پاره ای از نکات جالب و یا تحقیقات شخصی من در عالم مجازی Some interesting research on my own or in a virtual world
۱۳۹۷-۰۸-۲۷
انقلاب بعدی بشر میتواند در زمینه اجتماعی باشد
قیمت بنزین در فرانسه
۱۳۹۷-۰۸-۲۶
گونه قالب
رمز موفقیت در دنیای استارتآپها
رمز موفقیت در دنیای استارتآپها
از روزنامه دنیای اقتصاد
جان چمبرز (John Chambers)، مدیرعامل سابق شرکت سیسکو سیستمز، مثل خیلی از انسانهای موفق دیگر، یک شبه ره صدساله را نرفته است. او در ویرجینیای غربی بزرگ شده و سخت کار کرده تا بر چالشهای شخصی غلبه کند و به جایگاه ارشدی در سیسکو برسد؛ جایی که یک شرکت تولیدکننده دستگاه روتر (router) را به یکی از بزرگترین شرکتهای تکنولوژی در دنیا تبدیل کرد. چمبرز که حالا JC۲ Ventures را اداره میکند، زندگی کاری پر از چالش و درسهای کسبوکارش را در کتاب تازهای با عنوان «اتصال نقطهها: درسهایی برای رهبری در دنیای استارتآپ» به اشتراک گذاشته است. او در مصاحبه با موسسه وارتون در مورد تعریف خود از موفقیت صحبت کرده است که متن این مصاحبه را در ادامه میخوانیم.
یک شرکت با 70 ملیون دلار فروش را به شرکت 48 میلیارد فروش تبدیل کرد
مهمترین عنصر توانایی بیان کردن یک بینش کاملا روشن است و باید یک استراتژی متمایز و پایدار وجود داشته باشد که بگوید سازمان به کجا میرود.
توانایی ساختن یک تیم بزرگ که شامل توسعه تیم، استخدام نیرو و هر از چند گاهی تغییر افراد تیم باشد.
فرهنگ است که خودم تا وقتی اولین بار مدیر عامل نشدم، به اهمیت آن پی نبرده بودم. اما باید بدانید هیچگاه بدون داشتن فرهنگی بسیار قوی شرکت بزرگی نخواهید داشت
توانایی ارتباط برقرار کردن با هر یک از اجزای عواملی است که در مورد آن صحبت کردیم.
در پاسخ به این سوال که من رهبران سازمانی را چگونه میسنجم، باید بگویم نتایجی که آنها میگیرند، کیفیت تیم، درک واقعی آنها از صنعتی که بر آن متمرکز شدهاند، مهارتهای ارتباطی آنها، قدرت عملی کردن حرفهایشان، فرهنگ و توانایی عنوان کردن بینشی جسورانه و سپس اجرایی کردن آن، برای من مهم است.
امروز، فرهنگ و استراتژی به یک اندازه برای من اهمیت دارند.
مدیران ما برای حفظ رضایت مشتری پاداش میگرفتند،
الان در دورهای هستیم که یا باید در روند موجود اختلال ایجاد کنید، یا در کار شما اختلال ایجاد میکنند.
. من معتقدم ۴۰ درصد شرکتهای بزرگ در آمریکا یا سراسر دنیا به دلیل دیجیتالی شدن، سرعت اختلال در صنعت، هوش منصوعی و مدلهای کسبوکار مختلف، در یک دهه آینده ناپدید خواهند شد. نظر من این است که ایجاد اختلال سرعت خواهد گرفت.
ر دهه ۹۰ تعداد IPOها ۴۰۰ تا ۵۰۰ مورد در سال بود و حتی به اوج ۷۰۰ مورد هم رسید. امسال از اینکه برای اولین بار بعد از سه سال به بیش از ۲۰۰ مورد رسیدیم، هیجانزده شدیم! اما اگر میخواهیم در دهه آینده ۲۵ تا ۳۰ میلیون شغل ایجاد کنیم که باید این کار را کنیم، موتور استارتآپها باید سریعتر کار کند. البته یکسری مشاغل هم ناگزیر ایجاد میشوند، چون دیجیتالی شدن یکسری مشاغل دیگر را از بین میبرد. نگرانی من نرخ شکست این استارتآپها نیست. نگرانی من این است که تعداد این استارتآپها کافی نیست و سرعتمان در کمک به بزرگ کردن آنها کند است.
رودخانه الک ویرجینیا در برخی جاها جریانهای خیلی تندی دارد که برای کسانی که میخواهند شنا کنند خطرناک است. ۶ ساله بودم و به همراه پدرم به ماهیگیری رفته بودیم. پدرم توصیه کرد خیلی مراقب باشم که داخل رودخانه نیفتم. آن قسمت برای ماهیگیری عالی بود، اما با توجه به عمق و سرعتی که جریان آب داشت، بسیار خطرناک بود. او حدود ۱۰۰ متر بالاتر از من مشغول ماهیگیری بود. من خیلی نزدیک لبه رودخانه شدم و داخل آب افتادم. خیلی سریع زیر آب رفتم و پدرم فریاد میزد قلاب ماهیگیری را بگیرم. آن صحنه هنوز کامل جلوی چشمم است که خودش را داخل آب انداخت و در مسیر آب به این طرف و آن طرف میرفت. هر بار من به سطح آب میآمدم و کمی نفس میکشیدم میشنیدم که فریاد میزد «قلاب ماهیگیری را بگیر.»
بالاخره قلاب را گرفتم و توانستم بریده بریده نفس بکشم و پدرم در نهایت به پایین پای من روی تنداب رسید و سپس به طرف بیرون شنا کرد و من را بیرون کشید. او کنارم نشست و مثل همیشه سعی کرد از این اتفاق هم یک درس زندگی به من بدهد. او گفت: «جان، وقتی داخل تنداب رودخانه میافتی، اگر تلاش کنی برعکس جریان آب شنا کنی بدتر غرق میشوی. اگر بترسی هم بیشتر غرق میشوی. کاری که باید انجام بدهی این است که با دنیا مثل خودش تا کنی یعنی بدانی که باید همراه جریان آب شوی و منتظر فرصتی برای بیرون آمدن از آب باشی و بعد بدانی چطور خودت را بیرون بکشی.» وقتی آرام شدم و نفسم برگشت، با هم داخل تنداب رفتیم و گذاشت این کار را خودم تمرین کنم. سپس به همان جایی که ماهیگیری را شروع کرده بودیم برگشتیم و به من اجازه داد ماهیگیری کنم. مادرم هیچوقت این موضوع را نفهمید، اما او دوباره ۱۰۰ متر دورتر از من ماهیگیری میکرد تا این پیام را به من بدهد که مطمئن است این درس را یاد گرفتهام.
فکر میکنم این درس زندگی برای خیلی از رهبران کسبوکار است.
من فکر میکنم شما بیشتر محصول شکستها و عقبنشینیهای خودتان هستید. هر کس که میگوید هیچ وقت در زندگی شکست یا مانعی نداشته، یا تا به حال ریسک بزرگی نکرده با شما صادق نبوده است.
جک ولش، مدیر عامل سابق شرکت جنرال الکتریک، این موضوع را به من یاد داد. سیسکو در دورهای به شدت خوب اداره میشد. خیلی از افراد ما را یک تیم رهبری ارشد در آمریکا میشناختند و به یکی از ارزشمندترین شرکتهای دنیا تبدیل شده بودیم. جک به من گفت: «جان، شرکت خیلی خوبی ساختهای.» میدانستم میخواهد چیزی را به من یاد بدهد. بنابراین گفتم: «جک، آینده چه میشود؟» او گفت: «برای اینکه به یک شرکت یا رهبر سازمانی بزرگ تبدیل شوی، یک تجربه نزدیک به مرگخواهی داشت.»
در آن زمان نفهمیدم چه میگوید. اما وقتی سال ۲۰۰۱ شد و حباب داتکام ترکید، به وضوح فهمیدم منظور او چه بوده است. اینکه چگونه بلایا و شکستهای زندگی خود را مدیریت میکنید، بیشتر از موفقیتهایتان مشخص میکند چه کسی هستید. به محض اینکه یاد بگیرید چگونه با شکستها کنار بیایید و آنها را مدیریت کنید، به دستاوردهای بیشتری در زندگی میرسید.
وقتی از این شکستها و موانع درس میگیرید، هر بار قویتر میشوید. بهترین تیمهای سیلیکونولی اغلب تیمهایی هستند که قبلا موفقیتی نداشتهاند، اما بارها و بارها یاد گرفتهاند که چطور برگردند.
رهبران سازمان باید از تغییر و نوآوری استقبال کنند. نوآوری قابل درک است، اما استقبال از تغییر چیزی است که هنوز برای خیلی از شرکتها دشوار است. آنها طبق یک الگوی موفقیت پیش میروند و میخواهند سوار بر موج باشند. مشکل این است که اغلب نمیتوانند بدون ایجاد تغییرات لازم در مسیرشان، به سطح بعدی موفقیت برسند.
کاملا موافقم. در این دوره زمانی، دیجیتالی شدن بسیاری از مدلهای کسبوکار را خراب میکند و شرکتها را با سرعتی بیسابقه پیش میبرد. من معتقدم حدود ۴۰ درصد شرکتهای امروزی در ۱۰ سال آینده دیگر وجود نخواهند داشت. یا رشدمیکنید، یا میمیرید. پس باید شجاعت تغییر کردن را داشته باشید.
اما تغییر برای شرکتهایی سختتر است که بیشترین موفقیت را تجربه کردهاند. وقتی در مورد دلایل شکست شرکتها صحبت میکنم، دلیل شماره یک این است که تحول بازار ندارند؛ یعنی تغییر در مدل کسبوکار به همراه تغییرات تکنولوژی. اما دلیل شماره ۲ این است که آنها یک مسیر درست را برای مدتی طولانی ادامه میدهند.
اگر سیسکو را مثال بزنم، ما شرکت خیلی موفقی در تولید دستگاه روتر بودیم، اما این جسارت را داشتیم که وارد حوزه جدید سوئیچ هم بشویم. سپس از روتر و سوئیچ به قابلیت وایرلس و صدا و مرکز داده و ایمنی روی آوردیم. دائم خودمان را بازآفرینی میکردیم. با این کار، نهتنها محصول هستهای ما بهتر شد، بلکه به دستاوردهای بهتری رسیدیم. اشتباه رقبای ما این بود که روی یک محصول مانده بودند. تمایل به تغییر، ایجاد اختلال، تمایل به اینکه بگوییم ما فقط یک شرکت سازنده روتر نیستیم، اهمیت دارد و همهچیز را در دنیا متحول میکند.
۱۳۹۷-۰۸-۲۳
شباهت افسانه پیدایش کشور کره با به زمین آمدن آدم
چرا مردم بیزانس فکر میکنند " ترک " هستند ؟
۱۳۹۷-۰۸-۲۰
در زمان و مکان وجودی قرآن
دشمن ملت
دسته بندی لازم برای احادیث
احادیث صحیح دو دسته است.
بعضی عمومی و بعضی مخصوص زمان یا فرد شنونده است. بسیاری از احادیث هنگام گفتگو با شخصی خاصی اتفاق افتاده و منظور گوینده ، همان شخص و همان زمان بوده است .
مانند حدیثی منصوب به رسول الله که بیان میدارد هر کس بشارت دیدن ماه ربیع الاول را به من بدهد ، به او وعده بهشت میدهم . این حدیث در صورت صحت ( که تخصص دیگری را میطلبد ) برای همان فرد یا همان افراد زمان و همان سال بوده است .
دور از عقل است که تصور کنیم در همه سالها ( مثل امسال ) فردی خبر دیدن ماه را بدهد ، به همین ساگی از همه گناهان او صرفه نظر خواهد شد و او اهل بهشت میشود .
حتی در میان کسانی که نسبتا متخصص هستند و ادعای دانستن احادیث را دارند نیز در خصوص عمومی و خصوصی بودن هر یک از احادیث اتفاق نظر وجود ندارد .
لازم است بزرگان این تخصص با هم نشست داشته باشند و در خصوص جدا کردن احادیث عمومی و خصوصی و آن چیزی که همه لازم است انجام دهند ، توافق نمایند .
معین کردن این موارد باعث میشود افراد کم تخصص ، از دخالت سلایق شخصی در این گونه مسائلی که برای عموم مسلمین اهمیت زیادی دارد جلوگیزی نمایند .
طبیعتا انجام ندادن این مهم ، باعث میشود تا دشمنان اسلام در لباس متخصصین دینی ، هر آنچه منافع ایشان اقتضا میکند به نام اسلام بسته و اشاعه دهند .
نمونه " «تو که مهر علی مِن دلته/ نفت ملی سی چِنته» «یعنی تو که مهر علی را در دل داری برای چه بهدنبال ملی شدن نفت هستی؟» "
۱۳۹۷-۰۸-۱۷
اسلام برای ایران چه کرد ؟
آیا واقعا این سوال صحیح است ؟ برای پاسخ به آن باید سوال پیش زمینهای را جواب داد . دین برای فرد چه میکند ؟
فرد بی دین چگونه است ؟
تعریف دین " دین شکل دهنده روش زندگی است " پس آنچه اعتقادات شخص است که در اعمال او تاثیر میگذارد دین است .
مراحل کنترل انسان, شامل مکانیزم رفلکس طبیعی( مانند رفتار لرزش در سرما , یا تحریک عظلات از آتش ) , مکانیزم رفلکس حیوانی ( مانند رفتار آدم تشنه و گرسنه ) , رفلکس رفتار عقلانی ( تفکر و تصمیم در موارد خاص, موارد عام جزو رفتار حیوانی گونه انسان است ) , رفتار بر اساس اعتقادات ( دین )
تاریخ نشان داده همه جوامع انسانی به گونهای خدا اعتقاد دارند , جدای از آنکه واقعا وجود داشته باشد ( خدا ) آنچه به خدا نسبت میدهند , کنترل کننده و مجری رفتار انسان ها و جوامع بشری است . اگر این خدا مهربان باشد , مردم در راحت و آسایش زندگی کردهاند و اگر خشن باشد , مردم در رنج و الم .
خدای ادیان ابراهیمی, خدای مهربان است. آنگونه که علی ع را وقتی دشمن دست بسته به صورت او تف میکند , بلند میشود تا خشم شخصی را کنترل نماید . همان کس که شبها برای یتیم ها غذا میبرد . هم او شیر میدان نبرد بود و هیچ کسی را از دین بیرون نکرد , حتی قاتل خود را که در دم آخر شیر خود را به او داد و گفت اگر نی خورد شفیع او میشدم و ...
پس دین برای شخص و جامعه آسایش و راحتی و رنج و الم را می آورد .
اما مدعیان دین هم که مجری امور دینی هستند و دنیا را تقسیم می کنند در این میان سهیم هستند .
تاریخ حکومتها در ایران نشان میدهد اکثرا به واسطه دین قیام کردند ( هخامنشی ها , پارتی ها , ساسانیان , خلافی عباسی , آل زیار , آل بویه , صفویه و غیره تا این اواخر حکومت 40 ساله ) آنها که خوب شروع کردند , وقتی از اصل دین جا ماندند حکومت شبه دینی شد و شکست خوردند و سرنگون شدند , سلطان حسین , شاه دست نشانده درباری بود . اگر افغان ها نمی آمدند , جور دیگر نابود میشد .
حال بازگردیم به پاسخ سوالات .
دین رفتار انسانی فرد را شکل میدهد و آنکس که دین ندارد , هر کاری را مباح میداند . ( اعتقاد به یک چوب خشک بهتر از بی اعتقادی است )
دین برای جوامع چه میکند ؟ اگر مجریان جامعه دین دار ( مهربانی ) باشند , جامعه در آسایش و راحتی پیشرفت خواهد کرد . در غیر اینصورت همواره منافع گروهی برآورده خواهد شد و اکثریت در رنج خواهند بود .
آنچه به نظر مهم است, ما هستیم. چه میخواهیم بکنیم ؟ خواهیم ساخت یا در اندیشه کشتن و خراب کردن کارهای دیگران هستیم؟
نه فقط در جامعه , بلکه درون خودمان , در حال ساختن و عشق و محبت به هم نوع هستیم یا در حال افروختن آتش درون برای سوزاندن دیگران ؟