پلیس شواهد و مشاهدات را کنار هم قرار میدهد و از آنها استنباط میکند که یک واقعه چطور شکل گرفت و چه نتایجی در بر داشته است .
اول – در سال 1622 ایران در زمان شاه عباس کبیر ، پرتقالیها را از جزایر ایرانی خلیج فارس و دریای عمان اخراج نمود. در آن زمان برای انتقال نیروهای ایرانی به جزایر نیازمند شناور بودند که چون ایران نیروی دریایی نداشت ، به ناچار از کشتی های انگلیسی استفاده شد .
دوم – در سال
سوم - از سال 1820 میلادی اداره جزایر و روابط آن سوی خلیج فارس با ایران دچار تغییراتی شد که به دلیل حضور نیروهای بریتانیایی در منطقه و چالشهای پیش روی بریتانیا در جهان بوده است .
چهارم - بین سال های 1794 و 1868 بندر عباس به سلطان عمان واگذار شد . ظاهرا آنچه اذعان میشود به صورت اجاره – اما قاعده آن زمان اجاره نبود ، بلکه خراج بود . آنهم در زمان یکی از قویترین حاکمان ایران که سرزمینها را با شمشیر فتح میکرده و به زیر پرچم ایران در می آورده . ( آقا محمد خان قاجار )
طبیعتا بخشی از یک کشور به دیگر کشورها واگذار نمیشود ( برای اجاره – خراج یا هر چیز دیگر ) این امر بین سلاطین داخلی مرسوم است . مثلا یک شهری یا بخش جغرافیایی را از سلطان فارس گرفته و به سلطان کرمان واگذار مینمودند . این نشان میدهد ، تصور و برداشت دو طرف ( سلطان عمان و پادشاهان قاجار ) به صورت یکی از سلاطین ایرانی بوده است . یعنی تصور این که به یکی از خراج گذاران داخلی بخشی را واگذار کردن است . اما بعدها به دلیل ضعف حکومت قاجار و قدرت گیری بریتانیا در منطقه ارتباط ایران و عمان ضعیف شد.
آن اجاره یا هر عنوان دیگر در اواخر زمان آقا محمد خان قاجار شروع( سه سال قبل از ترور ) و تا 20 سال بعد از شروع حکومت ناصرالدین شاه ادامه داشت . این دوره همزمان با عهد نامه های گلستان و ترکمنچای و معاهده پاریس بود . در واقع زمان حکومت یکی از ضعیف ترین حاکمان در ایران .
پنجم – در طول تاریخ کشور عمان به جز مقوله اخراج پرتقالیها ، هیچ فعالیت مهم برون مرزی شکل نگرفته است . در واقع منطقه جغرافیایی عمان توان مالی و انسانی تامین نبردهای برون مرزی را نداشته است . کما این که بیرون کردن پرتقالیها نیز تنها به دست مردم بومی منطقه صورت نگرفته و کمک انسانی بلوچها نیز لازم و مفید بوده است . به این ترتیب بلوچها در سرتاسر سواحل و جزایر اقیانوس هند پخش شده و حضور یافته اند.
ششم – در سال 1624 ( دو سال بعد از بیرون کردن پرتقالیها از قشم توسط نیروی شاه عباس صفوی به کمک کشتی های انگلیسی ) دولت «یعاربه» به سرپرستی امام ناصر بن مرشد الیعربی تأسیس میشود.
ناصر الیعربی برای بیرون راندن پرتغالیها از عمان درک میکند که بیرون راندن آنها بدون همبستگی تمام مردم عمان امکانپذیر نیست؛ بنابراین در آغاز میکوشد تمام مردم و طوایف عمان را دور خود جمع کند و سپس با پرتغالیها وارد جنگ شود. بعد از همبستگی و گردهمایی عمانیها و تقویت جبهه داخلی، امام ناصر بن مرشد الیعربی یقین داشت که نبرد با پرتغالیها فقط یک معرکهٔ زمینی نیست و معرکهٔ آزادی در مقام اول است. همچنین میدانست که دلیل قوت پرتغالیها در ناو دریایی ایشان است؛ بنابراین اولین کاری که انجام داد ساخت و تأسیس یک ناوگان بزرگ و قوی همچنین تأمین ذخیره و تجهیزات و مهمات بود. وی با تدبیر کامل و تهیه ما یحتاج جنگ با پرتغالیها وارد نبرد شد.
موارد مطروحه عبارتند از این که وقتی تمام مناطق دریایی عمان تحت تسلط و حضور پرتقالیها است ، نیروی دریایی مذکور در کجا ساخته شد ؟
با کدام پول و تخته و الوار کشتی سازی صورت گرفت ؟
لوازم و تجهیزات جنگی شامل توپ جنگی روی کشتی ها از کجا خریداری یا با کدام مواد اولیه و تکنولوژی در عمان ساخته شد؟ ( که بعدها و قبل تر از آن هم اثری از آن در عمان نیست )
نیروی نظامی روی کشتی ها در کجا آموزش دیدند ؟ ( دریانوری رزمی تخصصی غیر از دریانوردی معمولی بود و هست )
با کدام پول این امور صورت گرفت ؟ ( هزینه های دوساله آماده سازی این حجم نیرو و آماده سازی انسانها از عهده سلاطین محلی مثل عمان خارج است . آن هم سلطانی که تازه تصمیم به آزاد سازی عمان دارد و هنوز ثروت دولتی نیندوخته است )
در انتها به جای استفاده از نیروهای رزمی آفریقایی و شبه جزیره ، از نیروهای خارجی بلوچ استفاده کرده است . در نبرد معمولا وقتی اوضاع سخت شود ، فرماندهان نیروهای خارجی را قربانی میکنند و بر عکس ، اگر از نیروهای شبه جزیره یا سواحل آفریقایی استفاده میکرد ، جنبه نیروی خارجی نداشتند.
میبینیم که نیروهای بلوچ مانند نیروهای داخلی عمانی حساب میشدند و به کار برده میشدند .
هفتم - اگر دولت ایران به حکام عمانی دستور میداد که پرتقالیها را بیرون کنند . پول و ثروت ایران را برای تجهیز نیروهای نظامی اختصاص میداد و از سوی دیگر در بنادر ایرانی ( مثل بندر عباس ) با چوبهای مناطق مجاور و یا وارداتی از هندوستان میتوانستند طی دو سال کشتی سازی نمایند .
از سوی دیگر جهت تامین نیروی انسانی از نیروهای ایرانی که با آب و هوای دریای هند آشنا و توان فعالیت در آن را داشته باشند استفاده میشده ( مردم بلوچستان ) مسلما مردم طبرستان و خراسان را به این کار اختصاص نمیداد.
در نهایت طی 25 سال تمام سواحل مورد تصرف پرتقالیها تصرف شد و نیروهای بلوچ و عمانی در آنها مستقر شدند . این تصرف کم کم با افول حکومت در ایران و رشد بریتانیا در اقیانوس هند از دست رفت و آنچه از عمان باقی ماند ، کمی بزرگتر از شیخ نشینهای سواحل خلیج فارس شد .
جا دارد که محققین در اسناد کشورهای مختلف ( از بریتانیا و عمان و همه کشورهای آفریقایی ) و همچنین داستانهایی که در آفریقا از این رویداد سینه به سینه منتقل میگردد استفاده شود و حقیقت " هموطنی ایرانیان با عمانی ها " از آن استخراج گردد.
میتوان امیدوار بود در آینده این ارتباط بیشتر گردد و مردم دو سرزمین بدون موانع امروزی با یکدیگر ارتباط داشته باشند .