۱۳۹۲-۰۵-۲۲

مقایسه و مقابله هفت خوان رستم و هفت شهر عشق

خوان اوّل: بيشه شير و کشتن شیر توسط رخش در زمانی که رستم خواب بوده است
خوان دوم: بيابان بي آب و رسیدن به واحه آب
خوان سوم: جنگ با اژدها و کشتن اژدها
خوان چهارم: زن جادو و کشتن زن جادوگر
خوان پنجم: جنگ با اولاد و دربند کردن او و اطاعت اولاد از رستم و کمک اولاد
خوان ششم: جنگ با ارژنگ ديو و کشتن ارژنگ دیو و نجات کاووس شاه
خوان هفتم: جنگ با ديو سفيد و کشتن دیو سپید و روسنی بخشیدن به چشم کیکاووس شاه با خون جگر دیو سپید 
در پایان حکومت مازندران را به اولاد میسپارد و با کیکاووس شاه باز میگردد و به سیستان میرود.
هفت وادی منطق الطیر
اول طلب است
دوم عشق است
سوم معرفت است
چهارم استغنا است
پنجم توحید است
ششم حیرت است
هفتم فقر است و فنا
 
بر اصحاب بصیرت پنهان نیست که
***کل نفس ذائقت الموت – الا وجهه ذو الجلال و الاکرام***
بنا بر این کل چیزهائی که نفس دارند – مانند نوشته ها و آثار – اسامی انسانها ( هم به وجهه اسمی و هم به وجهه مسمائی) به میزان وجه الهی باقی خواهند ماند .
نوشته های قدما در این خصوص ملاک خوبی است. میدانیم که آثار زیادی از قدما نوشته شده است. اما کدام یک باقی مانده اند؟ آز میان آنها آن چیزی که وجه خدائی داشته اند مدت زمان بیشتری باقی مانده اند . آثاری که از یک هزار سال پیش داریم کدامها است؟
همینطور که به جلو می آئیم مشاهده میکنیم که آثار  ماندگار آنها هستند که وجه او را داشته اند.
همچنین است شاهنامه و داستان رستم که از شاهنامه های گذشته استفاده کرده است ( منابع معتبر ندیدم ولی از اساتید محقق شاهنامه شنیدم ) 
 
کیکاووس دل برای رستم نفس درخواست کمک میفرستد و زال عقل فرزند خود رستم نفس را به نجات کیکاووس راهی میکند ، در اینجا کیکاووس دل به علت جادوی دیو سپید کور شده است ، چشم کیکاووس و همه لشگریانش ( نیروهای تابع دل)  کور شده و از حرکت باز میمانند .
حال بقیه داستان حرکت رستم نفس
اول وادی طلب : در ابتدا سالک اسیر قوای جسمانی و شهوات است ، لذا به راحتی به خواب رفته و از راه باز میماند. در این مرحله دشمنان بسیارند و همت ( رخش ) قاتل سستی و تنبلی و عدم حرکت و سکون است.(ادامه مقابله دو داستان به اصحاب تفکر و تعقل)ه
وادی دوم عشق : در بیابان عشق رفتن ساده نیست و عشق را طلب و نیاز و کشش بسیار گفته اند  . طبیعی است که در این مرحله باید ضعفهای مرحله قبل ( سستی و تنبلی ) به مبارزه کشیده شود و در بیابان بی کران( کران یا ساحل دریا) طی طریق کرد. حد هر کس به میزان توان اوست ولی برای همه کس در نهایت حد توانش امید وصال است . اصل بر نا امید نشدن است و حرکت و تلاش
وادی سوم معرفت : با معرفت اژدهای دشمن را توان دیدن و با کمک یزدان پاک انسان میتواند اژدهای جهل را از پا درآورد و به معرفت و دانائی برسد که * علم آدم الی آخر * و چون دانست که ... ه
وادی چهارم استغنا : و چون دانست به دانش غنی گردید از غیر بی نیاز شد و کید جادوگران بر او اثر نداردو تشخیص داده و جادوگران را به کمند در آورده و کیدشان باطل نماید
وادی پنجم توحید : چون به عقل و علم مسلح گشت و غنی گردیدبه جنگ  اولاد قوه عاقله  بپردازد و با تحت اطاعت در آوردن  عقل  این عقل راهنمای او خواهد گشت در ادامه سفر و این عقل غیر آن عقل است که تا کنون داشت و به کار میبست و پنهان تر از عقل مراتب قبل میباشد.
وادی ششم حیرت : چون  به راهنمائی اولاد عقل به سرزمینهای جدید وارد گشت که تا کنون نمیدانست و متصور نبود دچار حیرت گردد و باشند بندگانی که در این وادی بمانند یا مدت زمان زیادی بسر برند. اما به جنگ ارژنگ دیو  ، دیو سیاهی که حجاب تعلقات دنیوی است تواند از این مرحله بگذرد . در اینجا هر آنچه که باید و نباید را زمین گذاشته و پاک و روشن به مسیر ادامه خواهد داد . در اینجا کیکاووس دل را نجات داده است ولی این دل دیدن محبوب نتواند و لازم است که خون جگر دیو سپید بر چشم دل کشیده گردد.
وادی هفتم فقر و فنا : چون قدم در این وادی نهد از همه حجابهای ظلمانی گذشته است ، لذا انواع حجابهای نورانی بر راه او وجود دارد. در اینجا به راهنما ئی اولاد عقل میتواند به سراپرده دیو سپید ( حجاب نورانی بزرگ یا خودیت و خود بینی نورانی خود) برسد. لازم است که به تنهائی به جنگ خود بینی رود . البته پیروز با جگر دیو سپید نور چشم دل را به او باز گردانده و در صورت اجازت کیکاووس به منزل و جهان خارج ( سیستان ) بازگشته و مامور خدمت به خلق میگردد . اینبار با هیبت رستمی که هفت خوان را گذرانده است و کلاه خود جدیدش سر دیو سپید است . یعنی سر خود را با حجاب نورانی از ضربه اغیار محفوظ میدارد .
الی آخر شاهنامه که برای اصحاب معرفت
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
پنجم مهر ماه 1391

هیچ نظری موجود نیست: