سخنی بدیهی است. عالم ، دوست میدارد که از جاهلان عالم نیز عالم گردند، زیرا یک روز خود او هم جاهل بوده است.
اما جاهلان ، عالم را درک نی کنند و چون جهل خود را علم میدانند ، نیازی به عالم نمی بینند و عالم را دشمن و مانع حیات خود میبینند. این است که عالم را از خود میرانند .
حکم تکفیر می دهند و مرگ عالم را خواستارند.
این مورد را در موارد دینی به وضوح مشاهده میکنیم.
اول بی دینان هستند، این افراد همه دین داران را با یک چوب میرانند و چون به هزار دلیل خود را محق میدانند، مرگ دین داران را در صورت عدم متابعت از خود خواستارند.
از یهودیان ( و کشتار مسیحیان ) وکشتار مسیحیان ( و دادگاه های تفتیش عقاید و نابودی همه مسلمانان اسپانیا و سایر بلاد و جنگهای با مسلمانان ) که بگذریم به مسلمانان میرسیم.
در سالهای اخیر انواع " سلفی " – " طالبان "- " القاعده " را در گروه های سنی مذهب شاهد هستیم .
در سایر گروه های اسلامی نیز موارد مشابه اتفاق افتاده است.
همه این موارد یادآوری میکند که " اصل دین بر تعامل و تحمل است " " لا اکراه فی الدین " یک قانون فطری است و میرساند که اگر مردم هم بخواهند نمیتوانند با اکراه " دین = روش زندگی" خود را تغییر دهند. باید خودشان اراده نمایند و این با اکراه عملی نیست.
چه بی دینی باشد .... و چه دین دار نمودن باشد. با زور و اجبار عملی نیست.
بدیهی است که هر گونه حکم اعدام دادن نیز در مباحث دینی جزو زور و اجبار خواهد بود ( بر خود شخص و بر جامعه برای از دست دادن آن شخص ) و این صحیح نیست مگر در موارد خاص ، که با توجه به ندرت نیاز به آن ، بدلیل امکان سوء استفاده از این قانون ، در موارد خاص نیز میتوان فعلا آن را معطل گذاشت .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر