۱۳۹۵-۱۲-۰۱

اندر احوالات مدیریت به زبان ساده

یک مدیر باید بر شخص یا گروهی مدیریت کند. از این جهت مدیر و گروه ( یا شخص ) را یک تیم در نظر میگیریم . در مقام مقایسه با بدن انسان ، رابطه مدیر و تیم مانند مغز است برای کل بدن . ( بخشی از بدن )
هیچوقت مغز از دست یا پا گله نمیکند که چرا توان کمی دارند. همچنین اگر ظرفی از دست شخصی افتاد، فرد به دست خود ایراد نمیگیرد که چرا ظرف را انداختی ؟
در افتادن ظرف تعدادی عوامل دخیل بودند که از جمله توان کم دست است . اما مغز مسئولیت هر پیروزی و شکستی را در بدن قبول میکند . انتظار از مدیر نیز اینچنین است .
اگر بنا به دلیلی مدیری نیاز به تغییر اعضای تیم داشت ، یعنی از مدیریت این بدن استعفا داده و نیاز به یک بدن دیگر دارد . این یعنی جای خود را از مدیر بدن به طراح بدن تعویض میکند.
گر چه توان هر بدن برای انجام امور در حدی است و برای کار بیشتر باید بدن ورزیده تری داشت . اما غالبا تعویض پرسنل به معنای تعویض دست و پا است . در واقع مشکل در ارتباط بین مغز با اعضا است .
چون اگر دست بار کمتری را حمل کند ، با اضافه شدن ساعت کارکرد آن یا با کمک دست دیگر میتوان ضعف یک دست را جبران کرد . اما ضعف مغز جبران کردنی نیست.
بسیار اتفاق می افتد که مغز برای بی کار نماندن دست ، کارهای عبث تعریف میکند یا آنقدر در حرکت دست و بیکار نماندن یا صحت کارکرد آن غرق میشود که بدن زمین میخورد ( عدم توجه به حرکت پا )
اما مدیریت انسانها با مدیریت اعضا بدن کمی متفاوت است . مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامه ریزی، تصمیم گیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل می‌گردد.
این عمل در بدن بصورت اتوماتیک انجام میشود. در طول میلیاردها سال تکامل موجودات زنده در زمین ، ارتباطات برقرار شده و ساختار بدن شکل گرفته است . مغز نیز با تمرین از کودکی ، توان برنامه ریزی برای انجام کارها ( تکراری و یا جدید ) را پیدا کرده . مغز میتواند امکانات خود را سازماندهی کرده ، با روشهای جدید ( نو آوری ) کارها را انجام دهد و در هر حال هماهنگی بین اعضا را برقرار میکند ( حتی با کند کردن بعضی از اعضا ) تا در نهایت به هدف اجرای کارها برسد .
مغز الگوی خوبی برای تمرین بسیاری از نکات مدیریتی است .

هیچ نظری موجود نیست: