۱۳۹۳-۱۲-۰۳

مسکن اجتماعی به عهده چه ارگانی باید باشد ؟

شاید بتوان این سوال را به این ترتیب مطرح نمود که چه کسی باید از این مسکن ها استفاده نماید ؟ طبیعی است که نیازمندان .

اما چه کسی باید این نیازمندان را شناسایی کند ؟ دولت ؟ سازمانها و ارگانها ؟ هر چه در بروکراسی به سمت بالا برویم مشکل تعیین اولویت استفاده از خدمات عمومی پیش خواهد آمد . بهترین روش این است که کوچکترین واحد نزدیک نیازمندان این تصمیم را بگیرد . به همین ترتیب بهتر این است که خود آن واحدها نسبت به نیاز خود مسکن اجتماعی ایجاد نماید .

کوچکترین واحد حکومتی شهرداریهای محلات میباشد . تصمیم گیران این محلات  توسط مردم همان محله انتخاب میشوند . این افراد در جریان نیاز منطقه خود میباشند ( یا لااقل باید اینطور باشد ) بنابراین محل مالکیت و تخصیص منابع در هر شهری محلات شهرداری است و در روستاها شورای روستا.

مورد دوم که باید بررسی گردد ، هزینه احداث این واحدها است . ( نیاز به این واحدها دائمی نیست ، مقطعی است . توسعه فقر در یک منطقه باعث نیاز بیشتر به این گونه مسکن ها میگردد و افزایش ثروت باعث کاهش نیاز به این مسکن خواهد بود – مسئله مهاجرت را فعلا در نظر نمیگیریم )

تامین منابع مالی باید در خود محلات و از کمک خیرین تامین گردد . این میتواند بصورت داوطلبانه یا قرض الحسنه و هر هر نوع دیگری که شورای محلات صلاح بدانند تامین گردد . ( مانند ایجاد بازارچه خیریه – جمعه بازار و غیره )

شهرداری و دولت میتوانند ( نه لزوما ) درصد مشخصی از منابع مالی هر مسکن را تامین کنند . این میزان تامین میتواند تا 80 درصد هزینه کل باشد . در هر ده سال محلات یکبار میتوانند بازنگری نموده و آمار این مساکن را به شهرداری مرکز اعلام نمایند . ظابطه استفاده از این تسهیلات توسط شورای شهرداریها تدوین خواهد گردید . بدین ترتیب نباید در هیچ کجایی نیازمندی باقی بماند . در صورت خالی شدن این مساکن و عدم نیاز در منطقه ( با توجه به ظوابط هر شهر ) محلات همسایه میتوانند از این واحدها استفاده نمایند .

توجه : هدف جامعه کاهش شهر نشینی و هدایت جامعه به سمت روستاها باید باشد تا ضمن در نظر گرفتن توان اقلیمی شهرها ، رفاه عمومی مردم حداکثر گردد . هدایت افراد جامعه که امکان زیستن در شهرها را ندارند به روستاها ، ضمن این که مشکلات اجتماعی شهرها و این افراد را کاهش میدهد ، باعث توسعه روستاها نیز خواهد شد .

 

استخوان گردشگری !

در اصل این که ظرفیت گردشگری ایران  یکی از موارد مغفول مانده سرزمین ما میباشد و راه اندازی آن سود سرشاری نصیب کشور مینماید شکی نیست ،

اصل درآمد نفتی است و بعد توسعه یافتگی اقتصادی ، یا اول توسعه یافتگی اقتصادی است و بعد نفت ؟ البته همه میگویند ابتدا توسعه یافتگی است ، اما از درامد در دسترس نفت مگر میشود چشم پوشید ؟

هم سهل الوصول است و هم هزینه کردن ان محبوبیت زا است ،گروه های رانت طلب نیز درمسیر رودخانه هزینه های دولتی مشوق پر آب شدن این رودخانه هستند .

در واقع سیستم مدیر عامل تام الاختیار با نظر بلند مدت ندارد . اعضاء هیئت مدیره نیز در پی منافع گروه های موکل خود هستند ( چه مردمی و چه جناحی ) در این دیگ جوشان ، اگر کسی بتواند سهمی برای جایی بگیرد که برنده است و در هیئت مدیره میماند ، در غیر این صورت به زودی از هیئت مدیره حذف میگردد !

این مشکل باعث میشود که اصل درآمد نفتی باشد . یا درآمد ارزی دولتی ( نفتی – گازی – پتروشیمی و ...)

حال اقتصاد دادنان راه کارهای مختلف ارائه میکنند . خوب همه میدانند درست چیست ، باید از پایه همه چیز را به هم ریخت – بانک مرکزی مستقل – نرخ ارز با توجه به عرضه و تقاضای بازار – آزاد سازی اقتصادی و غیره

اما چون درمان نهایی راامکان پذیر نمیبینند ( مجریان انگیزه و یا امکانات و یا هر دو را ندارند ) به مسکن دادن به این مریض دارای تومور مغزی میپردازند .

یکی از این مسکنها ، جایگزینی درآمدهای خارجی است که هر از چندی یکی از مزایای کشور را هدف گرفته و راه کار ارائه میکنند . البته امروز نوبت گردشگری است .

حداکثر درآمد گردشگری میتواند حدود سی میلیارد دلار باشد ( تقریبا حدود درآمد گردشگری ترکیه ) و این درحالی است که اگر اجازه داده شود نرخ ارز به جایگاه مناسب خود برسد ، تولید در کشور مقرون به صرفه خواهد شد .

امروزاقتصادی است که پلاستیک تولید پتروشیمی ایران به چین رفته و بصورت لیوان ساخته شده به کشور بازگردد ! یعنی اقتصادی نیست ما اینجا خودمان همین پلاستیک را در دستگاه های تزریق پلاستیک استفاده کنیم و لیوان تولید کنیم .

هزینه های گمرکی ، حمل و نقل ، هزینه های بانکی ( و جابجایی پول ) و سود همه دست اندرکاران میانی + هزینه تولید (تزریق پلاستیک ) در چین کوچکتر از هزینه تولید ( تزریق پلاستیک ) در ایران است !!!

این یعنی نرخ ارز جایگاه صحیحی ندارد . هر ضرب دستگاه تزریق پلاستیک در ایران و چین باید برابر باشد ( ما هزینه سوبسید انرژی میپردازیم که چینی ها ندارند )

اگر با اصلاح ( و آزاد سازی نرخ ارز ) اجازه تولید به بخش خصوصی ایران داده شود ، طبیعی است که بخش تولید به صورت انفجاری توان تولید چند صد میلیارد دلار کالاخواهد داشت .

در مقابل این حجم عظیم تولید دادن امتیاز درامد گردشگری مانند انداختن استخوان در مقابل یوزپلنگ ایرانی است ، ممکن است رفع گرسنگیش را بنماید ، اما این یوز پلنگ باید با سرعت صد کیلومتر ( سریعتر از همه انواع شکارچیان ) در پی شکار بدود .

 

درسی از زندگی ابراهیم خلیل الله

زندگی بزرگان همیشه حاوی درسهایی برای اهل تفکر بوده است . در سرگذشت ایشان ، از ابتدا با امتحانهای زیادی مواجه میشویم .

شاید مهمترین آنها انداخته شدن در آتش باشد که به جبرئیل نیز اعتنائی ننمودند .

زندگی همه کس دارای راحتی ها و سختی های متناوب است . فرزند دار شدن ایشان ( اسماعیل ) و بعد بردن زن و بچه به وسط بیابان بی آب و علف نیز امتحان بزرگی بود که اوج ایمان و باور این پیغمبر بزرگ به خداوند را میرساند .

تا در نهایت در پیری ، گذشتن از عشق فرزندی ( قربانی فرزند ) برای کسی که تمام عمر را به خدمت حق تعالی پرداخته پیش می آید .

میدانیم که هر امتحانی برای ممتحن سخت ترین است . گذشتن از بالاترین مرتبه علائق ، ابراهیم را به مقام خلیل اللهی رساند .

پس طبیعی است که همه مردم نیز در سرتاسر عمر مورد آزمایش واقع شوند . ترتیب این آزمایشات به گونه ای است که شخص هر بار یک گام به پیش برود . همچنین طبیعی است که همه مردم مانند ابراهیم خلیل الله در همه آزمایشات پیروز نگردند . این که در مسیری میرویم و خداوند این سختیها را پیش می آورد و همچنین در هر لحظه بر ما ناظر است و مواظب ما است ، خود امر مهمی است که توجه به آن برای گذشتن از سختی ها ، ما را کمک مینماید .

۱۳۹۳-۱۲-۰۲

درس از دیوار ماژینو و نقش هلند در جنگ دوم جهانی

خطر حمله نیروهای آلمانی همیشه فرانسه را تحدید میکرد لذا نسبت به ساخت یکی از نفوذ ناپذیر ترین سدها در مقابل ارتش آلمان اقدام نمود و آنرا خط ماژینو نامید .
اما نیروهای آلمانی اصلا نیازی به درگیری در این سد را نداشتند . آنها از حیاط همسایه عبور کردند و وارد فرانسه شده و به سمت پاریس پیش رفتند . در واقع نیروهای خط ماژینو برای فرار از محاصره شدن خود فرار کرده و به سرعت عقب نشستند .
این همسایه ضعیف , آن روز هلند بود .
این درس مناسبی است که خطوط دفاعی را باید جوری رسم نمود که همسایه ضعیف نداشته باشد .
خط دفاعی فلات ایران در مقابل هند و چین نیز باید قرقیزستان و اهالی سند و پنجاب را در نظر بگیرد و شامل شود .

مقایسه میزان بارندگی سالانه کافی نیست

در نشریات میخوانیم که میزان متوسط باران کشور کاهش داشته و مشکلات دیگر ، به این دلیل باید چنین و چنان کرد . اما عمق فاجعه بیشتر از این است .

واقعیت این است که میزان بارش ، اطلاعات کافی از دریافت آبهای سطح کشور را نشان نمیدهد .

اگر یک بارش یک سانتی متری در زمستان در دشتی ببارد ، این یک سانت آب بصورت برف نشسته و تقریبا همه آن به تدریج آب شده و به یک میزان در کل دشت به اعماق خاک خواهد رفت . در حالی که این میزان بارش ، حداکثر چند سانت از خاک را مرطوب کرده و به سرعت تبخیر خواهد شد .

نظر به این که میزان بارندگی فعلی کشور به سمت فصلهای گرم تمایل پیدا کرده و از بارندگی فصلهای سرد کاسته شده است ، باید بارندگی موثر ( تامین کننده آبهای زیرزمینی ) را بررسی نمود .

با توجه به تغییر فصل بارندگی ، به نظر می آید که عمق فاجعه بیشتر از آن چیزی است که بیان میشود و در واقع نه تنها جلوی برداشت آبهای زیر سطحی را باید گرفت ، بلکه باید با تدابیری ، آبهای جاری سطحی را به زیر زمین انتقال داد . و این کار در زمانی که با مشکل کم آبی مواجه هستیم بسیار مشکل است .

این یعنی تغییر ساختار کشاورزی فعلی ( روستایی و حتی صنعتی ) باید روش کشاورزی " شرکتی – روستایی " گردد . یعنی اقتصاد روستا را مد نظر گرفت و فقط به کشاورزی خالص نپرداخت . بدین ترتیب ، امکان کسب درآمد ساکنان روستا به همراه بهره وری بیشتر استفاده از امکانات ( در اینجا آب ) فراهم خواهد آمد .

میزان جذب سالانه نیروهای نظامی

هر سال باید میزان مشخصی نیروی نظامی جذب گردد . این میزان نیروی جذب شده باید برنامه ریزی شده باشد تا جایگزین نیروهای خارج شده از مجموعه باشد .

جریان مداوم ورود و خروج به نیروهای مسلح امر حیاتی است که باعث به روز بودن و آماده به خدمت بودن دائم نیروهای نظامی خواهد بود .

به طور طبیعی هر واحد اداری علاقه مند است که توسعه پیدا کند ، رشد کرده و بخش بزرگتری از بودجه را جذب نماید . اما کنترل میزان درخواست واحدهای نظامی به همراه حفظ کارایی و توسعه دائمی مورد نیاز تجهیزات و تخصص های نظامی امر مهمی است که باید مدیریت گردد .

خیلی مهم است که روحیه افراد نظامی که باید با روحیه مردم عادی فرق داشته باشد ، از جامعه فاصله گرفته شود . در غیر این صورت جامعه روحیه نظامی  خواهد داشت و رفتار مناسبی از خود بروز نخواهد داد .

نمونه این عدم هماهنگی ، قهرمان بودن آدمکشهای آمریکایی است در افواه عمومی ( با تبلیغات گسترده شبکه های غربی – که در واقع ادامه و گسترش نیروهای نظامی هستند ) گسترش دامنه نفوذ نیروهای نظامی میتواند به حدی پیشرفت کند که همه وجوه فعالیت داخلی و خارجی یک کشور را به خود معطوف کند . کره شمالی و تصورسازی دشمن خارجی در مدیریت داخل کشور آنها خیلی تاثیرگزار است . از طرفی تفکرات نظامیان در سیاست خارجی و داخلی آمریکا و روسیه نیز چشمگیر است .

تفکر نظامی لزوما توسط نظامیان اتخاذ نمیشود . غیر نظامیانی که از ابزار نظامی  در سطوح کلان تصمیم گیری و تصمیم سازی فعالیت میکنند نیز در این زمینه مقصر هستند .

واقعه یازده سپتامبر ، عملیات تروریستی شارلی در فرانسه ، قتل سرباز انگلیسی در لندن بصورت سلاخی با چاقو و خیلی اتفاقات دیگر نشانه تفکر نظامی توسط افراد غیر نظامی ( یا ظاهرا غیر نظامی ) است .

تعیین سیاست اشتغال

خیلی مهم است برای زمانی که دو کشور به هم پیوسته میگردند ، مهاجرتهای بزرگ جمعیتی از یکی به دیگری اتفاق نیفتد .( مشابه  مهاجرت اتحاد دو آلمان که باعث کاهش جمعیت شدید آلمان شرقی شد )

باید برای همه مردم اشتغال و درآمد حداقل ایجاد گردد و این امر با کمکهای خاص در خدمات اجتماعی مثل تحویل مصالح ساختمانی و ایجاد آبراهه برای آبیاری ممکن خواهد بود. زمان کوتاه در طرحها ( که مردم زود از مزایای آن برخوردار گزدند ) و غیره خیلی مهم است .

در واقع باید گروهی از متخصصین برای این امر نشسته ( در چند مرحله  ) و راه کار مناسب ارائه دهند  .

ابتدا ، آنچیزهایی که باید مد نظر قرار گیرد چیست ؟

دوم ، چه گروهی میتوانند به این سوالات بهترین پاسخ را دهند .

سوم ، راه کار را از آنها دریافت نمود و با توجه به مشکلات و محدودیتها اجرایی کرد .

 

آیا به آنچه نمی‌بینیم دقت کرده‌اید ؟

در افق دید ما خیلی چیزها وجود دارد . معمولا مغز بصورت اتوماتیک هر لحظه موضوعی را انتخاب نموده و به آن میپردازد و سایر تصاویر را حذف میکند .
همینطور معمولا ما حرکت میکنیم ( یا تصویر حرکت میکند ) بنابراین مغز تصویر متحرک و خالص موضوع خود را میسازد .
این تصویری است که هیچ دوربینی نمی‌تواند آنرا تصویر برداری کند .
اگر بتوان برای دوربین موضوعی تعریف کرد ( مثلا منظره کوه ) و دوربین سایر تصاویر را حذف کند , بخصوص دوربین در حال حرکت , منظره سه بعدی خالص از کوه خواهیم داشت .
دو گونه تمرکز داریم , زوم کردن و حذف سایر پارامترها ( کمرنگ کردن - رزولوشن کمتر )
بدین ترتیب روی موضوعی تاکید می‌شود .
شاید این امر در آینده برای بینایی روباتها نیز کاربرد داشته باشد . طبیعی است که با تعریف اهمیت , میتوان هر بار یک موضوع را برای چشم روبات با اهمیت در نظر گرفت و از سایر پارامترها گذشت . یکبار هم برای ارتباط بین موضوعات .
اگر روبات بیکار باشد , اشکالی ندارد همه تصویر را به نوبت آنالیز کند , اما اگر وقت نداشته باشد و مشغول امور دیگری باشد , لازم نیست همه تصویر را آنالیز نماید .

۱۳۹۳-۱۲-۰۱

لقمه

ساده ترین نیاز بشری , خوردن آب و غذا است و از این خوردن به انسان لذت طبیعی دست می‌دهد . این لذت وسیله ای است که طبیعت باعث تشویق انسان ( و کلیه حیوانات ) به انجام امور حیاتی خود مینماید .
موارد زیادی ممکن است باعث شود , این لذت کاهش یافته ( مثل سرماخوردگی و سایر بیماریها ) و یا شخص دنبال بیشتر ( لذت بیشتر ) بیفتد .
در این حالت به کمیت و کیفیت غذا توجه کرده و معمولا از حد متعادل خارج می‌شود .
روی سخن از اینجا به بعد است .
هر لقمه که به دهان میرسد , لذتی و حالتی برای شخص دارد . این حالت بخشی از شخص و بخشی از غذا است .
آنچه اهمیت دارد مبداء و راهی است که غذا تا دهان می‌پیماید . در واقع روحیه ای است که مواد اولیه غذا ( آب و خاک و انرژی ) در طی مسیر تکاملشان تا دهان طی کرده و جذب نموده‌اند .
بخش دوم حالت شخص است .مواردی مثل میزان گرسنگی و اشتها و عوامل جسمی قبلا مورد تحقیق اهل فن قرار گرفته , اما روحیه شخص نیز بسیار در لذت لقمه موثر است .
از این رو می‌گویند لذت لقمه نان و ماست کشاورز را ارباب های ظالم با خوردن بهترین غذاها نمیبرند . گر چه غذای اربابان بهتر است , اما حال لذت بردن در وجود آنها نیست . ( بوده - با ظلم خراب کردند )
همینطور است سایر لذایذ , از لذت توجه به هنر گرفته تا لذت استفاده از قدرت , با روش غلط کسب بیشتر ، اصل آنرا هم خراب می‌کنند .
این است که هیچگاه سیر نمی شوند  و حداقل لذت را بدست نمی اورند . این بیماری ( از عتدال خارج شدن ) این افراد است که جدای از تاثیر اجتماعیشان ، در درون خود بهشت و دوزخ دارند . آنها از بهشت وجود خود به دوزخ وجود مهاجرت می کنند و در آنجا دنبال حالات بهشتی میگردند .

در واقع میزان لذت از مواهب الهی تابع میزان بهشتی است که در درون خود ایجاد کرده و از آن حفاظت نموده ایم .

۱۳۹۳-۱۱-۲۹

شهید زنده به چه چیزی نگاه میکند ؟

اول باید دید شهید زنده چه ویژگی‌هایی دارد . او در میان ما است و روزی دارد . اما چون شهید است به دنیا نگاه نمی‌کند .
به عالم بالا و خداوند نظر دوخته . از طرفی چون شهید است , صاحب مقام شفاعت است . یعنی برای خلق از حق تعالی درخواست میکند .
پس یک نظر به خلق هم دارد .اما در میان این همه درهای علم که برویش باز است چیزی نمی‌خواهد , تمرکز روی حق دارد .
در اینجا نیاز خلق مطرح میشود .
اگر خلق چیزی بخواهند یا بپرسند , او با ینظر به نور الله به آن مطلب خواهد رسید . و چون این مقام را حق به او داده شفاعتش خواهد پذیرفت . یعنی گر چه لطف حق را میبیند اما درخواستش کم میشود چون آنچه رخ میدهد را همه لطف حق و به نفع خلق میبیند .