۱۳۹۴-۰۲-۲۲

اثر گفتار صاحب اجازه

برای همه ما پیش آمده که دردی داشته و در میان دوستان از آن صحبت کرده ایم . ممکن است هر کس چیزی گفته باشد و حتی پاسخ مناسب درد ، در میان گفتار دوستان باشد .

نظر به این که آنها را صاحب اجازه نمیدانیم ( و واقعا نیستند ) به حرفهای ایشان اهمیت نمیدهیم .

اما اگر همان سخن را یک طبیب حاذق بگوید ، داستان چیز دیگری است . آن سخن را با گوش دل شنیده و دستور را همواره پیش چشم داشته و به کار میبندیم .

طبیبان اجازه دارند و اساتید این طبیبان میتوانند این اجازه را به طبیبان دیگر نیز بدهند .

گروهی طبیب نمایان نیز برای نفع مادی به طبابت اشتغال یافته اند . اما آن تاثیر روحی سخن در گفتار آنها نیست !

چرا ؟

دانستن شرط تعلیم نیست . دانستن باعث پذیرش مسئولیت شده و اجرای دانش را سبب میگردد . کسی که میداند ، اول خود باید بکار بندد تا با همه وجوه اجرا و مشکلات آن در عمل آشنا شود .

هیچ جراح قلبی ، تنها با مطالعه کتب پزشکی ، جراح نمیشود . جراح باید در جراحیهای زیادی بصورت وردست و در مراتب بالاتر ، زیر نظر پزشک استاد جراحی نماید تا نهایتا اجازه جراحی بدون بزرگتر به او داده شود و حتی بالاتر ، بتواند به دیگران جراحی را آموزش دهد .

دانش نیز چنین است . از اینرو آن " امر به معروف " که بر همه واجب است ، اجرای آن معروف است . برای گفتن آن معروف شرایط بیشتری مطرح شده که از این بحث خارج است .

پس بعد از دانستن بی عمل ، باید با عمل به دانش ، از آن استفاده کرد ، تا اولا از مزایای دانش بهره برده باشیم ، ثانیا به همه وجوه آن مطلع گردیم . هر امری استادی دارد . طبیعی است ، زمانی که استاد ببیند شاگردی ماهرانه کاری را در حد استاد انجام میدهد ، به او اجازه تعلیم نیز خواهد داد .

پس میزان دانش هر شخص در اجرای مطالبی است که انجام میدهد . نه آنچه از کتاب که در حافظه دارد . امروزه حجم بسیار زیاد کتابها را میتوان در کامپیوترهای همراه به هر کجا برد .

 

هیچ نظری موجود نیست: