۱۳۹۳-۰۶-۱۴

شعر ظرف شوری


اول چو بچینم ظرف ها رو دم شیر
از ترس بوی سیر
بعدش گلی را بر سر اسکاچ بپاشم
آماده چو باشم
از لیوان و بشقاب و چنگال و دوسینی
چربی که تو بینی
زیر و زبرش را ز زنگار کثیفی بزدایم
گویی که آنزیم شفایم
ناگه به دو دست آبکشی را بنمایم
بی صوت و صدایم
آرام چو ظرفها را بچینم به آب رفت
بالای پیت نفت
آرام بگیرم ز این کار که دیر وقت
خسته بروی تخت
چشمها جهت روز دگر سخت بفشارم
آرام بخوابم
سهیل

هیچ نظری موجود نیست: