و عملی غذا توسط رودها انجام میگرفت.
اما آنچه میزان غذا را تعیین میکرد، میزان زمین در دسترس نبود، بلکه میزان آب در دسترس بود. هر روستا در جایی که آب در دسترس بود شکل میگرفت و با زاد آوری مردم به حداکثر جمعیت ممکنه میرسید . مواد کاشته شده ، شامل غلات و باغها و غیره ، دامداری به انواع روشهای ممکن، شکار و ماهیگیری و غیره کل میزان غذای روستا را تعیین میکرد . این میزان یک حدی داشت و در سالهای خشکسالی برای مردم مشکل اساسی ایجاد میشد و افراد جوان باید مهاجرت میکردند تا غذا برای سایرین بماند. هر گونه کاری مثل جاده سازی و غیره که توسط سلاطین صورت میگرفت ، فرصتی بود برای روستاها تا منابع غذایی سالانه روستا به طریقی اضافه شود.
برای حفظ این اقتصاد در روستاها باید مدیریتی شکل میگرفت . در ابتدا این مدیر را کدخدا میگفتند. میزان مدیریت کدخداها میزان غذا در روستا را حفظ یا افزایش میداد.
برای بهره برداری حداکثر از این غذاها ( ثروت ) انواع سیستمهای مدیریتی شکل میگرفت. سیستم تیول داری ، بردگی روستاییان و غیره.
در سالهای گذشته شعارهای واگذاری زمین به کشاورزان از اقبال برخوردار بود و در ایران اجرا گردید . اما این کار اقتصاد روستا را در نسل بعدی با مشکل مواجه ساخت. با تقسیم زمین بین وارثان ، جنبه قیمت تمام شده زمینها کاهش یافت. در واقع با افزایش جمعیت در روستا ، امکانات اضافه نگردید. در نتیجه به ظور طبیعی عده ای از روستاها مهاجرت کردند. اینکار باعث شد که تولید غذا در روستاها کاهش یابد . در واقع نظم معمول روستاها از بین رفت.
دیدیم که با انقلاب صنعتی امکان تعمین غذا برای جمعیت با تولیدات کارخانه ای افزایش یافت ، در نتیجه با انفجار جمعیت روبرو شدیم . حالا با بهم خوردن اقتصاد روستا ، سایر منابع درآمدی باید جور کاهش درآمد روستاها را میگرفت . صنعت و خدمات به ناچار این بار را متحمل شدند.
بهم خوردن اقتصاد روستا باعث مهاجرت جمعیت روستایی به شهرها و خالی شدن روستاها میگردد. اما این لزوما باعث کاهش تولید نمیشود. زیرا با پیشرفت تکنولوژی در مزارع بزرگ و انحراف منابع آبی به شهرها و استفاده از پساب آن همچنین انتقال آب در حوزه های آبریز دیگر و سد سازی امکان افزایش تولیدات فراهم بوده است .
برای احیای اقتصاد روستا باید آنرا به صورت یک شرکت دید و مدیریت آن را افراد روستا با سهامی که از روستا دارند متقبل شوند. ممکن است سهامداران هر کجایی ساکن و شاغل باشند ، اما باید از منابع روستا برای تولید غذا به بهترین شکا ممکن و با حداقل نیروی انسانی ممکن استفاده کرد . مدیریت روستاها امکان یجاد میمانپذیر و جلب توریست را خواهد داشت . این امری است که ساکنین روستاها نمیتوانند انجام دهند. استفاده از تکنولوژی نوین و جلب سرمایه گذار و غیره و غیره از یک شرکت به نحو بهتری قابل اجرا است .
این سیستم اگر در همه روستاهای کشور با هم اجرا شود نتیجه خوبی خواهد داشت و اشتغال بلقوه بزرگی را در بخش روستایی با سرمایه مردمی ایجاد خواهد کرد .
مواردی مثل کندو داری و پرورش ماهی آب شیرین در منابع محدود آب روستایی ، برای روستاییان منفرد امکانپذیر نیست ، اما برای یک شرکت روستایی همه این کارها عملی خواهد بود. ایجاد کارگاه قالی بافی و سبد بافی و سایر صنایع محلی و غیر محلی موارد مشابه نیز همینطور است .
احیای اقتصاد روستایی اولین کاری است که باید انجام گیرد و این رشد اقتصاد روستایی میتواند به عنوان صنعت مادر سایر صنایع کشور را نیز به حرکت درآورد .