۱۳۹۹-۰۷-۰۶

یک احتمال در خصوص به گل نشستن (خودکشی) نهنگها

اگر جهان حیوانات را تعاون بقا بدانیم ( در مقابل تنازع بقا ) بسیاری از رفتار حیوانات را بهتر می توانیم درک کنیم .
خودکشی دسته جمعی در حیواناتی مشاهده می شود که تعداد آنها زیاد شده است . این رفتار را در مورد موش نروژی مشاهده کرده ایم . در واقع وقتی تعداد آنها زیاد شده باشد ، آنها با هم به سمت دریا رفته و خود را به آب سرد دریا سپرده و از بین می روند !
چرا ؟ برای اینکه باقیمانده ها غذا داشته باشند . این رویداد برای خانواده ها هم ممکن است بیفتد . اگر غذا محدود شود و مثلا در یک سرمای زمستانی امکان تامین غذا برای خانواده نباشد ، پدر یا والدین ، از خانواده جدا شده و از بین خواهند رفت . آنها یک فرصت زندگی کردن برای فرزندان و نسل جدید خود ایجاد می کنند.
ممکن است رفتار نهنگها هم از این دست رویداد ها باشد . 
اذعان می شود که بیش از 200 نهنگ 3 تنی (600 تن ماهی ) به ساحل آمده اند ! اگر هر نهنگ در روز 100 کیلو ماهی مصرف کند (اینها یک نوع دلفین بزرگ هستند ) روزی 10 تن ماهی می شود . 
چند گله از این نهنگها به ساحل آمدند . (2 یا 3 دسته ) چند دسته دیگر در دریا هستند ؟ 
با توجه به تغییرات اقلیمی - حجم بالا و روز افزون صید آبزیان توسط انواع کشتی های مجاز و غیر مجاز ، به نظر می رسد که یک مشکل اساسی برای تغذیه نهنگها پیش آمده باشد .
آنها هم با غریزه خود به ساحل می آیند . این روش خودکشی ایشان است .از زمانی که از خشکی به دریا رفتند ، هر وقت غذا کم میشد  به ساحل باز می گشتند . اما از یک جایی به بعد این بازگشت با مرگ ایشان همراه میشد و جمعیت باقیمانده امکان ادامه زندگی پیدا می کردند .
چیزی شبیه موشهای نروژی .بنابراین برگرداندن آنها به درون آب برای نجات آنها کافی نیست . باید اقلیم زیستی آنها بررسی و مطالعه گردد.
ممکن است این رفتار طبیعی هر چند سال اتفاق بیفتد (مثل موشها که به طور طبیعی هر چند سال انفجار جمعیتی خواهند داشت ) اما با توجه به کمبود غذا سرعت توالی رخداد آن بیشتر شده باشد .
این رفتار را باید در مبحث علوم رفتاری حیوانات تحلیل و بررسی نمود.

۱۳۹۹-۰۷-۰۵

فرازی از داستان یهودیان

به گفته یهود آنها از فرزندان ابراهیم و خود ابراهیم از فنقی ها بود . در تاریخ یهود همه یهودیان به بابل منتقل شدند و بعد از آزادی گروهی در خاورمیانه (ایران ) مانده و گروهی به اورشلیم رفتند . هر دو گروه مجزا به فرمان کوروش ، سعی کردند از روی حافظه کتابهای سوزانده شده را بنویسند . ( بعد از 200 سال اسارت ) بعدها دو نسخه تورات داشتند که تورات امروزی ترکیب آن دو نسخه است . آنها هیچ چیز مدونی از قبل از آزادی توسط کوروش ندارند . گروهی که ماندند ، در کنار پیغمبرانی مثل دانیال نبی ع ( مدفون در شوش دانیال ) ماندند و یا همراه پیامبران دیگر یهود در ایران پخش شدند . ( در قزوین یک زیارتگاه است که 5 پیغمبر یهود در آن دفن هستند ) اینها جالب است اما مهم نیست .
چیزی که مهم است این است که یهود با اروپائیان چه کرد که متفقا تصمیم به هلوکاست گرفتند ! این رفتار آلمانها دلیلی باید داشته باشد . باید از آنها بدی دیده باشند .
ما هم در ایران یهودیان را به مال اندوزی افراطی بدون توجه به اخلاقیات می شناختیم .( در میان همه گروه ها استثنا هست . اینها عمومی است ) از جمله ربا برای یهود حلال است و به این وسیله آسیب زیادی به کسانی که در همسایگی آنها بوده زده شده است .
امروز از جمله موارد دینی یهود این است که نجات جان غیر یهود مباح است . زیرا زنده ماندن غیر یهود باعث ضعف یهود می شود . از این رو آنها در کشتن مسیحیان و مسلمانان در دین خود مانعی ندارند و در طول تاریخ تا همین امروز نیز این کار را عملا انجام داده و می دهند . خداوند ببخشایدشان
(خود آنها ادعا می کنند که فقط فرزندان اسحاق یهودی و قوم برگزیده بودند و هستند )دراسلام نه فقط فرزندان اسحاق ع بلکه پیروان ایشان را یهود می دانیم . آنها که با موسی رفتند ، گروهی از مردم مصر که به دین یکتا پرستی زمان خود ایمان آورده بودند (علاوه بر فرزندان اسحاق ع ). نمونه آن که یکی از درباریان مصر فرعون را از کشتن موسی نهی کرد و به اذعان یهودیان و مسلمانان کشته شد و هر دو مذهب به یکتا پرستی آن شخص اذعان دارند . همچنین اکثر مردانی که با زنان یهود از مصر خارج شدند . زیرا در آن زمانها حداقل به اندازه سن موسی ع فرزندان پسر را کشته و دختران را زنده می گذاشتند .
بنابراین اکثر مردان آنها غیر یهود بودند .
ما مسلمانان ، یهودیان را پیرو پیغمبر خداوند می دانیم و خون و مال آنها را محترم می شمریم . اما یهود خون و مال مسیحیان و مسلمانان را مباح دانسته و پیروان این دو پیغمبر بزرگ را در بهترین حالت " خارج شده از دین موسی ع " می خوانند .
و می دانند
و عمل می کنند .
خداند به راه راست هدایتشان فرماید .

جان من


حیف باشد باد گرد تربتت
در سرای دیگری مهمان کند

سهیل

دموکراسی و عدالت

دموکراسی یعنی حکومت اکثریت بر اقلیت . در دموکراسی ، عدالت تعریف نشده است . اگر اکثریت چیزی بخواهد ، سایرین باید به آن گردن نهند. حتی اگر به ایشان ظلم صورت گیرد .
در فرانسه شاهد بودیم که دموکراسی ، خرده فرهنگهای منطقه جغرافیایی فرانسه امروزی را وادار نمود که از حکومت مرکزی متابعت کنند و به زبان گویش گروه اکثریت صحبت کنند. و سایر گویشها را محو نمود. برای حفظ هویت فرهنگی ، این اقلیتها مبارزات و جنگها نمودند و چون اقلیت بودند شکست خوردند . 
ماهیت دموکراسی با عدالت منافات دارد .
از سوی دیگر حتی گروهی که خود را در اکثریت می یابند ، در مواردی در همه موارد در اکثریت نیستند . خیلی وقتها در اقلیت قرار می گیرند . 
کسانی که به این موضوع آگاه هستند هم مخالفتی با آن ندارند . این روش جا افتاده و مقبولیت یافته جامعه بزرگی در جهان است . تغییر آن متصور نیست . بنابراین با قانون سعی در محدود کردن دموکراسی و حق دادن به اقلیت ها می کنند . چیزی که با اصل دموکراسی در تضاد است . این نوع دموکراسی خواستگاه غربی دارد و در تاریخ یونان و سخنوری سناتورهای یونانی در آمیخته است . هر گاه آنها در مجلس سنا کم می آوردند ، به میدان شهر آمده و سخنرانی کرده و گروه بزرگی از عوام را با خود همراه کرده و به مجلس می بردند .
یکی از سرداران رومی نیز با سپاه خود به سنا رفت و اکثریت شد !
راه حل شرقی آن ساده است . تحمل و تساهل فرهنگی . هزاران سال است که در ایران و ممالک شرقی  مردم با خرده فرهنگهای متفاوت در کنار یکدیگر زندگی می کنند و یکدیگر را تحمل می کنند . آموزه های مذهبی این منطقه از جهان نیز این امر را ستوده و تشویق نموده است .
بوده اند سلاطینی که خلاف این رویه عمل کرده اند . اما آنها در طی زمان نابود شده اند .
آنچه از آموزه های نیاکانمان داریم ، تحمل یکدیگر است . باید بتوانیم این روش ها را در قوانین و روشهای حکومت داری بگنجانیم و در آسایش و هم افزایی روزهای بهتری برای همگان بسازیم . 
بر عکس دموکراسی که توان جهان شمولی ندارد ، این روش قابلیت جهان شمولی دارد و می توانند همه مردم جهان را در لوای یک وحدت متحد و خوشبخت نماید .


۱۳۹۹-۰۶-۳۱

یکی از دلایل عدم ارتباط عاطفی جفت ها در دنیای کنونی

اگر به یک نفر فقط یک نفر از جنس مخالف نشان دهید و بگویید این فردی است که تو می تونی با او ازدواج کنی ، خوب چاره ای ندارند ازدواج می کنند و در مشکلات زندگی نیز با هم خواهند ماند . می دانند همین است .
اگر دو نفر نشان دهیم ، اول کار انتخاب سخت خواهد بود و در نهایت یکی را انتخاب کرده و با هم مثل حالت قبل ادامه زندگی می دهند .
اگر به یک شخص 100 نفر - 1000 نفر نشان دهیم ، چه خواهد شد ؟
انتخاب سطحی تر می گردد . می داند اگر نشد می تواند یک انتخاب دیگر داشته باشد .
در محل هایی که بیش از 1000 نفر به یک فرد نشان می دهند ، دیگر موضوع زندگی طولانی مدت محو می شود . با اولین ناملایمات زندگی ، جدا شده و در پی انتخاب بعدی می روند .
این حالت برای افرادی که در شهرهای بزرگ از اپلیکیشن دوست یابی و سایتهای مشابه استفاده می کند به وجود می آید . 
شهرهای نیویورک - توکیو حد نهایت این مشکل را به نمایش می گذارند . ازدواج ها یا صورت نمی گیرند و یا در زندگی مشترک فرصت بچه دار شدن نخواهند داشت . 
ما هم در کشورمان بخصوص در شهرهای بزرگ با این مشکل مواجه هستیم . عده ای آن را هوس رانی می دانند.
همچنین مشکلات اقتصادی را برای عدم ازدواج مطرح می کنند .گر چه آن موارد نیز وجود دارد . اما در جوامع کوچک ، جفت ها عاشق یکدیگر می شوند و عاشقی می کنند ، می سوزند و می سازند . اگر به هر دلیل نتوانند به هم برسند .
اما در جوامع بزرگ جفت ها عاشق هم نمی شوند . ( کمتر چنین وقایعی رخ می دهد . احتمال آن صفر نیست . اما درصد آن خیلی کم است )  
راه کار شاید این باشد که جوامع انسانی را تا حدی که برای انسانها نرمال باشد ، کوچک کنیم . همچنین جوامع بزرگ را به صورت محله ها محدود کنیم . 
مسدله خیلی پیچیده است و با متغیر های زیادی سر و کار دارد ( برای درمان آن باید همه موارد دخیل در نظر گرفته شود ) اما تا اینجا مشکل شناسایی شده و بر این اساس امکان یافتن راه حل وجود خواهد داشت .



کذبت ثمود به تقواها و داستان های قرآنی

میدانیم که خداوند بر همه اقوام پیامبران خود را فرستاده است.  و این اقوام برخوردهایی متفاوت با پیغمبران داشته‌اند. 
اما داستان قوم ثمود و عاد و نوح و ابراهیم و لوط و موسی و سایرین را که در قرآن آمده نگاه کنیم متوجه می شویم که  رفتار غالب مردم  با پیامبران الهی از مخالفت تا دشمنی بوده است. 
خداوند چرا این داستان ها را آورده .آیا قصد تاریخی و ثبت در تاریخ داشته است ؟ نه این که نیست,  اما هدف باید بزرگتر باشد . 
دارد آنچه در درون ما است و جنگ قوای داخلی با یکدیگر را بیان می کند .
زمانی که پیغمبر درون ما چیزی و راهی به سوی خدا می خواند و سایر قوا را به آن راه فرا می خواند ، سایر قوا چه می کنند ؟ 
در عبادت روزه ، پیغمبر درون ما ما را به نخوردن و غیره می فرماید . اما قوای درونی ما بهانه جو است . اگر بتواند مخالفت می کند . اگر بتواند دشمنی می کند و اگر نه با اکراه قبول می کند .تابع است . اما به محض قدرت گرفتن کار خود را می کند . 
برای پیروزی در این مبارزه می توان از خود خداوند راهنمایی خواست و از او مدد گرفت . همه کسانی که پیروز شدند این چنین کردند . 
اما فقط این نیست . یکی دیگر از استنباط های این داستانها ، رفتار اجتماعی جوامع است . جوامع در مقابل تغییر مقاومت می کنند . حتی اگر آن تغییر باعث بهبود ایشان گردد.
انرژی اولیه برای شروع واکنش های شیمیایی داستان مشابهی است . یک نیروی اولیه می خواهد تا حرکت ها بوجود آیند . وقتی از مقاومت اولیه عبور نموده شود ، جریان با سرعت طبیعی خود ادامه می یابد تا به تعادل برسد .



موجودات هوشمند غیر زمینی چگونه " دی ان ای " میتوانند داشته باشند ؟

می دانیم که حیات بر اساس آب ممکن است . بنابراین جایی که آب وجود داشته باشد . و مایه حیات باشد ، باید سایر عناصر هم امکان تشکیل پیچیدگی را بدهند . تنها ماده شناخته شده که این پیچیدگی را ممکن می کند ، کربن است . بنابراین پایه کربن و آب حیات را امکان پذیر می کند.
دی ان ای موجود در گونه های حیات زمینی تنها روش ممکن حیات است .
حال ممکن است این پیچیدگی بیشتر یا کمتر باشد . یعنی موجودات هوشمند مرتبه پایین تر از انسان یا با پیچیدگی بیشتر از انسان ممکن الوجود هستند.
علاوه بر پایه کربن - حیات مبنی بر گوگرد نیز داریم که در زمین نتوانسته هوشمند گردد.
اگر دمای بالا و فشار بالای داخل زمین را در نظر بگیریم ، می بینیم که در آنجا نیز ، هم حیات کربنی و هم حیات گوگردی ممکن الوجود هستند .
در زیر لایه سخت پوسته زمین ، آب تحت فشار موجود است . همچنین گوگرد و کربن تحت فشار نیز داریم .
محتمل است گونه ای از حیات هوشمند نیز در آنجا داشته باشیم که هنوز کشف نشده است . 
جالب است با تکنولوژی فعلی هنوز نتوانسته ایم به حیات آن سوی پوسته 100 کیلومتری زمین پی ببریم . ( در مقابل چند هزار کیلومتر مواد مایع مذاب تا هسته زمین . 
جا دارد در این خصوص تحقیقات بیشتری انجام گیرد . در آنجا به صورت بالقوه امکان وجود حیات هوشمند وجود دارد .


دیو چشمه و طبیعت گردی

هر فعالیتی در طبیعت باید برگشت پذیر باشد , خراب کردن نباید باشد , چیزی برای توریست‌ها بگذاریم , که بعدا بتوانیم برداریم . میز و صندلی و راه عبور و امثال آن .
تغییر مناظر طبیعی صلاح نیست.  آنچه وجود دارد متعلق به ما نیست.  به نسل های بعدی نیز تعلق دارد .
بنابراین حق نداریم طبیعت را برای سلیقه شخصی خود تغییر دهیم .
این امانت را باید به فرزندانمان تحویل دهیم تا آنها نیز به نوبه خود به دیگران تحویل دهند . بدین ترتیب بهره برداری صحیح و ادامه دار از طبیعت ممکن خواهد شد .
نمونه این اقدامات از بین بردن ظاهر دیو چشمه در کجور مازندران است . درختهایی چند صد ساله بالای چشمه موجود بود که ریشه های آنها ویژگی خاصی ایجاد کرده بود که از رو این چشمه را به دیو چشمه می نامیدند.
با از بین رفتن آن درختان دیگر این چشمه - دیو چشمه نیست . یک چشمه معمولی است .

مقام انسانیت

همه انسانها نیازهایی دارند و همچنین چیزهایی را در هر لحظه می خواهند .
خداوند این نیازها و خواهش ها را گذاشته تا برآورده گردد. 
اما نکته مهمی وجود دارد .
این فرد است که باید امیر اراده خود باشد نه خواست ها و میل ها فرد را وادار به انجام اعمال نماید.
اگر خواست ها رفتار فرد را کنترل نماید ، اراده انسانی فرد تحت امیال حیوانی است. حتی اگر محبت مثل سگ یا بیشتر داشته باشد.این امر مذموم است . این عدول از مرحله انسانی به مرحله حیوانی را بسیار نکوهیده اند . اما همه ما به حد اعلای انسانی نرسیده ایم . کم کم و با آموزش می توانیم بخشی از رفتار که انسانی نیست و بر اساس عکس العمل ها است کاهش دهیم و بخشی که با اندیشه رفتار می کنیم اضافه کنیم .
اما اگر خود فرد امیر خواست ها گردد و آن خواسته‌ها تحت امر فرد اجرا گردد. این شخص امیر است بر خود .
سلطان خود است . طبیعتاً فرد متنعم خواهد شد به حلال های الهی که برای انسان از منظر جسمی و اجتماعی و روحی مفید است.



کنترل پروژه به چه دردی میخورد ؟

در خدمت چند تن از مدیران شرکتهای دولتی و خصوصی بودیم . یکی از آنها که ظاهرا از سایرین عالم تر بود گفت که نتایج کنترل پروژه در ایران قابل استفاده نیست . چون اطلاعات اولیه صحیح در دسترس نیست . بنابراین نمیتوان از آن استفاده کرد .
در سالهای گذشته با این افراد وارد بحث می شدم و برایشان توضیح میدادم هر میزانی از عدم قطعیت را نیز میتوان مدل کرد .
امروز به این نتیجه رسیده ام که حق با آن فرد بود .
کنترل پروژه و موارد مشابه ابزار علمی هستند . افراد باید زبان آن را بلد باشند باید بتوانند از آن در کار خود استفاده کنند. و این کار چه میتواند باشد ؟ 
مدیریت .
کسانی که با زبان مدیریت و ابزار آن آشنا نباشند نمی توانند از آن استفاده کنند. از این جهت کنترل پروژه بدرد مدیران ایرانی نمی خورد .
آنها بی سواد هستند . سواد مدیریت ندارند که نمیتوانند از ابزار مدیریت استفاده کنند.
بیچاره مدیران بی سواد دولتی 
و بیچاره تر زیر دستان عالم آنها 
و از آنها بیچاره تر گروهی که از خدمات این سازمانها استفاده می کنند .
خداوند به داد همه بیچارگان برسد .