دموکراسی یعنی حکومت اکثریت بر اقلیت . در دموکراسی ، عدالت تعریف نشده است . اگر اکثریت چیزی بخواهد ، سایرین باید به آن گردن نهند. حتی اگر به ایشان ظلم صورت گیرد .
در فرانسه شاهد بودیم که دموکراسی ، خرده فرهنگهای منطقه جغرافیایی فرانسه امروزی را وادار نمود که از حکومت مرکزی متابعت کنند و به زبان گویش گروه اکثریت صحبت کنند. و سایر گویشها را محو نمود. برای حفظ هویت فرهنگی ، این اقلیتها مبارزات و جنگها نمودند و چون اقلیت بودند شکست خوردند .
ماهیت دموکراسی با عدالت منافات دارد .
از سوی دیگر حتی گروهی که خود را در اکثریت می یابند ، در مواردی در همه موارد در اکثریت نیستند . خیلی وقتها در اقلیت قرار می گیرند .
کسانی که به این موضوع آگاه هستند هم مخالفتی با آن ندارند . این روش جا افتاده و مقبولیت یافته جامعه بزرگی در جهان است . تغییر آن متصور نیست . بنابراین با قانون سعی در محدود کردن دموکراسی و حق دادن به اقلیت ها می کنند . چیزی که با اصل دموکراسی در تضاد است . این نوع دموکراسی خواستگاه غربی دارد و در تاریخ یونان و سخنوری سناتورهای یونانی در آمیخته است . هر گاه آنها در مجلس سنا کم می آوردند ، به میدان شهر آمده و سخنرانی کرده و گروه بزرگی از عوام را با خود همراه کرده و به مجلس می بردند .
یکی از سرداران رومی نیز با سپاه خود به سنا رفت و اکثریت شد !
راه حل شرقی آن ساده است . تحمل و تساهل فرهنگی . هزاران سال است که در ایران و ممالک شرقی مردم با خرده فرهنگهای متفاوت در کنار یکدیگر زندگی می کنند و یکدیگر را تحمل می کنند . آموزه های مذهبی این منطقه از جهان نیز این امر را ستوده و تشویق نموده است .
بوده اند سلاطینی که خلاف این رویه عمل کرده اند . اما آنها در طی زمان نابود شده اند .
آنچه از آموزه های نیاکانمان داریم ، تحمل یکدیگر است . باید بتوانیم این روش ها را در قوانین و روشهای حکومت داری بگنجانیم و در آسایش و هم افزایی روزهای بهتری برای همگان بسازیم .
بر عکس دموکراسی که توان جهان شمولی ندارد ، این روش قابلیت جهان شمولی دارد و می توانند همه مردم جهان را در لوای یک وحدت متحد و خوشبخت نماید .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر