۱۳۹۴-۰۲-۱۷

اکتشاف بعدی فضائی چه باید باشد ؟

به جای هزینه کردن های غیر ضروری روی سفر های اکتشافی برای مریخ ، بهتر است که یک سفر رفت و برگشت علمی به مدار مشتری طراحی و توسط مجموعه ای از کشورهای جهان ( زمین ) انجام گیرد . مشتری با ماه های فراوانش خود یک منظومه خورشیدی جذاب است .

این که چه تحقیقاتی باید یا میتوانند انجام دهند توسط دانشمندان میتواند طی سالهای آینده طراحی گردد .

این که به چه تجهیزاتی نیاز دارند و سفینه آنها باید در خارج از جو ( ایستگاه مداری ) مونتاژ شود و هزاران اما و اگرهای دیگر باید توسط دانشمندان مطرح و حل گردد .

دانش بدست آمده برای ساخت این سفینه میتواند روی زمین مورد استفاده قرار گیرد . دستاوردهای این سفر اکتشافی نیز میتواند دانش بشر را گسترش داده و به طور ملموسی افق دید را دورتر ببرد .

قرار دادن تعدادی روبات در موقعیتهای بین ستاره ای – مدارگردهای تلسکوپی و غیره برای کسب دانش و اطلاعات برای بعد از سفر نیز مفید خواهد بود .

شاید مانند سفرهای قطب جنوب صلاح بر این باشد که مقداری از آذوقه و سوخت را در مدارهای پائین تر جا بگذارند . و یا سفینه های بعدی مواد سوختی و غیره را به سفینه برسانند . و هزار اگر و امای دیگر که هیجان جهانی این اکتشاف را میتواند بیشتر نمایدد . 

در مدح و ذم آواز خوانی

شنیده ایم که آواز خواندن کراهت دارد یا اصلا حرام است . اما چرا ؟

شنیده بودم که حضرت داوود صدای خوبی دارند و زبور را بصورت آواز خوانی  میخواندند .

همچنین در صدر اسلام رسول خدا قرآن تلاوت میکردند و کافران گوشهایشان را میگرفتند و به دیگران توصیه میکردن که به آواز قرآن گوش ندهند که مسحور خواهند شد .

همچنین شنیدیم که در شب عاشورا عده ای برای شبیخون آمده بودند به پشت خیام و با صدای قرآن امام سوم شیعیان توبه نمودند و به شهدای کربلا ملحق شدند .

اشعار خوب گفتن از قدیم رسم بوده است . و آن را با آهنگ و آواز میخواندند . نمونه مداحی فرزدق در تاریخ ثبت است و مداحان به گفتار بزرگان در خصوص او استناد میجویند و کار خود را توجیه میکنند . گر چه فرزدق در زیر شکنجه پوست بدن کندن در حالی که زنده بود ، مدح ائمه میخواند .

در  خصوص آواز ناصحیح چیزی نشنیده ایم .  اما لهو و لهب و آهنگی که انسان را از خود بیخود کند مذموم است . به مصداق این که مسکر است . باعث سکر و ضعف عقل میشود .

پس آن آهنگ که باعث تغییر حالت شود و ضعف عقل آورد و انسان را از خود بیخود کند حرام است . توجه به خواندن حضرت داوود ع و پیغمبر خاتم نشان میدهد . آن بیخودی که در راه خدا باشد مطلوب است .

پس هر آهنگ ( و هر چیزی ) که انسان را از خداوند دور نماید مذموم و هر انچه انسان را به خدا نزدیک کند ، ممدوح است . سایر انواع آهنگ و آواز بسته به این که چند درصد به هر طرف میل دارند ، در حد وسط هستند .

امروز آواز داوودی در جهت مثبت و آهنگ شیطانی در جهت منفی نداریم . هر چه هست در میانه است . پس بد مطلق نداریم .

از طرفی تاثیر آوازها و آهنگها روی هر شخص متفاوت است . پس خود آهنگها و آوازها ، فی نفسه بد و خوب نیستند . بلکه اثر آنها است که روی افراد خوب و بد میشود . پس هر کس خود باید تشخیص دهد که کدام آهنگ و موسیقی برایش خوب و کدام یک بد است ( چه بسا یک موسیقی و آواز برای خیلی ها ممدوح و برای بعضی بد باشد ). نمیتوان جامعه را از موسیقی و آهنگ و آواز جدا نمود برای این که این آهنگ بد است . اما افراد خود تشخیص میدهند کدام آهنگ برایشان مفید و کدام یک مضر است . ( این خصلتی است حیوانی ، که در انسان نیز تکامل یافته است . حیوانات خود تشخیص میدهند که از بعضی موسیقی ها خوششان آمده و به آن گوش میدهند و بعضی را دوست نمیدارند و از آن فرار میکنند )

اصولا موسیقی و آواز جزو هنرها است و هنر شامل هارمونی و از نشانه های الهی است . هنر آن چیزی است که انسان را به خداوند نزدیک میکند و این کاملا امری فطری است . طبیعی است که شیطان صفتان از همه ابزار ممکن برای دور نمودن انسان از خداوند استفاده میکنند و هنر نیز از این امر مستثناء نیست .اما با بازگشت به فطرت انسانی میتوان تشخیص داد که کدام هنر مطلوب و کدام نامطلوب است . خداوند فرموده است که به شما ( انسان ) فاروق ( جدا کننده حق و باطل ) داده ایم .

انسان فی نفسه تشخیص میدهد که گل زیبا است و زیبائی خوب است . دروغ و زشتی بد است . و از بدی فاصله میگیرد . این امر نیازی به آموزش ندارد . امری کاملا فطری است . اما با آموزش میشود شخص را به دروغ و بدی عادت داد و این مذموم است . 

اندیشه در کتب الهی

صحف ابراهیم

تورات

انجیل

زبور داوود

اوستای زرتشت

قرآن مجید

کتب الهی هستند که نام آنها را شنیده ایم . عقل بیان میدارد که حضرت آدم ع و نوح ع نیز باید کتابی میداشتند تا برای دیگران ( فرزندان ) باقی بگذارند . از این که  چنین کتابهایی بوده باشد ، چیزی ندیده و نشنیده ام .

چون از فلسفه وجودی کتب الهی سخن میرود ، جز نظر نویسنده نمیتوان نظر دیگران را ملاک دانست . لذا اینچیزی که همه نویسندگان بیان میدارند ، نظر نویسنده است و در صورت صحت نیز همه منظور نویسنده را شامل نمیشود .

( از منظر فعلی )  متون کتب الهی را به دو دسته تقسیم میتوان کرد  . یکی آنچه خاص گروه مردم زمان و مکان خاص است . و دیگر آنچه به زمان خاصی تعلق ندارد . (در قرآن مشاهده میکنیم که متنی بر واقعه خاصی دلالت دارد ، اما معانی دیگر همان متون شامل دقایق و ظرایف خاصی برای مردم همه زمانها است )

ظاهرا از

صحف ابراهیم اثری به جای نمانده است .

تورات مفقود شده و آنچه امروز به نام تورات مشهور است ، کتابی است که بعد از آزادی یهودیان در بابل توسط انها نگاشته شده و به نام کتاب عهد عتیق مشهور عالمان است .

از انجیل نیز چیزی در دست نیست . آنچه امروز به انجیل معروف است نقل قول حواریون از عیسی مسیح است . ( و بخشی نیز از بزرگان مسیحیان بعدی ) این متون به عنوان کتاب عهد جدید به همراه کتاب مشهور به تورات ، کتاب مقدس مسیحیان است .

زبور داود نیز برای ما مجهول است .

اوستای زرتشت نیز در طول سالیان دراز مفقود گردیده . بخش کوچکی به نام سروده های زرتشت از آن باقی است . ( منصوب است که این از کتاب اوستا است )

تنها کتاب آسمانی که گفتار خداوند است و در دست بشر موجود است قرآن است . بنابراین در این کتاب آسمانی باید بتوان آثار سایر کتب آسمانی را مشاهده نمود .

این مقدمه از این جهت بیان شد که برای اصحاب بصیرت مخفی نیست که میتوانند متون سایر کتب مقدس را در قرآن بیابند و آن را استخراج نمایند .

مراتب بازگشت قرآن تا بهشت

آیا قرآن روزی از بین خواهد رفت ؟

البته که نه ، قرآن گفتار خداوند است و نور است  و نفس خاص خود را دارد . خداوند فرموده " کل نفس ذائقه الموت الا وجه ذو الجلال و الاکرام " یعنی همه نفوس خواهند مرد ، بجز آن نفوسی که وجه الله است . و البته قرآن نیز وجه الله است .

پس قرآن نخواهد مرد وخواهد بود تا به خداوند بازگردد . آیا تا روز قیامت ؟ ( که بازگشت همه چیز به اوست )

آیا در بهشت قرآن نداریم ؟ طبیعی است که بهشتیان نیز قرآن خواهند داشت . سخن حق را بر هم خواهند خواند و به همدیگر تهیت خواهند گفت .

پس در تمام مسیر انسان از دنیا تا بهشت ( و برای طبقات بهشت )، قرآن خواهیم داشت . اما این قرآنها در هر مرحله زوائد مورد نیاز آن مراحل را وامیگذارد و روشنتر میگردد .

در دنیای بعد از مرگ که آن را عالم تجرد و برزخ نام نهاده اند ، قرآن بدون کلام و لغت خواهد بود . جامه و حجاب لغات و کلام را ترک کرده و روشنتر خواهد بود . طبیعی است افرادی که در آن عالم هستند از این نعمت الهی برخوردار باشند و با خواندن قرآن ( بدون لغت و کلام ) از مزایای قرآن بهره مند گردند . این سفر تا روز قیامت ادامه دارد .

 در قیامت قرآن بدون نطق و قرآن ناطق ( علی ع فرمود " من قرآن ناطق هستم " ) در کنار حوض ( کوثر ) بر رسول خدا باز خواهند گشت . ( حدیث نبوی )

این قرآن در روز قیامت نیز شفیع خلق خواهد بود و خواص مختص آن زمان معین را خواهد داشت ( و جنبه رحمت حق را به وجه خاصی نمایش خواهد داد )

پس از روز قیامت نیز قرآن لباس عالم برزخ را ترک کرده و بر بهشتیان نورافشانی خواهد نمود . هر طبقه بهشت به میزان خاص قابل تحمل آن مرحله از نور قرآن منور خواهند گشت .

پس این قرآن که روی تاقچه داریم با ما خواهد بود تا روز قیامت و اگر ما لایق باشیم تا بعد از آن .

مقدمه بر نظر به قرآن

قرآن گفتار حق است و تنها خود گوینده است که میداند چه گفته و چه منظوری داشته است . نظر به این که خداوند به حال همه بندگان عالم است . و برای خداوند زمان بعد و قبل محدودیت نیست .

 پس خداوند از روز ازل میداند که استنباط هر فرد ( و هر جمع ) از هر کلام ( و جمله و آیات و سوره ها و کل ) قرآن چیست.

پس آنچه حق فرموده بر اساس و برای آن استنباطی است که همه خلق تک به تک و جمعی از هر کلام و آیات قرآن خواهند نمود و نموده اند .

طبیعی است که قرآن بعضی را نور علم می افزاید و بعضی را گمراه میکند . این از ذات و طبیعت ( انتخابی افراد ) است که جای تفاوت این افراد در اینجا نیست .

همچنین برداشت افراد بر اساس تجربه و دانش و زاویه دید از قرآن متفاوت خواهد بود . طبیعی است که همه آنچه به نظر همه کس میرسد صحیح نیست . اما در میان سخنان گمراه ترین افراد نیز ممکن است نکات مثبت و صحیح باشد . بنابراین استنباط هیچ کسی را از قرآن نمیتوان مترود دانست . همچنین حداقل آن استنباط بر خود شخص حجت است .

خود قرآن از همه انسانها خواسته است که بیندیشند . " افلا تعقلون – افلا یتفکرون و ..."

پس وظیفه همه مردم است که در قرآن بیندیشند و بدانند که خداوند در این لحظه که آنها به قرآن می اندیشند و قرآن را میخوانند  منظوری داشته و این کلام را برای این لحظه خواننده و اندیشه  آن شخص فرستاده . با تدبر و تفکر میتوان آنچه کاسه وجودی ما ظرفیت دارد از دریای نورانی قرآن سیراب شد . استفاده از اندیشه دیگران ، ضمن روش اندیشیدن و تدبر ، طی مسافاتی از راه رفتنی را نیز تسهیل میکند . خواننده  میتواند به آنجا برسد که گامی بیش از گذشتگان برداشته و پرده ای از حقایق قرآن را برای دیگران آشکار نماید .

همچنین در نقطه مقابل میتواند با تفسیر به رای پرده ای بر مفاهیم قرآن کشیده و خلق را از حقایق قرآن دور سازد . لذا این مرحله ( انتشار عقاید قرآنی ) مرحله ای بسیار خطرناک است و خود شخص عالم به "حق یا باطلی "خود نیست ( همه کس خود را حق میپندارند ) برای همین کسی که از خداوند شرم دارد ( ترس از جهنم یا خجالت از اضهار وجود در ارتباط حق با خلق ) وارد این وادی نمیگردد ، مگر با اجازه از فرستاده خداوند . مستقیم ( مانند علی ع ) یا با واسطه ( مانند ابن عباس عموی پیامبرکه از علی ع اجازه داشتندد ) .

 

ادبیات


ادبیات قابل آموزش نیست .زیرا ادبیات جوهر وجودی انسانی است . ادبیات بیرون ریختن آنچیزی است که در درون انسان وجود دارد . البته در درون انسانها نور است که میتواند وجود داشته باشد ( ظلمت نبود نور است ) پس میزان نور وجودی که به بیرون می اید ادبیات میشود . انواع ادبیاتهای مختلف که توسط دانشمندان تقسیم بندی شده ،را میتوان با دسته بندی میزان نور و کیفیت نور مقایسه کرد .

در مقام مثال میتوان "رنگ نور" و "شدت" آن را مد نظر گرفت که " میزان" ( شعور به مطلبی – ایجاد هارمونی بیرونی از یک هارمونی درونی ) ادبیات را به رنگ  و "شدت" آنرا ( به شدت و تتندی نور ) بیان کرد .

البته همانطور که نور سفید جمع همه رنگها است ، در ادبیات نیز حالتی داریم که جمع همه انواع دیگر است . و این اصل ادبیات است  که اصل جوهر انسانی است ...

 

فطرت انسانی با شادی است

تاریکی نبود نور است . غم نیز نبود شادی است . بنابراین همانطور که تاریکی وجود ندارد – غم نیز وجود ندارد . اصل وجود شادی است . انواع بیماریها از اعتدال خارج شدن فطرت انسانی است .

دور شدن انسان از شادی بیماریزا است . انواع عزاداریها اصالت انسانی ندارد ، بلکه به عنوان عدم تعادل مطرح است .

بعضی از غمها دردرمان یک بیماری اجتماعی ( یا فردی ) توصیه شده و بکار برده میشود ( بخصوص آن دسته که به دستور طبیبان الهی توصیه گردیده است )

اصل طبیعت با هارمونی است . پس همه هنرها از شادی است  و انتقال شادی است از هنرمند به دیگران . پس از هنر برای درمان خروج از تعادل و ازدیاد غم ( در فرد یا جامعه ) میتوان استفاده نمود .

این مباحث عالمان خاص خود را میطلبد و درمان فردی یا اجتماعی را میتوان از طریق شناسائی بیماری و تجویز هنر برای به اعتدال بازگرداندن انسان ( یا جامعه ) استفاده کرد .

 

۱۳۹۴-۰۲-۱۶

اخلاق هم در تکامل شکل گرفته است

فرموده "  انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق " یعنی برای تکمیل نمودن رفتار اخلاق پسندیده انسان از جانب خداوند مامور شده است .

پس مذهب و اخلاق امری کاملا فطری است .

طبیعی است که امور فطری در زندگی هر موجودی اصل هستند و امور دیگر ضد فطرت و مانع انسانیت انسان است .



۱۳۹۴-۰۲-۱۵

تعبیری از فرمایش مولا علی ع

خداوند فرمودند " علم الآدم اسمها کلها "
یعنی به آدم کل اسمها را آموختیم , علم همه چیز را نشان دادیم .
رسول خدا فرمودند " ان مدینه العلم و علی بابها "
طبیعی است که حضرت آدم که به شهر علم حضرت رسول رفته‌اند , از در گذشته‌اند . ( اول خلقت حق ، نور مصطفی بود و از نور ایشان نور سایر انبیاء و ... )
مولا علی ع فرمودند " یا رسول الله من با همه پیامبران بودم در نهان , با شما هستم در ظاهر و نهان "
یکی از دلایل این متن وجهه درب شهر علمی ایشان است که با همه پیامبران بوده‌اند .

۱۳۹۴-۰۲-۱۴

ظهور امپریالیسم چین

چین اصولا دید امپریالیستی نداشت . برای رفاه مردمش دربها را باز کرد و با مانده مثبت تراز تجاری روبرو شد . نظر به بی تجربگی در عالم سرمایه داری , این تراز مثبت تجمعی رقم بزرگی شد .زمانی چینی ها متوجه شدند که ارزش واقعی دلار را کشورهای پذیرای دلار تعیین می‌کنند و این طلب هنگفت را نمیتوان نقد کرد . در حالی که این تراز مثبت ادامه دار بوده و تصوری بر توقف آن نیست .
لذا به فکر استفاده از این طلب بزرگ افتادند . آنها بر اساس ظرفیت همه کشورهای جهان نسبت به صدور این دلارها اقدام نمودند .
خرید هر چیز مناسب در همه کشورهای غربی , سرمایه‌گذاری در همه انواع پروژههای همه کشورهای جهان .
تا اینجا ظاهرا اینکار به نفع جهان است , اما وقتی این سرمایه‌گذاریها را به شرکتهای چینی می‌دهند تا اجرا کنند . یعنی عملا پولی جابجا نشده است . پروژههای زیادی به پایان میرسد در حالی که چینی ها مالک یا سهامدار آن هستند .
در ابعاد جهانی , یک چرخه با بازخورد مثبت مالک شدن همه چیزهای مهم توسط اژدهای چینی شکل گرفته است .
این در حالی است که عقاب آمریکایی , رقیب اصلی چین در حال بازگشت به لانه است .
در این صحنه مبارزه هیچ رقیب دیگری وجود ندارد . این فقط آمریکا است که توان ارائه سرمایه‌گذاری معادل یا بیشتر از چین را در سرتاسر جهان دارد .
اگر آمریکا این کار را نکند حلقه اژدهای چینی در تک تک کشورهای جهان سخت و محکم خواهد شد . طبیعی است که آینده ژئوپلیتیک جهان به نفع چین پیش خواهد رفت . حتی در داخل آمریکا چینی ها هر چه بتوانند تصاحب می‌کنند .
این درس بزرگی است که تراز تجاری متعادل شرط بقای ثبات جهانی است . خیلی مهم است کشورهای جهان به سمت تراز تجاری متعادل هدایت گردند .