شما به هر چه نگاه کنید ، رنگ آنرا میگیرید ، به آن علاقه مند میشوید و کم کم این علاقه تان بیشتر میشود.
انسان حکم آئینه را دارد. هر چه را ببیند- در معرض آن قرار داشته باشد ، در آینه وجودش نقش میبندد .
این نقش میماند و در طی زمان به سختی زدوده میشود.
از همین رو شاعر میفرماید :
بسازم خنجری نیشش ز فولاد ***زنم بر دیده ، تا دل گردد آزاد
و هر چه بیندیشیم نیز چنین است، حضرت فیض کاشانی میفرماید:
ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من***تو آمد خرده خرده رفت من آهسته آهسته
در زمانی که به این داستان آشنا شدیم ، مطلوبمان آن است که به جائی برسیم ، میبینیم که این آئینه وجودمان بسیار پر نقش شده است. حال زدودن این نقوش ساده نیست.
اول گام آن جدا کردن سطح آئینه است از نقوش قبلی و بعد از آن سایر نقوش
مدت زمان اثر و دقت نظر بر عمق نقوش موثر است.
همچنین کندن از روش جاری زندگی ناممکن
بدین ترتیب ، برای زنگار زدائی باید گام به گام و مرحله به مرحله از نقش های کم اثر شروع نمود. تا با تربیت وجود ، قدرت اراده بر نقوش عمیق فائق آید.
هر نقش که پاک شود ، نور از آئینه بیرون زند .
آخرین مرحله نقوش ، نقشی است که از اول زندگی بر این آئینه زده شده است. وجود خودمان . چون آن نیز زدوده شود ، نور خالص و بی نهایت از آئینه مشاهده میشود.
نقش کردم رخ زیبای تو در خانه دل*** خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند
نقش کردم رخ زیبای تو در خانه دل*** خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند
این نور از کجاست ؟
از خود آئینه است یا از آنچه بیرون باقی است؟
و یبقی ذوالجلال و الاکرام
( سهیل)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر