۱۳۹۴-۰۲-۲۲

به مناسبت پنجاه به در !

مردم قزوین پنجاهمین روز سال را در طبیعت می‌گذرانند .
مشابه سیزده بدر .
چه خوب است که در هر ماه یک روز را در دل طبیعت بگذرانیم .

اثر گفتار صاحب اجازه

برای همه ما پیش آمده که دردی داشته و در میان دوستان از آن صحبت کرده ایم . ممکن است هر کس چیزی گفته باشد و حتی پاسخ مناسب درد ، در میان گفتار دوستان باشد .

نظر به این که آنها را صاحب اجازه نمیدانیم ( و واقعا نیستند ) به حرفهای ایشان اهمیت نمیدهیم .

اما اگر همان سخن را یک طبیب حاذق بگوید ، داستان چیز دیگری است . آن سخن را با گوش دل شنیده و دستور را همواره پیش چشم داشته و به کار میبندیم .

طبیبان اجازه دارند و اساتید این طبیبان میتوانند این اجازه را به طبیبان دیگر نیز بدهند .

گروهی طبیب نمایان نیز برای نفع مادی به طبابت اشتغال یافته اند . اما آن تاثیر روحی سخن در گفتار آنها نیست !

چرا ؟

دانستن شرط تعلیم نیست . دانستن باعث پذیرش مسئولیت شده و اجرای دانش را سبب میگردد . کسی که میداند ، اول خود باید بکار بندد تا با همه وجوه اجرا و مشکلات آن در عمل آشنا شود .

هیچ جراح قلبی ، تنها با مطالعه کتب پزشکی ، جراح نمیشود . جراح باید در جراحیهای زیادی بصورت وردست و در مراتب بالاتر ، زیر نظر پزشک استاد جراحی نماید تا نهایتا اجازه جراحی بدون بزرگتر به او داده شود و حتی بالاتر ، بتواند به دیگران جراحی را آموزش دهد .

دانش نیز چنین است . از اینرو آن " امر به معروف " که بر همه واجب است ، اجرای آن معروف است . برای گفتن آن معروف شرایط بیشتری مطرح شده که از این بحث خارج است .

پس بعد از دانستن بی عمل ، باید با عمل به دانش ، از آن استفاده کرد ، تا اولا از مزایای دانش بهره برده باشیم ، ثانیا به همه وجوه آن مطلع گردیم . هر امری استادی دارد . طبیعی است ، زمانی که استاد ببیند شاگردی ماهرانه کاری را در حد استاد انجام میدهد ، به او اجازه تعلیم نیز خواهد داد .

پس میزان دانش هر شخص در اجرای مطالبی است که انجام میدهد . نه آنچه از کتاب که در حافظه دارد . امروزه حجم بسیار زیاد کتابها را میتوان در کامپیوترهای همراه به هر کجا برد .

 

۱۳۹۴-۰۲-۲۱

زیبایی در آیینه ۲

گفته شد که تمام عالم بیرون , از زیبایی و علم و عرفان و غیرهم در وجود ما هست و بر اساس زمان و مکان , بعضی از آنها بر ما آشکار می‌شود .
حال ما که هستیم ؟
تفاوت ما با یکدیگر در چیست؟
حال که همه چیز میدانیم , پس چرا اینجا هستیم ؟
و ....
گفته شد ما یک وجهه حیوانی داریم و بخشی روحانی . همچنین این دانستن در بخش روحانی انسانیت در همه هست . چون کامل است , کم و زیاد نمی‌تواند بشود . پس ثابت است و امانت , مدتی با ما است و در نهایت به اصل خود بازمیگردد . ( نفخت فیه من روحی  (
اما این من حیوانی است که یک درصد متفاوت از بهترین حیوانات است , مدتی با آن من روحانی مجالست خواهد کرد .
کم کم رنگ و بوی او را گرفته و میل زیبا شدن میکند .
این میل عمل در پی دارد . نفس حیوانی خواهان خصلتهای حیوانی است . از خوردن و شهوت و جمع کردن و خشم گرفتن و غیر آنها .
آن میل , حرکتی را باعث است که این نفس فرمان دهنده به حیوانیت را تا نفس روحانی بی خطا تغییر خواهد داد .
مراتب نفس را در تغییر به انواع حالات برشمرده اند .
به اختصار , نفس اماره و لوامه و نفس مطمئنه . ( در طی روز گاه تغییر حالات نفس مشاهده می‌شود , پس تغییر حالات طبیعی است , اما نفس غالب را مقام گوییم  (
در نهایت تربیت نفس , این نفس قابلیت مجالست آن وجهه روحانی را پیدا خواهد نمود . چه در دنیا و چه بعد از آن .
از طرفی حیوانی گری باعث ضربه و پوشاندن وجهه روحانی شده و این کار تا نهایت جدا شدن ( پوشاندن وجهه روحانی ) میتواند پیش رود . در این حالت گویند , شخص انسانیت خود را باطل نموده و حیوان صرف است , بلکه بدتر چون هیچ حیوانی قابلیت رشد خود را باطل ننموده است .
پس تفاوت آدمها در تربیت نفس در طی عمر است . بر اساس این تربیت به شناخت خود و قوای درونی پی برده و در نهایت به لیاقت لقب انسان کامل و دریافت افتخار "  یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه و ادخلی فی عبادی فادخلی جنتی " خواهد رسید .

 نکته : (قوه وهمیه ، قوه تصور ساز است ، این قوه کمک میکند که صناعات و اختراعات جدید پدید آید ، آنچه نیست را پیشنهاد میدهد . که فرمود " فلهما فجورها و تقواها " آن نیز از قدرت حق است و به فرمان او ، پس آنچه که او الهام میکند ، از جانب او در ممکنات خلق شده است ، پس در آئینه روحانیت انسان موجود است  )

۱۳۹۴-۰۲-۱۹

زیبائی در آئینه


زمانی که چیزی میشنویم " یک گل سرخ " تجربه ای از گل سرخ در درون ما است ، در غیر اینصورت نمی فهمیم گوینده چه میگوید .
گوجه فرنگی – اگر ندیده باشیم ، نمیدانیم چه میگوید .
این امور بدیهی است ، اما زیبائی !!!
باید در درون ما هم زیبائی وجود داشته باشد ، تا زیبائی را بفهمیم.
از این جهت درک مردم از یک مفهوم  متفاوت است . زیرا میزانی که آنها در درون خود از آن دارند متفاوت است .
زیبائی چیز دیگری است (خوبی – شادی – رضایت از خدا – راست ( ضد دروغ ) - حتی مزه ها و بوها )
یک سری مفاهیم داریم که در یک دسته قرار میگیرند و اگر ما اینها را درون خود نداشته باشیم آنها را درک نمیکنیم .
زیبائی – علم – عرفان
زمانی که دو نفر به یک تابلوی زیبا – یا حتی یک منظره نگاه میکنند ، میزان متفاوتی از زیبائی را در آن میبینند . چرا ؟ چون این تابلو یا منظره به آئینه وجودی شخص میرسد . آن میزانی منعکس شده ، یا قابلیت جذب دارد که بصورت معادل و مساوی گیره های قابل جذب آن موجود باشد .( در علم پزشکی از این گیره ها در جابجایی ملکولهای شیمیائی سلولی و حتی از بین بردن ویروسها و خیلی موارد دیگر استفاده میشود . وجود فوق مادی ما نیز برای دریافت یک سیگنال خاص باید گیرنده خاص آنرا داشته باشد . یعنی از قبل معادل آن چیز در وجود ما باید باشد – که هست . همه چیزها در وجود ما هست )

علم نیز چنین است . علم آن پله های منطقی نیست که ما در ذهن میسازیم و به مفهومی میرسیم . علم آن چیز بیرونی است که وجود دارد . ما آن را مشاهده کرده و سپس ، کارکرد آن را درک کرده و آن قانونی که بر آن مترتب است بیان میکنیم .
اما مگر میشود چیزی که در ما نیست از ما بیرون بیاید ؟ آیا ما آن را ساخته ایم ؟
اما قبلا آن چیز بیرون بوده ، پس ما نساخته ایم . آیا کپی آنرا درون خود ساخته ایم ؟ خیر ، زیرا در مواردی که همه آنرا ندیده ایم ، نیز جاهای خالی را میتوانیم پر کنیم . این را از کجا آورده ایم ؟ چیزی که بیرون هست و ما ندیده ایم ؟
 پس آنرا در درون خود داشته ایم . در واقع علم برای هر کس ، روشن شدن بخشی از کل دانشی است که در وجود ما موجود است .
همچنین عرفان نیز چنین است .
عجب موجودی هستیم ما . موجودی که همه عالم را در وجود دارد و از آن زیبا تر ، "به این امر شعور دارد ".
گفته شد که در مقام حیوانی ما یک درصد از میمونهای با هوش ، متفاوتیم . اما از نظر روحی چیزی کاملا متفاوتیم .
بدیهی است که این مرکز همه چیز عالم ( زیبائی – علم – عرفان ) در آن یک درصد نمیگنجد . در چیزی که با موجودات دیگر متفاوت است نهفته است . آن تفاوت روحی که با سایر حیوانات داریم .

در اصلاح طراحی اتومبیل خورشیدی

یکی از مشکلات اتومبیل خورشیدی , مشکل شارژ باتری آن با استفاده از انرژی خورشیدی است .
در حالی که خودرو طی روز چند ساعت کار میکند و در سایر زمانها متوقف است . برای حل این معضل , طبیعت ترفند زیبایی بکار برده است . " شاخ و برگ درختان "
در زمان حرکت , خودرو باید آیروداینامیک باشد . لذا طرحهای خودروهای فعلی مطلوب است . اما زمانی که خودرو متوقف شده , لزومی ندارد پانلهای خورشیدی اتومبیل بسته بماند .
مشابه مکانیسمهای مدارگردها - چتر و طرح درخت , میتوان در زمان توقف پانل خودرو را باز نمود ( بصورت خودکار ) تا بدنه خودرو در نقش پایه یک پانل بزرگ بتواند از انرژی عبوری از فضای بالای خودرو بصورت حداکثر استفاده نماید .
بدین ترتیب زمان شارژ باتری این خودروها کاهش یافته و استفاده از این خودروها عملی و کم هزینه تر از خودروهای هیبریدی خواهد شد .
( امتیاز شارژ با برق شهر نیز مزید استفاده خواهد بود )
موارد گرما و سرما نیز با ذخیره گرما در مقداری آب همراه , امکانپذیر و ارزانتر می‌باشد . ( این موارد مشکل مصرف انرژی باتری را دارد )

۱۳۹۴-۰۲-۱۸

داستان سیاهچاله ها (بخش سوم ساده سازی اجرام در مطالعه)

برای مطالعه اجرام بزرگ در فضا باید طبقه بندی جرمی و فاصله ای مد نظر قرار گیرد .

وقتی راجع به منظومه صحبت میشود ، کارکرد سایر منظومه ها ناچیز است و قابل صرفنظر کردن است . صحبت روی اجزای منظومه ها خواهد بود .

وقتی راجع به کهکشان صحبت میشود ، کارکرد سایر کهکشانها ناچیز است و قابل صرفنظر کردن است . صحبت روی اجزای کهکشان خواهد بود .

برای مجموعه های بزرگتر باید از اجرام داخل کهکشان صرفنظر نمود . در واقع کهکشانها بصورت یک سیاهچاله نقطه ای دیده میشوند . ملاحظه میشود که نقش جاذبه و تعامل این سیاهچاله ها با یکدیگر ، حرکاتی مشابه آنچه درون کهکشانها اتفاق می افتد برای هر کهکشان اتفاق خواهد افتاد .

بنابراین  برای ناظر روی زمین ممکن است بعضی از کهکشانها در حال دور شدن باشند ، اما مجموعه در حال حرکتی مخالف باشد یا برعکس .

نکته : " تصور انبساط جهان از مشاهده گروهی از کهکشانها از یکدیگر ( برای ناظر زمینی ) است . و این ممکن است به دلیل تاثیر مقطعی گروهی از کهکشانها روی یکدیگر باشد . در حالی که اصل حرکت گیتی ممکن است متفاوت باشد "

داستان سیاهچاله ها (بخش دوم نقش مرکزیت کهکشانها )

عظمت سیاهچاله ها خیلی بیشتر از منظومه شمسی ما است ( با این حال دانش ما از منظومه شمسی خودمان به درک فرآیندهای کهکشانی کمک میکند ) . انواع جزئیات کهکشان و تقابل آنها با یکدیگر شامل میلیاردها ستاره با عمرهای مختلف ، مجموعه گازهای سرد و گرم و خوشه های ستاره ای و کوازارها و غیره و حتی سیاهچاله های کوچکتر که در فضای کهکشان حرکت میکنند پیچیدگی درک فرآیندهای درون کهکشان را مشکل مینماید .

تمام مجموعه مواد داخلی کهکشان به دور مرکزیت کهکشان دوران میکنند . این مواد نه فقط روی دیسک کهکشان ، بلکه در فضای بالا و پائین تر نیز حرکت میکنند . این بدان معنی است که هر جرمی روی یک دیسک که ممکن است با دیسکهای اجرام دیگر تداخل داشته باشد ، به دور سیاهچاله میگردند .

"جدای از تاثیر جاذبه این اجرام روی یکدیگر "

بعضی از اجرام ( منظومه ها – ابرهای گازی – ستاره های سرد – کوازارها – سیاهچاله های کوچکتر و غیره ) بصورت مدور دور سیاهچاله میگردند . بعضی به صورت ستاره های دنباله دار ، مسیرهای بیضوی در دور و نزدیک شدن به مرکز کهکشان خواهند داشت . و بعضی بصورت شهابسنگها ، در مسیرهای نا مشخص در این فضا حرکت خواهند کرد .

طبیعی است که این حرکت عظیم باعث شود بعضی از اجرام از مسیر خود خارج شود و مسیرهای جدیدی را طی نمایند .

همانطور که در منظومه ما بسیاری از اجرام سرگردان در خورشید سقوط میکنند . در کهکشانها نیز بسیاری از مواد به سمت سیاهچاله سقوط میکنند .

در بالا بیان گردید که سیاهچاله نمیتواند این مواد را درون خود جذب نماید و این مواد را به درون کهکشان باز پس میدهند . اما فرآیند جابجایی مواد تغییراتی در خود مواد نیز ایجاد میکند .

اول : این که این مواد از بالا و پائین سیاهچاله خارج خواهد شد و با توجه به جاذبه کهکشان ، این مواد با مسیر منحنی درون فضای کهکشان بازخواهد گشت .

دوم : مواد جامد سخت ورودی بصورت ابری در نهایت درون کهکشان پخش خواهد شد .

سوم : کیفیت این مواد امکان تغییر خواهد داشت . یعنی امکان شکستن عناصر سنگینتر به سبکتر وجود دارد . همچنین امکان تولید عناصر سنگینتر از عناصر سبکتر نیز وجود خواهد داشت . این بدان معنی است که مرکز کهکشان یک کارخانه بازیافت و تغییر و تبدیل عناصر به یکدیگر خواهد بود .

چهارم : با توجه به همه پیچیدگی حرکت اجرام در کهکشان ، امکان پرتاب یک جرم به خارج از کهکشان وجود دارد . این علاوه بر این است که بعضی اجرام در فضای خارج از دید منصوب به کهکشان به دور مرکز کهکشان دوران مینمایند . حتی چیزی مانند ستاره های دنباله دار ( در زمان دور شدن از مرکز )

داستان سیاهچاله ها (بخش اول سقوط درون سیاهچاله )

سه نوع شناخته شده مواد ممکن است درون سیاهچاله ها سقوط کنند .

الف ) یک سیاهچاله دیگر

ب ) نور و امواج الکترومگنتیک ( انرژی )

ج ) مواد موجود در کهکشان

هر سیاهچاله از لحاظ هندسی شامل یک  توده با شکل کره ، دارای چگالی بسیار بالا و یک کره بزرگتر که به آن افق دیدن میگوئیم در بیرون آن وجود دارد . خصلت افق دید این است که میزان جاذبه در آنجا به حدی خواهد بود که حتی با سرعت نور نیز نمیتوان از آن خارج شد .

زمانی که گروه سوم  شامل مواد و متریال به افق دید سیاهچاله نزدیک میشوند ، با توجه به انحنای بعد زمان ، زمان برای لایه های درونی کندتر از لایه های بیرونی میگذرد . به طوری که در لایه های درونی بسیار نزدیک به افق دید زمان برای مواد موجود در این مکان به سمت بینهایت میل خواهد کرد .

این به آن معنی است که حرکت مواد برای ناظر خارجی ( ما روی کره زمین ) در نزدیکی افق دید متوقف خواهد شد . ( حرکت دیده نخواهد شد . سکون دیده میشود ) نظر به این که لایه های مختلف به مرکزیت سیاهچاله دارای سرعتهای مختلف خواهند بود ، پس مواد این لایه ها روی یکدیگر اصطکاک خواهند یافت و با توجه به سرعت زیاد سقوط به درون سیاهچاله دارای سرعت زیاد شده اند ، همه این مواد سعی میکنند که به لایه های داخلی وارد گردند و در مداری بدور سیاهچاله خواهند چرخید . داخلی ترین لایه مواد ، مانعی برای وارد شدن لایه های بیرونی است . آنها نسبت به لایه های بیرونی ثابت هستند .نیروی گریز از مرکز این مواد را به خارج پرتاب خواهد کرد . با توجه به این که مواد بصورت دورانی دور سیاهچاله میچرخند ، با حرکت روی دایره های کم شعاع تر ، سرعت آنها بیشتر شده و این امکان وجود خواهد داشت که مواد از بالا و پائین سیاهچاله به خارج فوران نماید .

این بدان معنی است که برای ناظر بیرونی ( ما روی زمین ) هیچگاه چیزی از افق دید سیاهچاله ها نمیتواند رد شود و مواد و متریالی که روی سیاهچاله سقوط میکنند دوباره به جهان خارج پرتاب خواهند شد .

در خصوص نور و انرژی ، نمیتوان به صراحت در این خصوص صحبت نمود . در مراتب بالا بیان شد که یک لایه مواد روی ناحیه بیرونی ( حدی ) افق دید قرار خواهد گرفت . پس ، از بیرون این منطقه نور و انرژی نمیتواند به افق دید برسد . اما خود این لایه تابش خواهد نمود و امکان ورود نور و انرژی به درون سیاهچاله صفر نیست . از طرف دیگر با توجه به روابط نسبیت عام انرژی که با سرعت نور به افق دید سیاهچاله میرسد ، روابط دارای ابهام خواهد شد که باید رفع ابهام شود .

حالت سوم زمانی است که دو سیاهچاله به هم برسند . نظر به این که برخورد افق دید دو سیاهچاله  با یکدیگر مشکلی ایجاد نمیکند و در واقع با نزدیکی دو جرم عظیم سیاهچاله به یکدیگر برآیند دو جرم یک افق دید مشترک و متفاوت ایجاد خواهد نمود . پس دو جرمی که درون یک افق دید مشترک هستند با یکدیگر ادغام شده و در نهایت یک سیاهچاله و یک افق دید باقی خواهد ماند .

نکته " وقتی دو افق دید در هم ادغام میشود ، ممکن است مقداری مواد که در نزدیکی افق دید هستند نیز وارد افق دید شوند و در نهایت به مجموعه دو سیاهچاله اضافه گردد "

۱۳۹۴-۰۲-۱۷

اکتشاف بعدی فضائی چه باید باشد ؟

به جای هزینه کردن های غیر ضروری روی سفر های اکتشافی برای مریخ ، بهتر است که یک سفر رفت و برگشت علمی به مدار مشتری طراحی و توسط مجموعه ای از کشورهای جهان ( زمین ) انجام گیرد . مشتری با ماه های فراوانش خود یک منظومه خورشیدی جذاب است .

این که چه تحقیقاتی باید یا میتوانند انجام دهند توسط دانشمندان میتواند طی سالهای آینده طراحی گردد .

این که به چه تجهیزاتی نیاز دارند و سفینه آنها باید در خارج از جو ( ایستگاه مداری ) مونتاژ شود و هزاران اما و اگرهای دیگر باید توسط دانشمندان مطرح و حل گردد .

دانش بدست آمده برای ساخت این سفینه میتواند روی زمین مورد استفاده قرار گیرد . دستاوردهای این سفر اکتشافی نیز میتواند دانش بشر را گسترش داده و به طور ملموسی افق دید را دورتر ببرد .

قرار دادن تعدادی روبات در موقعیتهای بین ستاره ای – مدارگردهای تلسکوپی و غیره برای کسب دانش و اطلاعات برای بعد از سفر نیز مفید خواهد بود .

شاید مانند سفرهای قطب جنوب صلاح بر این باشد که مقداری از آذوقه و سوخت را در مدارهای پائین تر جا بگذارند . و یا سفینه های بعدی مواد سوختی و غیره را به سفینه برسانند . و هزار اگر و امای دیگر که هیجان جهانی این اکتشاف را میتواند بیشتر نمایدد . 

در مدح و ذم آواز خوانی

شنیده ایم که آواز خواندن کراهت دارد یا اصلا حرام است . اما چرا ؟

شنیده بودم که حضرت داوود صدای خوبی دارند و زبور را بصورت آواز خوانی  میخواندند .

همچنین در صدر اسلام رسول خدا قرآن تلاوت میکردند و کافران گوشهایشان را میگرفتند و به دیگران توصیه میکردن که به آواز قرآن گوش ندهند که مسحور خواهند شد .

همچنین شنیدیم که در شب عاشورا عده ای برای شبیخون آمده بودند به پشت خیام و با صدای قرآن امام سوم شیعیان توبه نمودند و به شهدای کربلا ملحق شدند .

اشعار خوب گفتن از قدیم رسم بوده است . و آن را با آهنگ و آواز میخواندند . نمونه مداحی فرزدق در تاریخ ثبت است و مداحان به گفتار بزرگان در خصوص او استناد میجویند و کار خود را توجیه میکنند . گر چه فرزدق در زیر شکنجه پوست بدن کندن در حالی که زنده بود ، مدح ائمه میخواند .

در  خصوص آواز ناصحیح چیزی نشنیده ایم .  اما لهو و لهب و آهنگی که انسان را از خود بیخود کند مذموم است . به مصداق این که مسکر است . باعث سکر و ضعف عقل میشود .

پس آن آهنگ که باعث تغییر حالت شود و ضعف عقل آورد و انسان را از خود بیخود کند حرام است . توجه به خواندن حضرت داوود ع و پیغمبر خاتم نشان میدهد . آن بیخودی که در راه خدا باشد مطلوب است .

پس هر آهنگ ( و هر چیزی ) که انسان را از خداوند دور نماید مذموم و هر انچه انسان را به خدا نزدیک کند ، ممدوح است . سایر انواع آهنگ و آواز بسته به این که چند درصد به هر طرف میل دارند ، در حد وسط هستند .

امروز آواز داوودی در جهت مثبت و آهنگ شیطانی در جهت منفی نداریم . هر چه هست در میانه است . پس بد مطلق نداریم .

از طرفی تاثیر آوازها و آهنگها روی هر شخص متفاوت است . پس خود آهنگها و آوازها ، فی نفسه بد و خوب نیستند . بلکه اثر آنها است که روی افراد خوب و بد میشود . پس هر کس خود باید تشخیص دهد که کدام آهنگ و موسیقی برایش خوب و کدام یک بد است ( چه بسا یک موسیقی و آواز برای خیلی ها ممدوح و برای بعضی بد باشد ). نمیتوان جامعه را از موسیقی و آهنگ و آواز جدا نمود برای این که این آهنگ بد است . اما افراد خود تشخیص میدهند کدام آهنگ برایشان مفید و کدام یک مضر است . ( این خصلتی است حیوانی ، که در انسان نیز تکامل یافته است . حیوانات خود تشخیص میدهند که از بعضی موسیقی ها خوششان آمده و به آن گوش میدهند و بعضی را دوست نمیدارند و از آن فرار میکنند )

اصولا موسیقی و آواز جزو هنرها است و هنر شامل هارمونی و از نشانه های الهی است . هنر آن چیزی است که انسان را به خداوند نزدیک میکند و این کاملا امری فطری است . طبیعی است که شیطان صفتان از همه ابزار ممکن برای دور نمودن انسان از خداوند استفاده میکنند و هنر نیز از این امر مستثناء نیست .اما با بازگشت به فطرت انسانی میتوان تشخیص داد که کدام هنر مطلوب و کدام نامطلوب است . خداوند فرموده است که به شما ( انسان ) فاروق ( جدا کننده حق و باطل ) داده ایم .

انسان فی نفسه تشخیص میدهد که گل زیبا است و زیبائی خوب است . دروغ و زشتی بد است . و از بدی فاصله میگیرد . این امر نیازی به آموزش ندارد . امری کاملا فطری است . اما با آموزش میشود شخص را به دروغ و بدی عادت داد و این مذموم است .