کتب الهی قدیمی ( بخش چهارم زبور داوود ع )
نقل است زمانی که حضرت داوود ع آنرا میخواند ( ایشان خوش آواز بودند ) ، پرندگان آسمان نیز با ایشان همنوائی میکردند . کتاب زبور ، حاوی شریعت جدید نبود . پس چه میتوانست باشد ؟
این کتاب حاوی دعا بود . دعاهائی که حالات هر شنونده ای را از پرنده و دونده تغییر میداد . در این کتاب ستایش خداوند و شرح قدرت و عظمت او و نعمتهائی که به ما مرحمت فرموده بوده است .
تا اینجا برای عوام است . حضرت داوود ، مقام سلطنت ظاهری را نیز داشتند و پس از ایشان ، حضرت سلیمان فرزند کوچک ایشان نیز سلطنت ظاهری را داشتند . طبیعی است که در این کتاب اسراری برای این دو نبی بزرگوار بوده باشد که غیر از ایشان کسی آن را در نمیافت . از این رو هر روز بر عظمت سلطنت ظاهری ایشان افزوده میگردید تا حدی که برای سلیمان ع آنچنان سلطنتی حاصل آمد که تا قیامت برای هیچ کس آن سلطنت ظاهری نخواهد بود . ایشان بر جنس و انس و دیو و دد و باد و حیوان و غیر آنها حکومت میکردند و زبان همه موجودات را میدانستند و به آن تکلم مینمودند .
بعد از آزادی از بردگی ، یهودیان آنچه در ذهن داشتند ثبت کردند . از جمله ممکن است در میان آنچه ایشان ثبت کردند ، مثلا در تلموت بخشی از زبور داوود ع موجود باشد .
اما برای اظهار نظر درست باید این آثار را دیده باشم که متاسفانه فقط کتب عهد عتیق و عهد جدید ( تورات و انجیل ) را دیده ام .
همچنین میدانیم که حکومت حضرت سلیمان تمام زمینهای عالم را در برمیگرفته است . از داستان هدهد و ملکه صبا در میابیم که تمام عوامل قدرت ایشان از پرنده و دونده و جن و انس در همه جا گزارش افراد غیر یکتا پرست را به ایشان میرساندند و در صورت لزوم ایشان با کل دربار ( شامل نیروهای لشگری و کشوری و جن و انس و پرنده و دونده و غیره ) آنها را به دین الهی ارشاد میکردند.
در بعضی کتب دیده ایم که از فرود سفینه ها در جزایر اقیانوس آرام – آمریکای جنوبی – شمالی و مکانهای دور افتاده و گاه نزدیک مدارکی ارائه میکنند .
به یاد آوریم که زمین شناسان ، لایه رسوبی توفان نوح را در تمام کره زمین شناسائی کرده و از آن به عنوان خط مبنای تاریخی برای کارهای خودشان استفاده میکنند . میدانیم که دربار حضرت سلیمان را باد جابجا مینمود. چه اشکالی دارد که دربار عزت ایشان توسط باد به همه این سرزمینها رفته باشد . فرود درباری با انواع نیروهای لشگری و کشوری و شامل پرنده و دونده و انسانها از نژادهای مختلف و حتی جنیان عظمت بی مانندی دارد و بدون درگیری هر قوم و سرزمینی ارادت ایشان را مینموده است .
شواهد فرود این خیل عظیم در مناطق متمدن آن زمان آمریکای جنوبی و سایر مکانها معقول است . همچنین مجسمه های رو به دریای جزایر اقیانوس آرام ، به ما میگویند که از آن سمت چیزی آمده . این امر عظیم میتواند پایه بسیاری از مذاهب تبدیل یافته کره زمین باشد .
طبیعی است که مانند سایر مذاهب ، این دین های جدا افتاده از خشکیهای اصلی جهان نیز منحرف شده باشد . شواهد انحرافات دینی آنها را باستان شناسان بازگو نموده اند .
از این رو این موارد را در بخش زبور آوردم که ظاهرا این کتاب برای این دو پیغمبر اهمیت بیشتری داشته و بدین وسیله خداوند قدرت خود را در آن زمان ( و همه زمانها ) به بشر نشان داده است .
اصولا خداوند لطف بینهایت دارد و مظهر این لطف بی حد او در همه زمانها وجود دارد . در هر زمان این لطف به نوعی خود را نمایش میدهد .
کتب الهی قدیمی ( بخش پنجم تورات موسی ع )
میدانیم که حضرت موسی بر بنی اسرائیل مبعوث شد و آنها را از مصر نجات داد و به فلسطین آورد . چون نافرمانی کردند ، آنها را چهل سال در صحرا سرگردان نمود .
پیروان موسی را یهودی " گویند " و آنان معتقدند که همه فرزند اسحاق نبی هستند و اسحاق ع همان ذبیحه است و غیر بنی اسرائیل قابلیت هدایت ندارند و همه جهنمی هستند و راهی به بهشت ندارند . آنها نیز هر کاری کنند ، جز معدود روزهائی در جهنم نخواهند بود !
زمانی که پادشاه بابل آنها را اسیر کرد ، کلیه کتابها و تاریخ ایشان را سوزاند و آنها را برای صد سال به بردگی به بابل برد . کوروش آنها را آزاد نمود و به سرزمین خود فرستاد و هزینه آباد کردن معابد ایشان را داد و به ایشان گفت که آنچه از گذشتگان به یاد دارند " کتابت کنند " آنها دو دسته شدند و گروهی ( اکثریت ) رفتند و گروهی ماندند و بعدها به تدریج رفتند و با یکدیگر در ارتباط بودند . کتب نوشته شده را در دوگروه جمع کردند و چهار کتاب جمع آوردند .
کتاب عهد عتیق ( که به تورات مشهور است ) قبلا به رویت رسیده است . و در آن به پیامبران توهین نموده و بعضی اشتباهات و خلاف واقع و غیره را ثبت نموده اند ... این امور را خواننده بی طرف نیز میتواند دریابد .
اما موسی شاگردی شعیب کرد و با همسر ( پا به ماه ) به سوی مصر میرفت که آتش کوه طور را دید و زن و فرزند را فراموش کرد و به مصر رفت .
تا اینجا معلوم میشود در سرزمین شعیب ، افرادی موحد بودند . احتمالا در بازگشت از مصر آنها نیز به موسی ایمان آورده ( بعد از شعیب ) و با موحدین همراه موسی همراه شدند . ( تا به سرزمین موعود برسند )
از طرفی در دربار فرعون شخصی از درباریان از موسی دفاع نمود . در نهایت فرعون آن شخص و احتمالا خانواده او را به قتل رساند . همچنین است سحره فرعون که به موسی و خدای موسی ایمان آوردند . پس پیروان موسی فقط بنی اسرائیل نبود و از خود مصریان نیز گروهی به او ایمان آوردند . به خصوص پس از معجزاتی که از موسی به ظهور رسید و به جز ایمان به خداوند و رسالت موسی ع چاره ای برای نجات نبود .با آن همه بلاهائی که بر مردم مصر نازل شد ، حتما طبقه ظعیف و کم ایمان ( به فرعون ) مصر به قدرت بزرگتر ( موسی ع ) ایمان آورده و با آنها همراه شده اند )
پس مهاجرین از مصر نیز بیش از فرزندان یعقوب ع ( و نه اسحاق ) بودند . جالب است که یهود به نبوت ابراهیم ع و اسحاق ع اقرار دارند . آنها نیز پیروانی غیر فرزند داشتند . و همه آنها با فرزندان یعقوب ع مهاجرت نکردند . نمونه آنها را از پیروان شعیب ع می بینیم . پیروان ایشان صفر نبودند ( والا لزومی به وجود نبی نبود ) ایشان پیروانی هر چند کم داشته اند .
همچنین است نزد سایر اقوام که نبی باید در میان ایشان بوده باشد ( مبحث عدالت الهی ) که تبلیغ شریعت ابراهیم ع را مینمودند . نمونه آنها را اعراب در زمان رسول خاتم میشناختند که وقتی خاتم الرسل فرمود بر دین حنیف ( ابراهیم ) هستم . همه میدانستند و میشناختند .
تا اینجا بعضی از اشتباهات ادعای یهود مشخص شد .
الواح ده فرمان :
پس از بازگشت موسی ع از کوه طور و آوردن سوغاتی " ده فرمان " الهی برای مردم ، ایشان مشاهده کردند که در غیاب او مردم گوساله پرست شدند !
خشم موسی ع به دلیل غیرت الهی بینهایت بود و از این خشم ، ده فرمان را بر زمین کوبیدند و به نجات گمراهان همت گماشتند .
موسی ع در کوه طور با عشق الهی برای پیروان شفاعت میکرد و با هر زبانی از خداوند لطف و راحتی و رستگاری دو دنیا را برای آنها از خدا طلب میکرد ، در حالی که امت ایشان با چند روز دوری آن حضرت ، به یکباره رخت امنیت را از تن بدر آورده و بدرون آتش کفر و الحاد و سیاهی رفته بودند .
بسیاری از پیروان به مرحله ای رسیده بودند که راه نجات نداشتند . در میان ایشان موسی ع بدنبال کسانی بود که هنوز امکان نجات در داشته اند .
در مقام مثل ، فرض کنید که طبیبی در میان مردگان صحنه جنگ ، بدنبال نیمه جانهائی میگردد که امکان نجات آنها وجود داشته باشد .
این امر برای موسی ع خیلی سخت بود و امتحان بزرگی برای بنی اسرائیل . کاش از این اتفاقات همه ما درس بگیریم که ببینیم چگونه بزرگان هر زمان در میان مردگان ، به دنبال نیمه جانها میگردند تا آنها را نجات دهند .
- علاوه بر کتب قبلی ، تورات باید شامل دستورات شریعت موسی ع ( که در بعضی از کتب چهارگانه یهود موجود است ) باشد . از جمله مشخصات کنیسه و لباس روحانی یهود و شرح ادعیه و غیره .
بنی اسرائیل بسیار ایراد گیر بودند و هر چیز را میخواستند مشخص باشد . پس تورات بصورت مفصل جزئیات را شرح داده بود .
همچنین نسبت به کتب قبلی باید شامل سرگذشت موسی ع و قوم اسرائیل در اسارت بوده باشد . ( آنچیزی که یهود سعی در ننوشتن سختی های تحمل شده دارند شاید از غرور )
از سرگذشت تولد موسی درس میگیریم که بنی اسرائیل در فشار بودند . در قرآن نیز هست که از جمله سختی های بنی اسرائیل این بود که فرزندان پسر را میکشتند و دختران را زنده میگذاشتند . امروز نیز بنی اسرائیل فرزندان متولد شده از زنان بنی اسرائیل را جزو قوم بنی اسرائیل و یهودی قبول دارند .
با توجه به این که خیل عظیم دختران بنی اسرائیل ، در میان قوم خود مردی برای ازدواج نداشتند ، طبیعی است که با سایر قومیتها ازدواج کرده باشند . در واقع اکثر مهاجرین بنی اسرائیل از مصر دارای پدر غیر بنی اسرائیلی بوده اند . شاید از همین رو است که امروز به شدت به پاکی قوم بنی اسرائیل حساس هستند و یهودیهای سایر اقوام را یهودی اصیل نمیدانند . ( اخیرا دولت اسرائیل سیاهان آفریقائی یهودی را که در برای فرار از مالیات های اسلامی دین یهود را قبول کرده بودند ، به عنوان یهودی پذیرفت و با مهاجرت آنها به اسرائیل موافقت نمود – اما یهودیان اسرائیل با این سیاهان به عنوان شهروند درجه دو برخورد کرده و این مهاجرین خواهان برابری با سایر یهودیان هستند )
آنچیزی که بعد از وفات موسی ع به بعد است در تورات نمیتوانسته بوده باشد . پس در زمانی که آنها وارد وادی موعود شدند ، تورات تمام شده بود و بر آن اضافه نشد . پس این بخش از کتاب عهد عتیق تورات نیست .
همچنین داستان مهاجرت بنی اسرائیل به مصر و انبیاء قبل مانند یوسف ع و سایر بزرگان ایشان باید در تورات بوده باشد . ملاقات موسی ع ( و جانشین ایشان ) با خضر ع نیز باید در تورات بوده باشد . داستان سفر بنی اسرائیل وشکافتن دریا و رویت جسد فرعون و معلق ماندن کوه بر سر ایشان و داشتن غذای لذیذ ( من و سلوی ) هر روز صبح در کنار چادر و ناشکری ایشان و قطع لطف خداوندی و کشتار کافران و پیروان سامری و درخواست یهود برای دیدن خداوند و غیرهم تا زمان مرگ موسی ع .
همچنین در تورات باید وعده ظهور مسیح ع و پیغمبر خاتم موجود بوده باشد . ( مباحثات علماء آنها در عربستان با پیغمبر مبنی بر دانش آنها به ظهور ایشان است ، اما نمیخواستند قبول کنند آن شخص محمد مصطفی ص است )
ملاحظه میگردد که به دلیل سخن های بسیار با ریزه کاری برای شیر فهم نمودن بنی اسرائیل باید حجم کتاب تورات نسبتا زیاد بوده باشد . شاید از همین رو این کتاب را در تابوت عهد قرار میدادند . احتمال این که نسخه کاملی از همه تورات نزد همه مردم بوده باشد بعید است . آنچه معقول است ، بخشهائی از تورات ( شامل دعاها ) را برای کنیسه ها رو نویسی میکردند و نزد آنها بوده است . همچنین به همه تورات فقط عده معدودی از بزرگان یهود دسترسی داشتند . طبیعی است که در طی زمان این گروه معدود آنچه از تورات در دست داشتند را نخوانند و کم کم از گفتار تورات فاصله گرفته باشند . این فاصله گرفتن از دین خداوند میتواند زمینه ظهور پیامبر بزرگ بعدی را ایجاد کرده باشد . ( آنچه بعدها در برخورد روحانیون یهودی با عیسی مسیح دیده ایم و حتی امروز یهود ، نصاری را خارج از دین خدا میدانند.در واقع اگر حقانیت دین مسیح را بپذیرند ، خود باید مسیحی شوند و این با منافع آنها" یهودیت " در تضاد است )
در هر زمان شاهد کسانی هستیم که بعد از ظهور پیغمبر بعدی ، منافعشان به خطر افتاده و خود را پیرو پیغمبر قبلی دانسته و با رسول خدا دشمنی نموده اند . اما پیروان واقعی هر پیامبری به محض ظهور پیامبر جدید ، به پیامبر جدید ایمان می آوردند زیرا مژده ظهور آن پیامبران را از انبیاء قبل شنیده و باور داشتند . نمونه سلمان فارسی و یهود و نصاری مسلمان شده در صدر اسلام مشهور است .
کتب الهی قدیمی ( بخش ششم انجیل عیسی ع )
اگر فرض کنیم انجیل حضرت موسی ع غیر از گفتار حواریون باشد . و دنبال کلام خداوند که از زبان عیسی ع جاری شده است باشیم ، کجا میتوان آنرا یافت ؟
غیر از نزد پیروان آن حضرت ؟ در زمان حیات زمینی آن حضرت ( زمانی که در بین انسانهای روی زمین بودند ) پیروان مهم ایشان و جانشین ایشان از حواریون بودند . پس انجیل را باید نزد آنها یافت . در واقع آنچه ایشان بازگو کرده اند و به انجیل معروف است ، یا قسمتی از انجیل است و یا همه آن انجیل نیست . و یا هر دو (یعنی بخشی از این متون انجیل است ) این حالت بیشتر به منطق نزدیک است .
در این که سخنان آن حضرت را در زمان حضور روی زمین کمتر کسی می فهمید و حتی بعدها نیز درک درستی از فرمایشات ایشان نداشته اند ، شکی نیست . درک واقعی پدر و پسری خداوند با بندگان و پدر بودن آن حضرت با پیروان ، فقط با توضیحات عرفانی بزرگان اسلامی قابل توجیه یکتا پرستی است .
ملاحظه میگردد ظهور آن حضرت و خدمات نبوتی و معجزاتی که داشته اند ، نه برای تغییر شریعت موسی ع بلکه برای زنده نمودن جنبه معنوی دین خدا بوده باشد . ( و این امر رشد اجتماعی جامعه را از زمان موسی ع میرساند . در واقع پیامبران بزرگ برای هدایت اجتماع می آمدند و پیامبران کوچک ، برای راهنمائی جوامع کوچک یا افراد نیازمند در هر زمان – مانند حضرت ذکریا و یحیی – که بر گروه کوچکی که ظرفیت هدایت داشتند مبعوث بودند . در حالی که پیامبران بزرگ برای همه مردم جهان تا زمان ظهور پیامبر بزرگ بعدی )
اما با خواندن انجیل های در دسترس امروزی بخشهائی را پیدا میکنیم که جنبه های روحانی و حتی مادی ندارد . به نظر این بخشها بنا به دلایلی ( توضیح توسط افراد نا آشنا با معنویت ) به کتاب اضافه شده باشد .
از طرفی موارد مهمی مانند ظهور پیامبر بعدی باید در کتاب موجود میبود که ملاحظه نمیکنیم . از این رو با حذف و اضافه در کتاب مواجه هستیم .
دشمنی یهویان با مسیحیان تا به حدی بود که از قتل پیامبرشان راضی نشده و با حیله نسبت به ایجاد جنگهای داخلی در میان مسیحیان ( داستان معروف مثنوی ) اقدام میکردند و آنها را هر کجا میافتند به قتل میرساندند . ( زنده زنده جلوی حیوانات وحشی انداخته و یا در آتش میسوزاندند )
آنچه آنها به مسیحیان کردند نهایت شقاوت را داشت . زیرا آنها را اعتقاد بر این بود به جز چند روز بیشتر در جهنم نخواهند ماند ( به گفته روحانیانشان برای مطامع دنیائی ) از زن و کودک مسیحیان نیز نمی گذشتند . اما لطف خداوند دین مسیحیت را جهانی نمود و یهود را در اقلیت قرار داد .
متاسفانه این دین نیز از بدعت مصون نبود . جنبه اروپائی دین های قدیمی در مسیحیت رسوخ کرد و مسیح را فرزند خدا گرفتند ( مشابه خدایان یونان که خدایان فرزند داشتند – روی زمین می آمدند و به آسمان باز میگشتند ) همچنین مفاهیم فرمایشات آن حضرت در طی زمان مخدوش شده و اشتباهات روحانیون مسیحی در دین آنها وارد شد . ( اعتقاد به عدم ازدواج روحانیون و ترک دنیای ظاهری و فروش بهشت به مردم ودرک غلط از " اعتراف " مشهور مسیحیان و عدم رشد معنوی زنان و بسیاری از موارد دیگر – بعضی ازاین موارد تا حدودی بعدها تعدیل گردید )
در قرآن آیات زیادی را در خصوص سرگذشت مسیح ع مشاهده میکنیم . طبیعی است که در انجیل حقیقی باید موارد زیر موجود بوده باشد .
تولد و سخن گفتن مسیح در دامان مادر – سرگذشت حضرت مریم ع
سرگذشت پیامبران قبل از یحیی و زکریا و سایر انبیاء بنی اسرائیل از زمان موسی تا حضرت مسیح ع ( این توضیح میدهد که چگونه یهودیان از دین خدا فاصله گرفته اند )
شرح سفرهای آن حضرت و جذبه معنوی ایشان در جذب باطن انسانی مردم ، مردم بدون اتصال با آن حضرت حکم مرده را داشتند ( اتصالی با جهان معنوی نداشتند ) با اتصال با مسیح ع ، مردم زنده میشدند . ( این امر در طی زمان بد درک شده است و اتصال را با پیروی برابر دانسته اند ، در حالی که قبل از آن مردم پیروی پیغمبر خدا – موسی ع – میکردند ، اما در حالت مرگ بودند . زنده شدن آنها چیزی مثل قسل تعمید نیاز داشت که خود مسیح ع نیز به آن نیاز داشت و آنرا از حضرت یحیی ع دریافت نمود و سخن معروف آن حضرت با یحیی نبی بسیار مهم و عرفانی است( انجیل ) . حتی کسی مثل مسیح ع نیز باید توسط یک نفر مجاز قبلی ارتباط معنوی با خداوند پیدا کند تا زنده شود . این آن ودیعه ای است که از حضرت آدم به مجازین امت رسیده است . و هر فرزند ایشان باید این عمل را انجام میداد تا به آن گوهر زندگی بهشتی زنده میشد . در غیر این صورت حکم مرده را داشت )
شرح داستان شب صلیب کشیده شدن ( ما میگوئیم که شبیه ایشان را به صلیب کشیدند ) تا غیبت صغری و بازگشت ایشان و غیبت کبری ایشان .
در اینجا مشاهده میکنیم که پیروان ایشان زیاد بودند ( ظاهرا ) و محدود به حواریون نبودند . اما حواریون حکم اصحاب خاص آن حضرت را داشته و یکی از ایشان باید جانشین ایشان شده باشد . انجیل باید در دست آن شخص بوده باشد . آنچه سایرین بیان کرده اند ، بخشهائی است که به خاطر داشته اند و بر حسب موقعیت آنرا مطرح مینمودند .
داستان حواریون جزو انجیل نیست و با غیبت مسیح متن انجیل باید تمام شده باشد . اضافات انجیلهای امروزی جزو انجیل گفته خداوند و بیان شده توسط مسیح ع نیست .
همچنین تکلیف جانشینی باید روشن باشد ( خود حواریون در این خصوص مشکلی نداشتند و در تاریخ در این زمینه درگیری ندیده ایم – پس آنها به جانشینی مشخص اعتقاد و تفاهم داشتند )
نکته ای در غیبت صغری و کبری آن حضرت موجود است . دلیل بازگشت ایشان باید خیلی مهم بوده باشد و مطلب مهمی را باید در این بازگشت مطرح نموده باشند . ممکن است شرح " بازگشت نهائی و همراهانشان " را عنوان نموده باشند . چیزی که لازم بوده به آسمانها عروج نمایند و آن دانستن ها را بدست آورده و بازگردند و آنچه دیده اند را به حواریون بازگو نمایند .
بعید است که حواریون این امر مهم را جا انداخته باشند . همچنین بعید است که مریدان دنیا از روحانیون مسیحی بخصوص در سالهای سیاه قرون وسطی چیزی از آن مواردی که برای آنها مفید نبوده را باقی بگذارند . سیستم تفتیش عقاید ، هیچ سخنگوئی را که خلاف منافع آنها میتوانست سخن بگوید زنده باقی نگذاشت . آنچه از آنها به نسلهای بعدی رسید ، آن بود که آنها میخواستند و آنها افراد موجهی از لحاظ اعمال و رفتار نبوده اند .
وجه معنوی ایشان باید درسهای معنوی زیبائی برای عارفان امروز و آن روز داشته باشد . از نریختن بذر در روی سنگ و ریختن آن روی زمین با عمق خاک مناسب وشسته شدن آن بذر با باران ( منظور دل مردم است که بذر معنوی را در دل سنگ نمیریزند – در دل به حد کافی نرم میریزند و باران رحمت الهی آنرا بارور میکند ) معروف است .
همچنین تکلیف پیامبر بزرگ بعدی ، محمد ص باید در این کتاب آمده باشد .
در سرگذشت پیامبر خاتم میخوانیم که مسیحیان نشانه های ظهور آن حضرت را میدانستند . از نشان پیامبری بر پشت شانه حضرت گرفته تا سخن راهبان به عمو وهمسر گرامی آن حضرت در مشخص بودن صفات رسول الله .
کتب الهی قدیمی ( بخش هفتم اوستای زرتشت ع )
گفته شد آنچه دردست است ، به ادعای بزرگان زرتشتی ، بخشی از اوستا است . که به سخنان زرتشت اختصاص دارد و ظاهر آن نوعی دعا است و بیشتر با احادیث و کتب دعای اهل اسلام مشابهت دارد .
همچنین میدانیم که برای ظهور مسیح گروهی از زرتشتیان به فلسطین رفته و با نشانه هایی که داشتند بدنبال محل تولد آن حضرت رفته و به مقصد رسیده اند . این نشانه ها چه بود و آنرا در کدام کتاب میتوان یافت ؟
در داستان شاهنامه فردوسی موارد جالبی است که از خلقت جهان صحت میکند و اولین کسی که روی زمین پا گذاشت و جنگ با دیوان ( شاید انسانهای نخستین ، نئاندرتال و غیره ) این امر شک بر انگیز است که : چه کسی میداند بر اولین انسانی که بر زمین پای گذاشت ، چه کرده ؟ آیا این سخنان با گفتار یهود ( در کتاب عهد عتیق ) همخوانی دارد ؟ شاه در فرهنگ ایران باستان چه معنی میدهد ؟
پاسخ سوال اول ، خداوند و جانشینان بر حق آدم صفی ع است . سوال دوم نیز بر همخوانی زیاد با داستان یهود مشاهده میشود اما معانی زیباتر و الهی تر از گفتار یهود مشهود است . شاه نیز جنبه مذهبی داشته و به زبان امروزی جنبه ولایت داشته است . نماینده خداوند روی زمین است .
بد نیست که به تاریخ زرتشتی در ایران نظری سریع بیندازیم .
میدانیم که هخامنشیان زرتشتی بودند و در شروع سلسله هخامنشی آنها دین زرتشتی داشته اند . آنها حدود 220 سال حکومت کردند .
سلسله سلوکیان حدود 250 سال حکومت کردند .
اشکانیان حدود 450 سال حکومت کردند . دین آنها زرتشتی بود .
ساسانیان اشکانیان را شکست دادند و هر چه از کار آنها توانستند محو کردند . آنها حدود 430 سال حکومت کردند ! البته یک احیای دینی در 200 سال بعد از شروع سلسله داشته اند ، یکی از سفرهای معراج مکتوب در آن زمان اتفاق افتاد ( که از بحث امروز ما خارج است ) بعد از احیا آنها 200 سال حکومت کردند .
آخر ساسانیان ، حدود 1350 سال از شروع دین زرتشتی "دوره اول هخامنشیان" گذشته بود ! آیا دین زرتشتی در این دوران تغییر کرده بود ؟
در مسیحیت " دوران قرون وسطی " حدود هزار سال بعد از ظهور مسیح ع رخ داد و تا حدود سال 1400 میلادی تقریبا رنسانس آغاز گردید .
دوره احیای میانه سلسله ساسانیان نکات جالبی را در بر دارد .
اکثر ممالک زرتشتی ، توسط عالمان دینی ( مشابه قرون وسطی ) اداره میشد . این محدوده ها برای خود نیروی قهری ( سرباز ) داشتند و شروع به جنگ با یکدیگر برای توسعه قلمرو داشتند . ( مشابه قرون وسطی )
در این بین یکی از روحانیون برای سایرین نامه نوشته و همه بزرگان زرتشتی را به پایتخت دعوت میکند .
این امر میرساند که در آن زمان عالم زرتشتی وجود داشته که همه او را قبول داشته و به امر او گردن گذاشته اند . موارد بعدی میرساند که این عالم دینی جنبه معنوی و اتصال با خداوند داشته است .
مقرر گردید هر صد نفر از میان خود یکی را بر انگیزند . سپس از میان برگزیدگان ، هر ده تن یکی انتخاب شد . این افراد از میان خود یک نفر را برای عبادت انتخاب کردند . آن یک تن ، چهل روز عزلت گزید وبعد از چهل روز ادعای معراج نمود و همگان آنرا پذیرفتند .
موارد مطرح شده ، خارج از بحث است ، اما اولا این کار باعث شد با راهنمائیهای الهی آن شخص ، دولت ساسانی دوباره زنده شد و دویست سال بعد به حیات خود ادامه داد .
رفتار روحانیون زرتشتی ، نشان از وجود شخصی دارد که قدرت روحانی داشته و به احتمال زیاد کتاب اوستا را در دست داشته است . بعد از این تاریخ ، اتفاقات دیگری افتاد که کار به شاه کشی ( قتل اولولامر ) کشید . در سالهای آخر سلسله ساسانی ، تقریبا هر پنج سال یک شاه کشی داشتیم . برایی درک دقیق هر شاه کشی ، باید بدانیم که همه بزرگان لشگری و کشوری را با خانواده به قتل میرساندند . از جمله خائن ترین شاهان خسرو پرویز بود که پس از شکست ، به کشور خارجی ( روم شرقی ) رفته و با لشگری از رومیها به کشور حمله نمود و نه تنها همه صاحب منصبان را به قتل رساند ، بلکه دین رسمی را نیز به مسیحیت تغییر داد و شمشیر را به سوی روحانیون زرتشتی گرفته و رفتاری مشابه با فرستاده پیغمبر اکرم با آنها داشته است ( همه را از دم تیغ میگذرانید )این کار او آنها را بیش از پیش ضعیف نمود . در آخر سلسله ساسانی وضع طوری بود که فقط اسمی از حکومت بر امپراتوری ایران جاری بود .
در واقع با حمله لشگر اسلام ، مردم ایران نجات را در مسلمان شدن میدیدند . پس با تغییر اسم به اسمهای عربی ، جذب نیروهای اسلامی گردیدند و باعث پیشرفت سریع نیروهای اسلام در ایران گردیدند . گروهی از روحانیون زرتشتی که اوضاع را موافق ندیدند ، عقب نشینی نموده ( با لشگر خاص خود ) و پس از رسیدن به کرمان و قوی شدن لشگر اسلام ، به سمت جنوب و جزیره هرمز رفته و در نهایت به هندوستان عقب نشینی نمودند .
بعید است اوستا نزد آنها باشد ، زیرا در طول تاریخ آنها بارها میتوانستند آنرا ارائه نمایند و زرتشتیان جهان را به مطالب آن روشنائی بخشند .
اما در شاهنامه فردوسی به مطلب جالبی برمیخوریم :
بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب
سخن هر چه گویم همه گفتهاند *** بر باغ دانش همه رفتهاند
اگر بر درخت برومند جای *** نیابم که از بر شدن نیست رای
کسی کو شود زیر نخل بلند *** همان سایه زو بازدارد گزند
توانم مگر پایهای ساختن *** بر شاخ آن سرو سایه فکن
کزین نامور نامهٔ شهریار *** به گیتی بمانم یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مدان *** به رنگ فسون و بهانه مدان
ازو هر چه اندر خورد با خرد *** دگر بر ره رمز و معنی برد
یکی نامه بود از گه باستان *** فراوان بدو اندرون داستان
پراگنده در دست هر موبدی *** ازو بهرهای نزد هر بخردی
یکی پهلوان بود دهقان نژاد *** دلیر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهندهٔ روزگار نخست *** گذشته سخنها همه باز جست
ز هر کشوری موبدی سالخورد *** بیاورد کاین نامه را یاد کرد
بپرسیدشان از کیان جهان *** وزان نامداران فرخ مهان
که گیتی به آغاز چون داشتند *** که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چه گونه سرآمد به نیک اختری *** برایشان همه روز کند آوری
بگفتند پیشش یکایک مهان *** سخنهای شاهان و گشت جهان
چو بشنید ازیشان سپهبد سخن *** یکی نامور نافه افکند بن
چنین یادگاری شد اندر جهان *** برو آفرین از کهان و مهان
این سخن میرساند که اصل شاهنامه را از برگهای در دست موبدان بدست آمده است . به احتمال زیاد " اوستا "
این که همه اوستا این است بعید است ، اما این سخن داستانی است که از سرچشمه وحی آمده مشخص است . داستان اولین انسان روی زمین کاملا مشخص است که باید توسط وحی بیان شده باشد ( به خصوص که دقیقتر از داستان یهودیان حقایق را بازگو میکند )
تشابه داستان هفت خوان رستم و هفت شهر عشق عطار ، سیر روحانی انسانی را بازگو میکند . جام جم که شاهان به آنها نگاه میکردند و حقایق را در میافتند مشابه دل مردان پاک در آموزه های اسلامی است . از این تشابهات بسیار زیاد است که برای ترجمه همه آن متخصصین امر باید به آن بپردازند . گر چه همه شاهنامه وجه الهی ندارد و از آن اوراق موبدان نیست اما بخش مهمی از آن " اوستا " است .
همچنین رفتار علمای زرتشتی در رسیدن به محل تولد حضرت مسیح ع و سلمان فارسی ( روحانی زرتشتی ) در پی یافتن پیامبر خاتم نشان از آن دارد که این نشانه ها در اوستا موجود بوده است .
وجود و حفظ اوستا نشان از آن دارد که خداوند از این امر هدفی داشته است . میدانیم که کتابهای الهی همه توسط یک منبع ( خداوند ) و در تائید هم آمده و مانده اند . این هدف ماندن یک سری مطالب و تائید یکدیگر میباشد . با کمک این کتاب میتوان اشکالات کتاب عهد عتیق را اصلاح نمود و تصور دقیقتری از داستان خلقت را مشاهده نمود .
جنبه ولایتی حضرت آدم و دانستن زبان حیوانات و تشکیل لشگری از حیوانات برای جنگ با قاتل پسر، از نکاتی است که در شاهنامه ( اوستا ) درج گردیده است . مقایسه آن با متون کتب عهد عتیق و دانش تکامل انسان نتایج جدیدی از داستان خلقت انسان و ظهور آدم و مفهوم آدمیت برای ما بازگو مینماید .
پژوهشگران ، اصل شاهنامه را از " شاهنامه ابومنصوری " و آنرا از " خدای نامه " زمان ساسانی میدانند . این که خدای نامه از اوستا به خط پهلوی ترجمه شده نیز بیان شده است .
آنچه بیان شد از درک و متابقت مفاهیم شاهنامه با سایر مفاهیم ادیان میباشد که کاملا مطابقت دارد و ریشه مشترک را میرساند .
از جمله نکاتی که در اینجا باید مطرح گردد ، تفاوت ازدواج با خواهر در فرهنگ شرقی و غربی است . در فرهنگ شرقی همه مومنین با یکدیگر برادر و خواهر دینی هستند و طبیعی است افرادی که با یکدیگر دین مشترک داشته باشند ( خواهر و برادر دینی باشند ) با هم ازدواج کنند .
این امر در فرهنگ چینی هم با ما مشترک است .
کتب الهی ( بخش هشتم قرآن کریم )
برای تیمن و تبرک ذکر قرآن آورده شد . تمام آغاز و انجام در این کتاب موجود است . آنچه از همه کتابها ذکر گردید ، اشاره بود به بخشهای این کتاب آسمانی .
از مولی امیر المومنین ع نقل است که : آنچه بین دوجلد است قرآن است . این قرآن توسط خلیفه سوم گردآوری گردید و تمام نسخه های موجود را برای این که دوگانگی پیش نیاید از بین برد .
از معجزات قرآن این است که باقی است و کسی نمیتواند حذف و اضافه در آن بکار برد . اما آنچه از سلیقه گردآوران در این کتاب موجود است ، ترتیب آیات و سوره های قرآن است . نظر به این که همه صحابه در آن زمان بودند و به این امر اشکال نگرفتند ، این امر مورد قبول عموم است .
در تفاسیر دیده شده که جای بعضی از آیات را در سوره های دیگر و یا با ترتیب دیگری ذکر کرده اند .
زمانی که در جنگ صفین قرآن را سر نیزه کرده بودند ، نقل است علی ع فرمودند : " منم قرآن ناطق " . پس این کتاب ، علی ع است بی نطق . این کتاب امام است زنده . پس چون به آن نزدیک شویم سلام دارد .
ام سلمه از پیامبر اسلام حدیثی نقل میکند " علی با قرآن است و قرآن با علی است، آنها از هم جدا نمیشوند تا اینکه در حوض بر من وارد شوند."
هر کتاب را گوینده برای خواننده و آن که منظور اوست میگوید . خواننده و منظور این کتاب ، همه انسانها از آغاز تا پایان هستند . درهمه دفعاتی که بخوانند و یا در آن بیندیشند ؟
گوینده این کتاب ، همه دفعاتی که هر کس این کتاب را ببیند ، بخواند یا به آن بیندیشد را منظور نظر داشته و این کتاب را گفته است . به قدرت خدائی در میان این کلام و لغات و حروف ، آنچه او منظور داشته درج گردیده است . این کتاب منتظر است که آنرا ببینیم ، بخوانیم ، بیندیشیم ، با آن سخن گوئیم .
این کتاب الهی ثروت بزرگی است ، مادی و معنوی . خداوندا همه را با قرآن دوست گردان .