۱۳۹۴-۱۱-۰۸

هم سو نمودن اشتباه کنندگان

سطح دانش و احساسات مردم در هر لحظه متفاوت است . هنگام شنیدن ( یا خواندن ) یک مطلب ثابت ، آنها درجه متفاوتی از معنا را درک میکنند . نه تنها میزان درک آنها متفاوت است ، بلکه نیاز و منظور آنها نیز متفاوت است و این امر در درک مطلب تاثیر میگذارد . در کنار این تفاوتها زمانی که قصد بازگو کردن ( و مثلا درس دادن ) آن مطلب را داشته باشد ، قصد – هدف – دانش کلامی و بسیاری موارد دیگر در آنچه بیرون می آید موثر است . تا شنونده با همین تفاوتها چه دریابد .

تا اینجا درک میکنیم که در شنیدن یا دیدن و خواندن مطالب و اتفاقات همه مردم یکسان نیستند و اکثرا آنچه درک میکنند ، عین واقع نیست . حال سوال این است که با دانستن این مطلب اگر بخواهیم مردم را در جهتی " هم سو " کنیم ، چه باید انجام دهیم ؟

در تمام مراتب وجودی و ادراکی مردم ( انسانها ) نکاتی مشترک است . عشق به مادر – وطن – محبت به فرزند – اعتلای کشور – اجتناب و دشمنی با دشمن و غیره .

اگر بخواهیم مردم را با درک متفاوت از مطالب واقعی که بیان میشود در یک جهت به حرکت در آوریم ، باید روی آن چیزهای مشترک مردم تاکید نمائیم .

بسیاری کشورها از " دشمن " استفاده میکنند . نمونه " ونزوئلا " – " کوبا " – " چین " و خیلی کشورهای دیگر از این دست است .

کشورهای کمونیستی و ترد کننده تفکر خدا دوستی عشق وطن را سر لوحه خود قرار میدهند . آمریکائیان ، دموکراسی و آزادی را پرچم کرده و هر کار بخواهند به اسم آزادی و دموکراسی انجام میدهند .

میتوان اشتباه کنندگان را " هم سو " نمود .

در سطح شرکتها و سازمانها نیز این امر ممکن است . اجزای سازمان را میتوان در جهت اعتلای سازمان به حرکت درآورد . لازم نیست همه حقیقت ها را درک کرده باشند . هر عضو باید نقش خود را به خوبی بازی کند تا سازمان با بهره وری به پیش رود . برای این کار باید دستورالعمل های ساده ای وجود داشته باشد تا ارتباط بین بخشها را معنا ببخشد . در این صورت واحدهای مجزا مثل دست و پا با حرکت هماهنگ مثلا دویدن را شکل میدهند . لزوما هر پا در هنگام دویدن از رفتار دست بی خبر است . اما حرکت دست برای عمل دویدن و درست دویدن لازم است .

نتیجه قتل سرباز انگلیسی در لندن

چند سال پیش یک آفریقائی در لندن با ساطور یک سرباز انگلیسی را در جلوی منزلش " تکه تکه " نمود . آن شخص بالای جنازه ایستاد تا دستگیر شود و گفت : " هر روز از این اتفاق در آفریقا می افتد . آنرا اینجا انجام دادم تا شما هم آنچه در آفریقا رخ میدهد را حس نمائید . "

" شهردار لندن " و رئیس " ام آی 5 " و رئیس " اسکاتلند یارد " جلسه ای ترتیب دادند تا این واقعه را بررسی کنند و از وقوع موارد مشابه جلوگیری کنند .

نمیدانیم چه گفتند و چه تصمیم گرفتند . همچنین نمیدانیم چند جلسه تشکیل دادند و از چه مشاورانی استفاده کردند .

امروز پدیده ای داریم به اسم  " داعش " . یکی از مواردی که دیدیم این است که همه خبرگذاریها به خصوص در اروپا و آمریکا شرح کارهای آنها را توضیح میدهند و آنرا تقبیح میکنند .

گروه بزرگی از افراد داعش کسانی هستند که از خارج از منطقه به آنها پیوسته اند . میگویند حدود 30 هزار نفر یا بیشتر از اروپا به داعش پیوسته اند .

این افراد بالقوه خصلت داعشی داشتند . افراد خطرناکی بودند . و امروز نه تنها از اروپا ، بلکه از سرتاسر دنیا به داعش ملحق میشوند . عملیات محدود اروپائی داعش برای افراد بالقوه خطرناک ، بسیار جذاب است . ضمن این که در ابعاد کلان با حداقل تلفات ، حرکتهای داخلی اروپائی را مثلا بر ضد مسلمانان – بر ضد مهاجرت – بر ضد میانه روی شکل میدهد .

گر چه تئوری توطعه میگوید ظهور داعش توسط غربیها بوده است . اما اگر بر حسب تصادف نیز به وجود آمده باشند ، خیلی به نفع غربیها شده است .

امروز کسانی که از ناعدالتی موجود به سطوح آمده باشند و قصد خشونت در پیش گرفته باشند ، به راحتی میدانند کجا باید بروند . داعش در سوریه .

ضمن پرداخت حقوق و وجود کنیز ( زنان برده شده ) امکان استفاده از بهترین سلاحهای دنیا برای تشکیل حکومتی که در آن عدالت خدائی در حال پیاده شدن است . مهم نیست که آنها چه میکنند ، مهم این است که تبلیغ گسترده شبکه های غربی مردم بالقوه خطرناک را از غرب خارج میکند .

دیگر هیچ سرباز بریتانیائی در لندن سلاخی نخواهد شد .

http://www.bbc.com/persian/world/2013/05/130523_me_woolwich_killing

۱۳۹۴-۱۱-۰۷

یک کهکشان در فاصله در 12 میلیارد سال نوری دیده شده است . نتایج منطقی از تئوری بیگ بنگ !

عمر کل جهان را کمتر از 14 میلیارد سال تخمین زده اند . حالا ببینیم دیدن یک کهکشان در فاصله 12 میلیارد سال نوری چه معنی دارد .

دیدن آن کهکشان یعنی نوری که مشاده میکنیم در 12 میلیارد سال پیش از آن کهکشان جدا شده است .در آن زمان همر جهان کمتر از 2 میلیارد سال بود . بنابراین در آن زمان ما در محل فعلی نبودیم و در آن زمان ما نیز به هسته اصلی بیگ بنگ خیلی نزدیکتر بودیم . سرعت حرکت ما خیلی کمتر از سرعت نور است . بنابراین نوری که آن زمان از آن کهکشان صادر شده چه زمانی ممکن است به ما برسد ؟

اگر سرعت ما را از لحظه بیگ بنگ یکنواخت و ثابت بگیریم ( سرعت شتابدار کاهنده باید باشد – اما نتایج با در نظر گرفتن شتاب کاهنده بسیار بدتر خواهد بود . برای راحتی محاسبه ، حرکت را با سرعت ثابت در نظر گرفتیم ) فاصله ما از مرکز جهان یک ششم فاصله کنونی بوده است .

یعنی ما حداکثر در فاصله دو میلیارد سال نوری مرکز جهان بودیم . ( باید نزدیک تر بوده باشیم ، چون اجسام دورتر از ما نیز وجود دارند )

اما در آنروز آن کهکشان کجا بوده ؟ با توجه به سرعت بسیار کم مواد نسبت به سرعت نور ، تقریبا سرعت مواد را میشود نادیده گرفت ( کمتر از یک هزارم سرعت نور ) میبینیم که آن جسم باید در فاصله 8 میلیارد سال نوری مرکز کهکشان ( در طرف مقابل ) باشد تا با جمع آن دو میلیارد سال نوری تا خودمان ( ضرب در دو ) زمان 12 میلیارد سال نوری ممکن باشد .

اگر آن کهکشان جلوتر بوده باشد ، نور آن قبل از این تاریخ به ما میرسید !

اما در آن تاریخ عمر جهان هستی فقط 2 میلیارد سال بوده است ، پس چگونه یک مسافت 8 میلیارد سال نوری بین مرکز جهان هستی و آن کهکشان فاصله است ؟

طبیعی است که تئوری غلط است . با تئوری " بیگ بنگ " آن جسم نمیتوانسته در فاصله ای دورتر از 2 میلیارد سال نوری باشد .

گرچه تئوری " بیگ بنگ " کمک بزرگی به درک بهتر جهان هستی نمود . اما این تئوری صحیح نیست و مبناء قرار دادن آن برای توضیح جهان هستی غلط است .

فراموش کردن بدها

یکی از روشهای توسعه ندادن کارهای زشت ، فراموش کردن آن کار و کسانی است که آن کار را انجام داده اند . مثلا همین گروه داعش را در نظر بگیریم . بزرگترین عامل تبلیغاتی این گروه " تمام خبرگزاریهای دنیا " میباشند .

بلی تمام خبرگزاریهای دنیا در خصوص آنها اخبار پخش میکنند و این همان چیزی است که آنها میخواهند . به این طریق افراد مورد نیاز خود را از سرتاسر جهان جذب میکنند . داعش هیچوقت نمیتوانست بدون استفاده از همه خبرگزاریها به این حد موفق عمل کند .

موارد مشابه زیادی است که توجه رسانه ای و حتی فکر کردن به آنها موجب ضرر فردی یا جمعی میگردد .

داستان آپارتاید را در نظر بگیریم . سفید پوستان نزاد برتر بودند . چیزی شبیه آلمان نازی و همه رنگین پوستان شهرونددرجه دو و سه به شمار میرفتتند !

قتل و انواع سوء استفاده از رنگین پوستان عرف جامعه بود ، اما پس از فروپاشی آپارتاید اگر سیاهان میخواستند انتقام بگیرند پایه های اقتصاد و کشور از هم میپاشید .

امروز همان سفید پوستان مملکت را اداره میکنند و اقتصاد را میچرخانند . دارائیها را تحت کنترل دارند و الی آخر . مردم نیز خوشحالند که مجلس قانون گذاری و رئیس جمهور سیاه ( و البته دموکراتیک ) دارند .

اگر آنها میخواستند فجایع قتل عامها و کشتار زنها و بچه ها را به یاد آورند ، امروز نمیتوانستند در همین حد که زندگی و اقتصاد دارند – ثبات داشته باشند .

گاهی بهتر است آدمها فراموش کنند . مردم لهستان امروز چه میتوانند بکنند با قتل عام ورشو توسط آلمان نازی ؟ عذر خواهی آلمانها دردی را دوا نمیکند و عوامل فاجعه نیز از بین رفته اند . حتی داعشیها را در نظر بگیریم . زنان برده آزاد شده چه باید بکنند ؟ قتل همه داعشیها درد و رنج آنها را تسکین نخواهد داد . شاید برای جلوگیری از اقدامات مشابه بعدی بتواند تا حدی جلوی فجایع بعدی را بگیرد . اما آنها که صدمه دیده اند ، هیچ عامل بهبودی نخواهند داشت .

جز این که فراموش کنند .

و این خود تنبیه بزرگی است برای کسانی که میخواهند به هر طریق جاودانه شوند . حتی در بدی .

این فراموشی با تنبیه و دفاع عوامل بد منافاتی ندارد .

گاهی جامعه هم مثل انسانها نیاز دارد بعضی وقایع نا مبارک را فراموش کند .

۱۳۹۴-۱۱-۰۶

با قطع برق چه میزان از ارتباطات و اینترنت در دسترس خواهد بود ؟ چه میزان برق امری " امنیتی " است ؟

 

موارد ساده ای وجود دارند که بود و نبود آن مشکل شهروندان است ، اما اگر به صورت گسترده مورد صدمه قرار گیرند ، امنیت یک کشور را مورد حمله قرار داده اند .

یکی از آنها برق است .

برق معمولا بصورت سراسری مدیریت میشود و قطع برق یعنی بسیاری از امکانات شهری و تمدنی ازگردنه وجود خارج میشوند . جدای از بعضی ارگانهای ( معمولا دولتی ) سایر مردم از انتقال اطلاعات بی بهره خواهند شد .

ارگانهای دولتی نیز استفاده بهینه از کانالهای موجود را مد نظر قرار نداده و بیشتر مشکلات شخصی مدیران و پرسنل را رفع خواهند نمود . بنابراین آنچه اتفاق خواهد افتاد یک مشکل گسترده و " امنیتی ملی " خواهد بود .

بسیاری از موارد دیگر هستند که نقش مشابه دارند ولی به گستردگی برق نیستند .

راه های ارتباطی – شبکه آب رسانی – خطوط مخابراتی – فضای امواج مخابراتی و موارد بیشماری که توسط دولتها میتواند لیست و رتبه بندی گردد .


 

۱۳۹۴-۱۱-۰۵

نگاه به اخبار تکنولوژی گوگل

با مراجعه به بخش اخبار تکنولوزی گوگل ، اکثرا اخبار مرتبط با دنیای دیجیتال را مشاهده میکنیم . اکثر مطالب دور شرکتهای بزرگ این صنعت میگردد که کاری کردند ( و البته پول ساخته اند )

خیلی خوب است که دنیای دیجیتال به عنوان موتور محرکه بخش اقتصادی صنایع فعالیت میکند . اما آیا نیاز امروز بشر در " دنیای دیجیتال " قرار دارد ؟

مشکل زیست محیطی – افزایش دمای زمین و بالا آمدن آب اقیانوسها و این مسائل را با دنیای دیجیتال میتوان حل نمود ؟

آیا دست اندرکاران و سرمایه گذاران جهان – آنان که سمت و سوی سرمایه گذاریها را هدایت میکنند – مشغول پول سازی هستند یا برایشان مهم است که سمت و سوی دانش جهانی برای حل کدام معضل دنیای امروز پیشتاز است ؟

حتی اگر معتقد باشیم که گرمایش زمین توسط بشر درست نشده باشد ، از اثر گرمایش بر بشریت نمیتوان چشم پوشی کرد . ما میتوانیم کارهائی کنیم که لااقل کمتر آسیب ببینیم .

این را میشود با شهاب باران زمین با سنگهای آسمانی مقایسه کرد . گر چه کسی مقصر نیست ، اما دانشمندان کارهائی میتوانند انجام دهند که ضرر کمتری به ما برسد .

جالب است که هر چه کشورها ثروتمندتر باشند ضرر آنها نیز بیشتر است .

با بالاا آمدن یک متر آب دریا ها ، ضرر مالی کشوری مثل بنگلادش قابل مقایسه با ضرر مالی کشورهای پیشرفته نیست . گر چه نیم بیشتر بنگلادش زیر آب میرود و جمعیت بزرگی مشکل خواهند داشت . اما ضرر مالی ناشی از زیر اب رفتن نیویورک – لس آنجلس و سایر شهرهای سواحل آمریکا بسیار بسیار بیشتر خواهد بود .

جمعیت توکیو با افزایش آب اقیانوسها به کجا خواهند رفت ( تا آن روز چیزی حدود چهل میلیون نفر ) ضرر مالی شهرهای کشورهای پیشرفته بسیار بسیار زیاد خواهد بود . مهم نیست چه کسی مقصر است . جامعه جهانی باید در جهت حل مشکلات پیش برود . و یکی از مهمترین جهت دهی ها این است که اخبار جهانی به سمت فعالیتهای مرتبط انحراف یابد . باید فعالیتهای نجات زمین سود آور گردد . انرژی تولید کند ( ارزانتر از سوختهای فسیلی ) زودتر باید روشهای جایگزینی سوخت مایع خودروها توسعه یابد و اخبار آن در صدر اخبار جهانی قرار گیرد . و هزاران کار دیگر که متاسفانه شاهد عقب افتادن همه آنها هستیم .

در باخت تیم ملی امید چه عواملی موثر بود ؟


 

مسلم است هر اتفاقی که در هر سازمانی بیفتد ، مدیریت مربوطه مسئولیت مستقم کار را به عهده دارد . مدیریت فوتبال مقصر اصلی است . اگر در سطوح بالای مدیریت فوتبال از شکست ها ( و نه از پیروزیها ) برای درگیری های داخلی خود استفاده میکنند ( مثلا وزارت خانه با فدراسیون و غیره ) یک نگاه به گذشته فوتبال نشان میدهد که اتفاق خاصی نیفتاده است .

اصولا انتظار خارج از این داشتن غلط بوده . بضائت مدیریت فوتبال ما همین است . مگر در سالهای گذشته مدیریت فوتبال کشور کار بزرگتری انجام داده است ؟ خیر . همین مسیر را رفته و همین نتایج را بدست آورده است . بحث روی افراد هم نیست .

مدیریت فوتبال با سایر مدیریت های دولتی کشور هماهنگ و در یک سطح است . مدیریت صنعت یا مدیریت بانک یا مدیریت بیمه و هر مدیریت دیگری را در نظر بگیریم ، می بینیم که همه مدیریتهای کشور در یک سطح و در یک میزان از بهره وری و کارائی قرار دارند .

جای تعجب ندارد که شاهد شکست تیم امید کشورمان هستیم . اگر بخواهیم تغییری در نتایج ایجاد گردد باید شرایط مسئله را تغییر دهیم تا نتایج جدیدی بدست آوریم . برای این تغییر در فوتبال چه کرده ایم ؟

با نگاه بخشنده به دیگران نگاه کنیم

اغلب ما در خیابان ، محیط کار ، مسجد و سایر مکانهای عمومی وقتی به دیگران نگاه میکنیم اشکالات آنها را مشاهده میکنیم . معمولا شروع به قضاوت کرده و یا در بهترین حالات بصورت دوستانه و با محبت ، اشکالات آنها را به ایشان گوشزد میکنیم .

حالا در نظر بگیرید وقتی به دیگران نگاه میکنیم ، با ساده کردن استانداردهای خود آنها را برای اشکالات کوچک ببخشیم یا آن اشکالات را ندیده بگیریم . دنیای بهتری خواهیم داشت .

نه تنها دیگران در مقابل وجود ما آسایش بیشتری خواهند داشت ، بلکه خود ما نیز به دلیل این که دیگران را بخشیده ایم ( چه لیاقت داشته باشند ویا نه و یا حتی آن اشکال اصلا حقیقی باشد یا نباشد ) در واقع نه تنها جامعه از این نوع رفتار منتفع میشود ، بلکه از همه مهمتر خود ما در شرایط بهتری زندگی خواهیم کرد .

این گونه رفتار باعث میشوشد که دیگران کم کم از قبیله خودمان بدانیم و حس تعلق به گروه در ما و در همه افراد جامعه ایجاد شود . این امر برای رشد جامعه نیز مفید است . سایر مزایای اینگونه رفتارها را در آثار متخصصان میتوان یافت . اما لازم است این زاویه دید در جامعه تبلیغ و نهادینه گردد .

آیا خلقت اضافی داریم ؟

خداوند حتی یک مورچه را اضافی خلق ننموده است .
همه چیز به اندازه و سر جای خود آفریده شده است .

۱۳۹۴-۱۱-۰۴

سیاره ما، اخلاق ما ( قبیله ما - قبیله آنها )



در سال ۱۹۳۲ زیست شناس و محقق ژنتیک انگلیسی  J.B.S. Haldane به صورت شوخی به این حقیقت طبیعی اشاره کرد که فرقی نمی کند جان خودم را فدای ۴ پسرعمو کنم یا برادرم و از همان موقع تئوری « ترجیحِ منافع فامیل» در تصمیم گیری حیوانات برای تنازع بقا، میدان وسیع تری از توجه دانشمندان را نصیب خود ساخت.

اندیشه « گذشتن از منفعت فردی به خاطر جمع» بعدها در سال ۱۹۶۴ توسط W.D. Hamilton به صورت یک فرمول ریاضی درآمد و شهرت گسترده ای برای این نگاه زیست شناسی تکاملی ایجاد کرد. فرمولی که با محاسبه ریاضی ثابت می کند  رفتار غریزی جانوران مبنی بر: «گذشتن از منافع فردی به نفع منافع فامیل» در واقعیت، یک نفع شخصی است.

در میان انواع تلاش ها و تحقیقات جدید که سعی می کند بخشی از معمای تضادِ منافع بین «من و دیگران» را توضیح دهد کتاب فیلسوف و عصب شناس Joshua D. Greene و استاد دانشکده روانشناسی هاروارد است که با نوشتن کتاب « Moral Tribes » سعی کرده است به کمک تکنولوژی جدیدترِ تصویر برداری از مغز در حین تصمیم گیری اخلاقی، دریچه های متفاوتی را در باره راه حل های رفع بحران های بین المللی ایجاد کند.

تز اساسی دیدگاه های او را می توان به این صورت خلاصه کرد که قضاوت اخلاقی ( یافتن مفیدترین راه حل) شبیه یک دوربین دیجیتال عمل می کند که دارای دو سیستم عکاسی اتوماتیک و دستی است. به نظر او بشر بر اساس تجربیات درازمدتِ بعضی از رفتارها و اخلاقش  اتوماتیک و غریزی شده است. به عبارتی صریحتر یاد گرفته است که به منافع جمعی به همان صورت که فرمول ریاضی Hamilton's rule می گوید ارجحیت دهد « فرقی نمی کند جان خودم را فدای ۴ پسر عمو کنم یا برادرم جون منفعتش برابر است»

عکاسی اتوماتیک و غریزی که ذهن ما در حین تصمیم گیری اخلاقی انجام می دهد تا وقتی که منافع من با یک جمع مشخص ( قبیله من) حفظ گردد مشکلی ایجاد نمی شود. بحران بشر از آنجا آغاز می شود که منافع قبیله ما با قبیله آنها در تضاد قرار می گیرد.

Joshua D. Green به خاطر تحصیلات فلسفی و روانشناسی که داشته است به این حقیقت تلخ تاکید می ورزد که با وجود آنکه کمک یا همکاری با دیگران را یاد گرفتیم ولی  بشر فقط قادر به همکاری با خودی ها است.

به نظر وی بشر قادراست آن اخلاق اولیه که به شکل عکاسی اتوماتیک به وی یاد داده شده و برای منافع ما کار می کند را از حالت اتوماتیک خارج کند و اجازه دهد منافع قبیله ما با منافع آنها ( قبایل دور و متفاوت) نیز گره بخورد.

به تعبیری دیگر مشکلات بین کشور ما و آنها به سادگی رابطه من و ما نیست. برای همین دکتر Joshua Greene به این راهکار رسیده است که بشر می تواند به یک  قبیله بزرگتر و جهانی فکر کند تا این «ما » همگانی شود و «آنها» در مذاکرات دیگر وجود نداشته باشد. این «ما» نیاز به یک فرا اخلاق جدید دارد تا بن بست های سیاسی و اقتصادی بین کشورهای جهان را بشکند و مرحله جدیدی از همکاری اتوماتیک برای همه ما شروع شود.

 http://marde-rooz.com/28222