۱۳۹۳-۰۴-۲۹

مقام مشیت کلیه و خلقت


حق تعالی فرمودند , " له کن فیکون "
و اول بار که اراده نمودند , تمام هستی , هست شد .
حق تعالی را اسامی ذاتی و صفاتی بسیار است و بلکه اسم همه خوبی ها اوست .
اما وجهه جباری و رحیمی و صمدی حق. چگونه بر یک ذات ساکن و ساده ( غیر مرکب و غیر قابل تجزیه و تفکیک ) اطلاق می‌گردد ؟
پاسخ وجه الله است .
این تفاوتهای اسماء الهی , به مرتبه ناظر است و او یکی است و همه زیبا و دارای همه صفات الهی است .
اما خلقت حق به خود اوست , که ممکن الوجود را به وجود آورد .
این وجه الهی که ممکن الوجود را بوجود آورد , مشیت الهی و ولایت الهی نام توان نهادن , و آن مقام و مرتبه علی است .
بدین ترتیب آن علی که مشیت حق است , خالق کل آسمان و زمین و فرشتگان می‌باشد .
اما آن ولایت حق , وجه الله خاص که چنین میکند , لازم است قبل از کل مخلوق باشد .
و در واقع آن وجه الله است و چیز دیگر نیست .
" کل نفس ذایقه الموت , الا وجه ذوالجلال والاکرام "
پس کل خلق به وجهه وجه الله هستند , که در غیر این صورت نابود شدنی هستند و ممکن الوجود , همان " مرج البحرین " است که وجه الله را سیاهی دشمنی ( کفر ) حق امکان یکجا بودن میابند و اگر سیاهی , همه وجه الله را بپوشاند , مرتد و جهنمی است و اگر ذره ای نور باشد , پس از حمام جهنم که سیاهی را بشورد به بهشت و اصل خود بازگردد.
اما این خلقت را لغو نیافرید و بر آن هدفی است .
" لیعرفون , لیعبدون " فرمود و دستور به تعقل داد بر همه بندگان , به اندازه وسع آنها .
این جمع خلایق پس از زندگی هر یک به مقامی در بهشت مستقر گردند و آنها به مرتبه خود عالم به خدا و غرق در لذت حق و درک و احساس همه خوبی ها ( به مرتبه خود ) به حق و از حق می‌کنند .
این زمان , هیچ بر خداوند اضافه نگردد و مرکب و قابل تفکیک نباشد و آن همه ممکن , غیر او نیستند و همه اوست .
و او را زمان و عقب و جلو نباشد و این همه نه قبل باشد و نه بعد , اما باشد ( یعنی اتفاق افتاده باشد ) که این لطف حق است و ستایش خود است , که او , او را داند و بس .
و او او را شناسد و بس .
سبحان الله که نیاز به چیزی داشته باشد , که زیباست و خود مدح خود کند که جز او هیچ نیست .
اما بازگردیم به خلقت .
این خلقت را فاعلی است که ولایت است و علی .
و این خلقت را روشی است و مراحلی است که آن حمد ( فعل ) است و مقام محمود .
این است که این دو از یکدیگر جدا نتواند بود .
فاعل بی عمل , فاعل نباشد , از این جهت فرمود , " ان عبد من عبید محمد "
و تفکیک فاعل و فعل و تقدم تاخر آن در عالم بی تقدم و تاخری مطرح نباشد .
اراده حق است و از این منظر ( منظر مخلوق ) چنین نمایش یابد .
البته فعل تواند بودن , بدون فاعل , که اسم است و بالقوه تواند بود و با فاعلیت است که ظاهر شود .
این است که توان گفتن خالق جبرئیل علی بود و فعل خلقت حمد و مقام احمدی است .
لذا حد اشراف به کل وجود ( مقامات ) برای احمد بسی بیشتر از حدود جبرئیل است .
و هر جا حمد و احمد قدم گذارد ( تا حمد نگوید محمود و احمد نیست ) فاعل باید باشد و آن ولایت و علویت علی است .
پس هر جا احمد قدم نهد , چون سایه علی با اوست , اما علی به خود و بدون احمد نتواند بماند , و این دو از هم تفکیک پذیر نیستند , از این جهت رسول خدا , علی را برادر خواند که هر دو از یک مرتبه حق و به یک مقصود توسط حق , مامور خلق گردیده‌اند .
که یکی مامور به ابلاغ امر الهی است دیگری به شدن آن امر مامور است .
اولی سخن گوید , و خلق را به مقامات بالقوه ایشان راهنما است و دومی این مراتب را گام به گام با ایشان می‌پیماید .
یکی به زیبایی جاذب هم جنس است و خلق عاشق جمال مصطفی گردند و دیگری عشق است که آن حال میل و جذب است .
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
و در قاب قوسین , حق تعالی را در مقابل رسول خدا بود که به امر الهی با کفش به درگاه آمد . یعنی کل خلق در پشت او بود , بلکه به وجهه کل مخلوق با او بود , و کل مخلوق احمد بود که محمود بود.
و هر یک از بهشتیان نیز وجه الله است .
و وجه الله معمولا صفاتی است , یعنی کاری میکند , یعنی ماموریتی دارد و بعضی گروهی , یک کار دارند .
پس بیهوده نیافرید . و خلقت هدف دار است و این همه هم اوست و کل خلقت , نمایش زیبایی جمال اوست به او .
و این همه , اوج مرتبه روحانی هر خلقی است .
و این اوج در کمال هر شخص نمایش یابد .
و مرتبه رشد هر فرد , از کودکی ( حیوانیت ) به اوج مرحله وجه اللهی است .
گفتیم بهشت و ساکنان آن را قبل و بعد نیست . پس اگر داستان خلقت را طولی فرض کنیم , حیات و رشد مخلوق تا کمال وجه اللهی را میتوان عرضی در نظر آورد .
بلکه هر دو حالت طولی و عرضی , تصویر یک حقیقتی است که در این دو عالم قابل تصور شرح داده شد .
حقیقت آن است که هست .
نمایش آن در جهان نفسانی تا وجه اللهی , به شکلی است و نمایش آن در عوالم بهشتی به گونه ای .....
و هر دیده شده ای به زاویه دید , عمق دیدن و سایر عوامل ناظر مربوط می‌گردد .

هیچ نظری موجود نیست: